سیدحسین مرعشی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی ایران به عنوان آخرین سخنران این نشست بود.
دیدارنیوز: سخنان حسین مرعشی دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی را در ادامه میخوانید:
شاید بتوانیم بگوییم ناشی از اتفاقاتی که در گذشته تاریخ اتفاق افتاده ما را در شرایط مطلوبی قرار نداده و ما به لحاظ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در وضعیتی مطلوبی نیستیم. مثلا در موقعیت سیاسی ما به حداقل مشارکت رسیدیم؛ از جهت امیدواری به آینده در یک نقطه بسیار نامناسبی هستیم، از جهت ظهور به عنوان یک ملت در وضعیت بسیار نامناسبی هستیم وقایعی که در سال ۱۴۰۱ اتفاق افتاد بسیار تکاندهنده بود. آنچنان که ما در بازی فوتبال میان ایران و آمریکا نتوانستیم به عنوان یک ملت یکپارچه پشت تیممان بایستیم. ایرانیها و خصوصاً قشر جوان ما، از برد تیم ملی آمریکا کف زدند، یعنی در چنین شرایطی قرار گرفتیم که در موضوع بسیار مشترکی، چون تیم ملی هم نتوانستیم در کنار یکدیگر بایستیم. خب چرا این مشکلات به وجود آمده. من میخواهم یک برداشت کاملاً متفاوت به شما عرض کنم. ملت ایران بین دو سنگ آسیاب گرفتار شده. یک سنگ آسیاب انقلابی که حاکمیت از آن دفاع میکند. همین چیزی که الان میبینید، میگویند مجلسی انقلابیتر از مجلس یازدهم نداریم. مجلسی با پشتیبانی اقلیتی کوچکتر از مجلس یازدهم. این میل حاکمیت است که میخواهد خیال خود را راحت کند تحت عنوانی که هیچ اصالتی ندارد، به عنوان یک گرایش انقلابی که نفهمیدیم مال انقلاب ۱۳۵۷ است یا انقلاب جدیدی که اتفاق افتاده است. در انقلاب ۱۳۵۷ ماهها و سالهای آخر اوج استعداد و شکوفایی و موفقیت امام است در به صحنه آوردن همه. کاری که در انقلاب امام کرد، تمام ملت و گروههای سیاسی را در کنار هم قرار دارد. از منتهیالیه راست، یعنی حزب موتلفه اسلامی تا چریکهای فدایی خلق. یعنی چه که الان میگویند ما مجلس و دولت انقلابی میخواهیم، اما پشتوانهاش ۲۰ درصد ملت نباشد. یعنی ۸۰ درصد را حذف کنیم که ۲۰ درصد به اسم انقلابی بودن بر جامعه حاکم شوند. سنگ دوم آسیاب این است که حتی مصلحان و اصلاحطلبان هم انقلابی هستند. خب بین این دو نیرو کشور خرد میشود. سرمایهها از بین میروند. شما امروز دیدید سخنرانانی که امروز صحبت کردند با چه سوز و آه و دردی از مسائل ایران حرف میزنند. عزیزان این چیزی که به عنوان سند توسعه نوشتید توجه داشته باشید که شکاف میان ایران و همسایگان بسیار بزرگ میشود. شکاف میان ایران و کشورهای عربی بسیار بزرگ میشود. ما ۲۰ سال دیگر هم نمیتوانیم به اقتصاد عربستان و ترکیه برسیم. اینها واقعیات تلخ ایران است. اگر کسی مصلح باشد، میچسبد به چرخ این کشور که درست بچرخد. مصلحان با هم صفر و صدی و انقلابی هستند یا همه چیزی یا هیچ. البته این ریشه تاریخی دارد. مثال خوبش میرزا تقیخان امیرکبیر است. او در ۱۲۳۰ هجری شمسی برکنار میشود به حمام فین و کشتهشدن میرسد. شهادت حتماً برایش ارزش بوده. امیرکبیر قهرمان ملی ایران شد، اما منفعت ملت ما کجا رفت و چی شد. از سقوط و کشتهشدن امیرکبیر ۷۴ سال زمان گذشت. ۷۴ سال، یعنی حداقل ۲ نسل اصلاحات ایران عقب افتاد. در تاریخ معاصر ما با همین شورای نگهبان با همین رهبری و با همین نظارت استصوابی یک مدیریت سیاسی توانستیم مجلس پنجم را به جای مجلس چهارم بنشانیم و آقای خاتمی را رئیس جمهور ایران بکنیم. ملت ایران ۲ بار به آقای خاتمی یک بار ۲۰ میلیون و یک بار ۲۱ میلیون رای دادند. توانستیم مجلس ششم را شکل بدهیم کی گفته که همه آنچه اتفاق افتاد به خاطر حاکمیت بوده. بله برخی در حاکمیت به این نتایج علاقهمند نبودند، اما ما چه کردیم. آیا ما مصلحان درست عمل کردیم؟ ما باید مسئولیت اشتباهات خود را بپذیریم. انقلابی و اصلاحطلبی یک نحله سیاسی صرف نیست. اصلاحطلبی یک باور است. یک بسته سیاسی به دردبخور و در مقابل انقلابیگری است. اگر اصلاحطلبی را باور داشته باشید، نمیتوانید نفهمید که بین صفر و صد میلیونهای عدد با اعشار وجود دارد. نمیتواند مسائل را نسبی نبیند و به نتیجه کار نگاه نکند. ما باید به نتیجه کار خود نگاه کنیم. یک روز من به وزارت کشور پیش آقای موسویلاری در آستانه انتخابات مجلس هفتم رفتم. یک سالونیم به انتخابات مانده بود.
من در انتخابات مجلس ششم کامل سکوت کردم یک نطق نکردم. وقت نطقم را به هیچکس ندادم. یک مصاحبه هم نکردم. آقای موسویلاری گفت: چرا ساکتی. خیلی اصرار کرد. من گفتم آقا متوجه هستید که دولتتان رو به پایان است. گفت یعنی چی؟ گفتم، یعنی وقتی در حزب کارگزاران در موقعیت شما بودیم و در دولت هاشمی فهمیدیم وقتمان رو به پایان است، فهمیدیم که باید جریان آقای هاشمی را به یک جریان سیاسی تبدیل کنیم. شما چرا این کار را انجام نمیدهید. نکردند، بعد از مجلس ششم، مجلس هفتم با آن وضعیت تشکیل شد. ریاست جمهوری آقای خاتمی به ریاست جمهوری احمدینژاد رسید. اینها واقعیاتی است که ما با آن روبهرو هستیم. اولین حرف من این است که ما در حزب کارگزاران سازندگی به دنبال این نیستیم که قهرمان ملی شویم. ما میخواهیم گرهای از کار این مملکت باز کنیم. ما دنبال این هستیم که در کشور ریلگذاری انجام دهیم که به نتیجه مطلوبی برسیم و ما وظیفه بزرگی در این عرصه داریم. حزب کارگزاران سازندگی امروز حامل میراث سیاسی مرحوم آیتالله هاشمیرفسنجانی است. آن نقش بیبدیل فردی ایشان را اگر نتوانیم در قالب حزب نهادینه و اثرگذاریاش تثبیت کنیم وظیفه ملی خودمان را به خوبی انجام ندادهایم. میراث آقای هاشمی میراث کمی نیست. هفت دهه تاریخ سیاسی ایران به محوریت آقای هاشمی قابل تحلیل، تفسیر و مطالعه است و ما نمیتوانیم با چنین میراث بزرگی شوخی کنیم. یکی از خصوصیات مهم آقای هاشمی این بود که بنبست را به رسمیت نمیشناخت. آقای هاشمی قادر بود همیشه بنبستها را بشکند و این از نظر من یک وظیفه مهم برای حزب کارگزاران سازندگی است؛ باید بنبستهای موجود سیاسی ایران را با راهحلهای عاقلانه بشکند. راهی غیر از این نداریم و وظیفه ماست. همه جریانات در همین یک سال اخیر خودشان را آزمایش کردند. امروز هیچکس نمیتواند مدعی شود که من ایدهای دارم و میخواهم آن را روی میز بگذارم. تمام براندازان روی صحنه آمدند و تکلیفشان روشن شد. حتی اگر هم بخواهند براندازی کنند، مطمئن باشید نمیتوانند جایگزین درستی داشته باشد. دیدید که چه درگیریهای و مشکلاتی داشتند.
ما به عنوان کارگزاران سازندگی در درون نظام هستیم حامی منتقدیم. ما حتماً انتقاد داریم. ما منتقدیم چتر رهبری حضرت آیتالله خامنهای باید بر سر همه ملت باشد. آقای خامنهای رهبر مذهبیهای ایران و حزباللهیهای ایران نیست. واللهبالله همه ما بیشتر از جلیلی و امثال جلیلی و آقای قالیباف و آقای رئیسی هم دلسوز این نظامیم، هم متعهد به این نظام و هم رهبری هستیم. ما منتقد نظامیم، که چرا به هماناندازه که مسائل امنیتی که در جای خودش مهم است، به هماناندازه که حضور ایران در جبهه مقاومت برای نظام اولویت دارد، چرا توسعه ایران برای نظام اولویت ندارد. تکلیف ما روشن است. ما با درک درست از گذشته باید بدانیم از نیروهای انقلابی چه در سمت حاکمیت باشند چه در سمت اصلاحطلبان و منتقدان باشند، آبی برای این مملکت گرم نمیشود. ما باید مصلح و اصلاحطلب واقعی باشیم. با آن درک با توجه به اینکه میراث آقای هاشمی را حل میکنیم، مسئولانه باید بنشینیم و برای کشور راهکار تهیه کنیم. راهکاری که باید تهیه شود، راهکاری نیست که حزباللهیها کنار بروند و لیبرالها بیایند. هر راهحلی که بخواهد برای ایران مفید باشد برای همه نحلههای فکری، گروهها و گرایشهای سیاسی و اجتماعی به اندازه وزن و رایشان در جامعه سهم بدهیم. امروز فکر میکنیم کارگزاران سازندگی در موضعی است که میتواند طرح جامعی را روی میز بگذارد که در آن طرح حتماً دغدغههای رهبری برای حفظ نظام و اصلاحات نظام دیده شود. حتماً به سهم و نقش نیروهای مسلح به خصوص سپاه توجه شود. حتماً به حقوق مردم توجه شود. به نحلههای مختلف سیاسی سهم داده شود. اگر بتوانیم طرحی آماده کنیم که این واگرایی شدید که هر روز در این کشور حاکمیت را هم به جهت سیاسی و کارشناسی و مدیریت، ضعیفتر و ضعیفتر میکند این واگرایی را تبدیل به همگرایی کنیم و بتوانیم با مسائل واقعی کشور که یکی از مهمترین آنها در برنامه سوم آمده به عنوان پیگیری مطالبات زنان فائق بیاییم.
زنان ایران امروز تحصیل کردهتر از مردان ایران هستند. شجاعانهتر و مسئولانهتر از مردان ایران در صحنه ظاهر میشوند. حقشان نادیده گرفته شده است. حتماً نمیشود در چنین شرایطی از تفسیر مضیف شورای نگهبان قانع شد که زن نمیتواند رئیس جمهور ایران شود. این حرف غلط است. این تفسیر مضیف از قانون اساسی است. این اشتباه بزرگی است که متاسفانه حتی مراجع محترم قم انجام میدهند که زن نباید وزیر شود. با کدام مبنای فقهی مبنای حقیقی و تجربی به چه دلیل زن نباید وزیر و استاندارد شود و به اندازه مرد در جامعه محترم باشد. چه در عرصه آموزشی، سیاسی و اجتماعی و حقوق فردی خیلی از آنچه امروز در مبانی حقایق ما وجود دارد باید حلوفصل شود و من فکر میکنم در شورا با حضور حضرتعالی و سایر دوستان و بزرگان آقای قوچانی و آقای عطریانفر در کمیته سیاسی من خواهش میکنم این مصوبه را از کنگره بگیریم که حزب کارگزاران سازندگی با پیوندهای محکم سیاسی با گروههای مختلف با هدف نجات کشور و ملت باشد. اینکه امروز به نقطهای برسیم که نتوانیم در قالب یک ملت ظاهر شویم، یک ضعف بزرگ است. ما باید طرحی را روی میز بگذاریم که هم اصولگرایان، هم اصلاحطلبان و هم حاکمیت بفهمند که راه نجات ایران و کسب آبرو برای اسلام و نظام جمهوری اسلامی و ولایت فقیه طرحی است که بتواند کشور را در مسیر بهبودی و صلاح قرار دهد.
منبع: کارگزاران