دیدارنیوز - آیت الله مصباح یزدی در اختتامیه اولین دوره تربیت مدرس جامع طرح ولایت با بیان اینکه روحانیت به عنوان قشری از جامعه است که وظیفه شناخت و ترویج دین را بر عهده دارد، اظهار داشت: از اینرو اگر دین در جامعهای لازم دانسته نشود، روحانی هم در جامعه، نقش و فایدهای نخواهد داشت؛ در دوره پهلوی اول، چنین وضعی اتفاق افتاده بود؛ البته متأسفانه در درون روحانیت هم برخی رفتارهایی وجود داشت که سوژه به دست مخالفان دین میداد؛ چرا که گاهی روحانی فقط به معنای روضهخوان بود؛ فعالیت برخی روحانیان در همین حد بود و مردم هم از دین و روحانیت بیش از این انتظاری نداشتند.
آیتالله مصباح یزدی با اشاره به رفتن پهلوی اول در شهریور 1320 و تغییر اوضاع داخلی، خاطر نشان کرد: کمکم مدارس علمیه که تعطیل شده بود، دوباره باز شد و افراد کمی وارد حوزه شدند و زمینهای فراهم شد تا روحانیت به فکر وظیفه خودش بیفتد.
وی با بیان اینکه در آن دوران دروس دینی منحصر در جامعالمقدمات، مغنی، سیوطی، لمعه و بعد هم رسائل و مکاسب و کفایه بود، اظهار داشت: البته حتی کتاب همین درسها نیز در بازار یافت نمیشد؛ ولی بعد از مدتی تدریجاً تحولات و سؤالات ذهنی طلاب جوان و مطالبات و نیازهای مردمی سبب شد تا بزرگان حوزه به فکر بیفتند که لازم است دروس دیگری هم در حوزه ارایه شود؛ لذا مقداری مباحث کلامی، از کتاب شرح تجرید و گاهی هم شرح منظومه –به صورت علنی یا پنهانی– در حوزهها تدریس میشد.
آیتالله مصباح یزدی با اشاره به نفوذ گرایشهای مارکسیستی در کشور در سالهای قبل از انقلاب، ادامه داد: در این زمان سوالهایی در جامعه مطرح شد که حوزه علمیه با آن وضع نمیتوانست پاسخگوی آنها باشد؛ از اینرو شهید مطهری، شهید بهشتی و چند نفر دیگر از طلاب، از مرحوم علامه طباطبائی درخواست کردند که دروسی برای پاسخگویی به شبهات روز برگزار شود، که نتیجه آن، کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» شد. این چند نفر جزء اولین کسانی بودند که در حوزه نوآوری کردند و به غیر از دروس سنتی، مسائل دیگری را نیز مطرح کردند.
وی با بیان اینکه به مرور فلسفه نیز یکی از دروس رسمی حوزه شد، افزود: قبل از پیروزی انقلاب در «مؤسسه در راه حق» برنامهای به منظور آموزش طلاب برای پاسخگویی به شبهات روز شروع شد؛ شش سال بعد از آن که انقلاب پیروز شد، تمام دوستان، اساتید و تحصیلکنندگان در این مؤسسه به شهرستانها میرفتند و به شبهات الحادی و مارکسیستی پاسخ میدادند.
این استاد حوزه، تأسیس دفتر همکاری حوزه و دانشگاه در قم را اولین اقدام رسمی دانست که بعد از انقلاب در زمینه علوم انسانی صورت گرفت، و در ادامه گفت: جلسات متعددی متشکل ازاساتید برجسته حوزه و دانشگاه برگزار شد؛ این جلسات حدود دو سال ادامه داشت و گروههای مختلفی نیز برای بررسی رشتههای مختلف علوم انسانی تشکیل گردید و کارهایی نیز انجام شد؛ سرانجام به این نتیجه رسیدیم که در حوزه به افرادی نیاز داریم که در زمینه علوم انسانی، اطلاعات کافی داشته باشند و بتوانند نظرات اسلامی را در مقابل دیدگاههای مکاتب دیگر مطرح، و از آن دفاع کنند.
عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم هم چنین گفت: اما همه این برنامهها نسبت به نیازهای جامعه، مخصوصاً نیازهای نوپدید کافی نبود؛ نیازهایی که علاوه بر افکار مارکسیستی، شبهات دیگری از فرهنگ لیبرالیستی و نیز موضوعاتی مثل فایده دین، حقوق بشر، آزادی و نظایر آن را نیز شامل میشد، که شبهاتی با ظاهر زیبا بودند و کمتر جوابهای قانع کنندهای برای آنها بیان شده بود.
آیتالله مصباح یزدی با اشاره به اجتماعی بودن انسان، اظهار داشت: در زندگی اجتماعی باید کارها تقسیم شود؛ مفروض ما هم این است که یکی از نیازهای جامعه، دین است و عدهای باید عهدهدار تعلیم و ترویج آن شوند، که همان روحانیون هستند؛ اما ابتدا باید «دین» را تعریف کرد، و راه شناختن و ترویج آن را آموخت، و سپس آن را به دیگران شناساند. البته علاوه بر آن، افراد متکفل این کار باید به قدری خودساخته باشند که منافع مادی در نظرشان اهمیت چندانی نداشته باشد.
استاد حوزه علمیه قم افزود: آیا توقع دین از ما به عنوان یک روحانی، همین کارهایی است که امروز انجام میدهیم؟ از سوی دیگر پس از آنکه دین را به خوبی شناختیم، باید بفهمیم شیوه کار ما در تبلیغ و ترویج دین باید چگونه باشد، و یا چه شیوهای باید داشته باشیم.
آیتالله مصباح یزدی با اشاره به تاریخچه تشکیل دورههای «طرح ولایت»، اظهار داشت: این طرح در اوایل برگزاری، محدود به دانشگاه امام حسینعلیهالسلام بود و طرح و سرفصل از پیش تعیین شدهای نداشت؛ اما به مرور تکمیل شد، و امروز به جایی رسیده که برای اقشار گوناگون برگزار میشود. این طرح که در ابتدا بنا به درخواست سپاه پاسداران و با توجه به رواج شبهات در مراکز مختلف آموزشی، حتی در دانشگاه زیر نظر نهاد انقلابی سپاه، آغاز شد، مؤید این است که برنامه سنتی حوزه پاسخگوی نیازهای روز جامعه نیست. البته دروس سنتی ضرورت دارند، اما برطرف کننده همه نیازهای جامعه نیست؛ بلکه امور دیگری که چهبسا بسیار ضروریتر از دروس متداول حوزه است، وجود دارد که باید به آنها نیز توجه شود؛ اموری که غفلت از آنها موجب میشود که اصل دین به خطر بیفتد.
وی ادامه داد: محور دروس متداول حوزه، فقه و اصول است که تنها بخشی از آموزههای دین است. اگر کسانی گفتند شناخت خدا، بلکه اصلاً هیچ شناخت یقینی امکان ندارد، آیا میتوان با فقه و اصول به آن پاسخ داد؟ متأسفانه در درسهای رسمی حوزه برای مباحثی از قبیل مسأله شناخت، تا سیاست اسلامی، مدیریت جامعه و ولایتفقیه که محور و ستون فقرات نظام اسلامی است، برنامه خاصی وجود ندارد و حوزه سنتی نمیتواند پاسخگوی هیچ یک از این نیازها باشد.
رئیس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) با اشاره به این که در دروس سنتی حوزه بحث ولایتفقیه فقط در بخش کوچکی از کتاب مکاسب که شیخ انصاری به آن اشارهای کرده، مطرح میشود، ادامه داد: با اینکه مسئله ولایت فقیه رکن نظام اسلامی است، اما در دروس سنتی حوزه مسئله چندان به آن پرداخته نمیشود.
وی در ادامه با بیان این که یکی از رؤسای جمهور سابق کشور در سخنرانی خود گفته بود که ولایتفقیه، چون در قانون اساسی آمده، مورد قبول ما است، گفت: چطور ممکن است که دین نسبت به ضروریترین مسائل حیاتی جامعه نظری نداشته باشد؟! نمیتوان این مسایل را ساده انگاشت و فقط با روایتی مانند مقبوله عمر بن حنظله به دنبال اثبات آن بود؛ ضرورت زندگی اجتماعی امری بدیهی است و این امر، لزوماً نباید با آیه و روایت اثبات شود؛ چنین کاری مثل این است که انسان برای اثبات ضرورت غذا خوردن، به دنبال صدور آیه و روایت باشد.
آیتالله مصباح یزدی افزود: وقتی یکی از مهمترین استنادها در مباحث فقهی مسأله «اختلال در نظام» است، این بدان معنی است که قبل از این استناد، عقل انسان برخی امور را بدیهی میداند؛ از جمله اینکه وجود اصل نظام واجب، و اختلال در آن حرام است، لذا هرچه موجب اختلال در نظام میشود، باطل است؛ حال آیا ممکن است دین در مورد اصل نظام که امری ضروری است، نظری نداده باشد؟
وی در ادامه گفت: با این وجود، همچنان عدهای دین را منحصر در نماز و روزه میدانند! بر اساس نظر ایشان، اگر امر به معروف و نهی از منکر هم جزء دین باشد، منوط به شرایطی است که در بسیاری از اوقات فراهم نیست.
عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم خاطر نشان کرد: این شبهات تدریجاً به اینجا منتهی میشود که چه کسی گفته ما باید جمهوری اسلامی داشته باشیم؟! مردم انقلاب کردند تا استبداد از بین برود و حکومت جمهوری برقرار شود؛ چه کسی گفته باید اسلام هم باشد؟! حتی ممکن است گفته شود باید دوباره رفراندوم برگزار کنیم تا ببینیم اصلاً مردم اسلام را هم میخواهند یا نه! بر این اساس اگر مردم گفتند اسلام را نمیخواهیم، آیا باید اسلام را کنار گذاشت؟!
وی تأکید کرد: لازم است در باره مبانی حقوق بیشتر کار کنیم، تا بفهمیم آیا حقانیت همه چیز، تابع نظر مردم است؛ و اصلاً حق چیست و سر منشأ آن کجا است. امروز ما با بحثهای بسیار عمیقی نظیر این مسائل مواجهیم که در مکاسب و رسائل مطرح نشده، و باید در باره آنها کار کنیم و به آنها پاسخ بدهیم؛ در غیر این صورت باید آماده شویم که فاتحه دینمان را بخوانند.
آیتالله مصباح یزدی ادامه داد: حوزه علمیه دارای سابقهای هزار ساله است و انجام چنین تغییراتی در آن، مستلزم صرف زمان زیادی است؛ اما این کار مراتبی دارد که «طرح ولایت» مرتبهای از آن است؛ همچنانکه خود نظام اسلامی هم مراتبی دارد؛ زمانی همه شؤون حکومت اسلامی در اختیار یک نفر یعنی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله بود. در زمان حضرت علیعلیهالسلام حکومت گستردهتر شد و ایشان برای شهرهای مختلف قاضی و مأمور بیتالمال تعیین میکردند، تدریجاً قاری هم به آنها اضافه شد؛ اما آیا امروز میتوان جامعه را به همان شیوه اداره کرد؟!
وی افزود: در کنار همه کمبودهایی که در عرصه دینی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، تربیتی، روانشناسی و نظایر آن داریم، گاهی کسانی که متصدی انجام کارها شده و مسئولیتی را بر عهده میگیرند، در عمل پایبند به گفتههای خودشان در زمینههای مختلف دینی نیستند! چنین کسانی گاهی میدانند که خلاف احکام اسلام عمل میکنند؛ اما میگویند امروز شرایط به گونهای است که چارهای جز این نیست؛ یا تصور میکنند که اگر مطابق دستور دین رفتار کنند، رقیبشان در انتخابات پیروز خواهد شد، لذا از انجام آن، سر باز میزنند. در واقع علاوه بر مشکل ضعف در شناختن دین، مشکل دیگر، ضعفی است که در عمل کردن به احکام دین وجود دارد.
آیتالله مصباح یزدی با اشاره به این که برخی افراد، روحانی شدن را به عنوان یک شغل و منبع درآمد قلمداد میکنند، ادامه داد: نمیشود دینداری را به افراد تزریق کرد؛ بلکه باید هر یک از ما در عمل به وظایف شرعی پایبند باشیم و تلاش کنیم هوسها بر ما غالب نشود. پس، در وهله اول، شناختن دین به عنوان شرط لازم –و نه کافی– امری ضروری است؛ در مرحله بعد نیز باید التزام عملی به ارزشها مورد توجه قرار گیرد؛ وگرنه دانستن به تنهایی، باعث دیندار شدن نمیشود.
وی در پایان تأکید کرد: ابتدا باید دین را به عنوان یک منظومه منسجم بشناسیم و به دیگران بشناسانیم، و در وهله بعد خودمان به دین عمل کنیم و کمک کنیم دیگران هم عمل کنند؛ اما باید بدانیم که هیچ تضمینی وجود ندارد که اگر دین را شناختیم و به دیگران هم گفتیم، حتماً در رفتار همگان تأثیر بگذارد؛ مگر نه اینکه حتی برخی از نزدیکان پیامبرصلیاللهعلیهوآله نیز به درستی تربیت نشدند؟ خداوند به همه افراد بشر اختیار داده تا با اراده و اختیار خود راه حق یا باطل را انتخاب کنند و بپیمایند.
وی اظهار داشت: تمام آدمیان در معرض امتحان الهی قرار میگیرند؛ اما قرار نیست همه در امتحان قبول شوند؛ اما این مسأله از تکلیف ما برای ترویج دین نمیکاهد.
عضو جامعه مدرسین ضعف احساس مسئولیت نسبت به مسائل بنیادین دینی را یکی از بزرگترین کمبودها برشمرد، و افزود: عملاً شرایط به گونهای شده که انجام فعالیتهای دینی برای بسیاری از ما به یک شغل تبدیل شده و گاهی اظهار میکنیم وظیفه ما در حد همین شهریه ناچیزی است که میگیریم! این رویکرد با روح تفکر اسلامی سازگار نیست. طبیعتاً قشری که وظیفه دارد این مسأله را بفهمد و بفهماند، روحانیت است.
آیتالله مصباح یزدی ادامه داد: «طرح ولایت» یک دوره فشرده مبانی دینی است که به جای سالها درس خواندن در حوزه یا دانشگاه، طی 40 روز قابل ارائه است؛ و اگر ما در برگزاری این دورهها کوتاهی کنیم، پاسخی نزد خدا نخواهیم داشت.