جواد امام دبیرکل حزب مجمع ایثارگران مهمان دیدارنیوز و یازدهمین برنامه رکن سه بود. این فعال اصلاحطلب در قسمت اول این گفتوگو به جایگاه احزاب و جمهوریت در نظام و نقشی که اقتدارگرایان در قهر مردم از صندوق رای داشتند، پرداختند.
دیدارنیوز ـ اسفندیار عبداللهی: در یازدهمین برنامه رکن سه که در پایگاه خبری تحلیلی دیدارنیوز، به بررسی و آسیبشناسی حوزه احزاب در ایران میپردازد، میزبان جواد امام دبیر کل حزب اصلاحطلب مجمع ایثارگران بودیم. آقای امام همچنین مدیر عامل بنیاد باران، سازمانی مردم نهاد نزدیک به سید محمد خاتمی است و یکی از اعضای موثر در جبهه اصلاحات است. وی از اعضای قدیمی سازمان مجاهدین انقلاب و فعال در ستادهای مصطفی معین در سال ۸۴ و میر حسین موسوی در سال ۸۸ بود. برنامه یازدهم رکن سه در دو قسمت منتشر میشود.
قسمت اول را اینجا ببینید
آنچه میخوانید متن قسمت اول گفتوگوی جواد امام در یازدهمین برنامه رکن سه است:
من فکر میکنم در دهه اول انقلاب جایگاه احزاب به صورت نسبی بهتر بود و پایه گذاریهای خوبی انجام شد. به طور کلی جریانهای سیاسی قبل از انقلاب پایهگذاران احزاب امروزی ایران هستند. چه از فعالین دانشجویی و انجمنهای اسلامی در قبل از انقلاب و چه مبارزین و گروههای مختلفی که آمدند و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را تشکیل دادند و چه روحانیونی که در جامعه روحانیت و بعد مجمع روحانیون را شکل دادند. البته نهضت آزادی و چند حزب دیگر قبل از انقلاب هم حزب بودند.
بعد از جنگ و رحلت حضرت امام (ره) در دوره بعد شرایطی فراهم شد به گونهای که احزاب میتوانستند جایگاه اصلی خود را پیدا کنند، اما خیلی به این مهم جایگاه و فرصتی داده نشد. بهترین دورهای که میتوان گفت احزاب داشتند، جایگاهی پیدا میکردند و محل رجوع مردم میشدند و میتوانستند مطالبات مردم را دنبال کنند، در دولت اصلاحات بود. شعار سید محمد خاتمی توسعه سیاسی بود، در آن دوره احزاب از جایگاه نسبی به لحاظ اعتبار جامعه برخوردار بودند، ولی موانع کماکان پیش رویشان بود.
شما به رکن سه اشاره کردید که به احزاب برمیگردد، البته باید به رکن چهارم دموکراسی هم اشاره که به مطبوعات آزاد برمیگردد هم باید اشاره کرد. مطبوعات میتوانستند نقش جدیتری داشته باشند. در آن دوره هم ما شاهد بحث تعطیلی فلهای مطبوعات و موانعی که ایجاد شد بودیم. از دولت آقای خاتمی میتواند به عنوان مقبولترین و موثرترین دولتهای پس از انقلاب نام برد. به رغم اینکه آقای خاتمی شعار اقتصادی نداشت من فکر میکنم بهترین دوره اقتصادی هم در دولت اصلاحات بوده است.
ظهور دولت خاتمی بر خلاف انتظار جریان اقتدارگرایانی بود که پایههای نگاه امروزی جبهه پایداری را داشتند. آنها بیکار ننشتند و هر ۹ روز یک بحران را رقم زدند؛ که اجازه ندهند دولت آقای خاتمی که از پشتوانه اکثریتی برخوردار بود، به سر منزل مقصود برسد. نتیجه آن شد که در انتخابات مجلس هفتم با رد صلاحیت نمایندگانی که در مجلس ششم بودند و توسط شورای نگهبان صلاحیت آنها قبلا تایید شده بود به جهت نقدها و اعتراضاتی که به سیاستهای کلان داشتند رد صلاحیت شدند.
ما باید این مسئله را در نظر داشته باشیم که احزاب میتوانند مطالبات مردم یا بخشی از مردم را دنبال کنند و در نظام ما الان بالغ بر ۱۳۰ الی ۱۴۰ حزب وجود دارد که مشخص است ما اساسا حزبی نداریم، چون اگر حزب داشتیم که ۱۳۰ یا ۱۴۰ حزب نمیتوانستند با یکدیگر رقابت کنند. حزب باید معنای و جایگاه و آموزشی و برای اداره امور کشور در تمام حوزهها برنامه داشته باشد، ولی ما امروز چنین جایگاهی را برای احزاب قائل نیستیم. آن احزابی که ریشه در قبل از انقلاب داشتند و تفکرشان هم نقض سیاستهایی بود که بعد از حضرت امام حاکم شد، بعد از انتخابات سال ۸۸ آنها را هم عملا و بدون رعایت مراحل قانونی از عرصه سیاسی حذف کردند.
اگر شرایط گذشته مطلوب بود که انقلاب نمیشد. ناکارآمدیها باعث شده که نسل امروز خود را با گذشته مقایسه کند. بدیهی است سیستم شاه برای مبارزین، گرفتاریهای زیادی از جمله دستگیری، زندان و شکنجه به وجود آورد، اما با استناد به خاطرات سیاسیون و تجربیاتی که از گذشته به ما رسیده، در حق خانوادههای محبوسین اجحاف نمیکردند. اما متاسفانه امروز ما شاهدیم بر خانوادههای فعالان سیاسی بیش از خودشان هزینه وارد میشود.
در زمان شاه اگر ظلم و ستمی میشد به حکومت نسبت داده میشد، در حالی که امروز همه مظالم و ایرادات پای اسلام نوشته میشود. از طرفی امروز به جای مبارزین منتقدین زندانی و اذیت میشوند و منتقدین در جمهوری اسلامی همان هزینهای را میدهند که مبارزین در دوره شاه میدادند و تفاوت دیگر اینکه خانواده مبارزین در دوره شاه، ار تعقیب معاف بودند در حالی که امروز خانوادههای منتقد معتقد به نظام، هزینه میدهد.
امروز هزینه اصلاحات در جمهوری اسلامی برابر با هزینه براندازی است. وقتی ما منتقد را نمیپذیریم و شرایطی برای اعتراض به وضع موجود فراهم نمیکنیم، باید منتظر اتفاقات ناگواری باشیم، لذا دیری نمیپاید که سیلی راه بیفتد سیلی که نشانههای آن از اکنون قابل رویت است. چون هیچ حکومتی بدون پشتوانه مردمی نمیتواند بقای خود را تضمین کند.
اگر مردم از گفتمان اصلاحات، زده شده باشند، در دو انتخابات گذشته باید به اصولگرایان رای میدادند و مشارکت کاهش پیدا نمیکرد. اعتراض مردم نه به اصلاحات که به صندوق رای و ساز و کار استصوابی شورای نگهبان است. نمود عینی آن را در مجلس و انتخابات شورای شهر و ریاست جمهوری میبینیم، اینکه دوست ما از حزب موتلفه گفته مردم از اصلاحطلبان عبور کردند، تحلیل نادرستی است. خدا کند مردم فقط از اصلاحطلبان عبور کرده باشند، مردم از صندوق عبور کردهاند مردم به اصل معترض شدند و نقد به کلیت دارند و آگاه هستند و میدانند که کار در دستان اصلاح طلبان نیست.
حتی زمانی که اصلاحطلبان هم پیروز میشدند و در راس دولت بودند، هم کارهای نبودند، حتی دولت روحانی که مورد حمایت اصلاحطلبان بود بعد از اینکه موضوع برجام را حل میکند، آن چنان موانعی برای او ایجاد کردند که دود آن در چشم مردم رفت! کشور دچار آسیب وچالش جدی شد و همانهایی که موانع ایجاد کردند، احساس کردند میتوانند با حذف همهی جریانات با استقرار تک صدایی، آن موانع را برطرف کنند و امتیاز را به نام خود ثبت کنند غافل از این که آن فرصت گذشت.
اگر شما امروز بخواهید آن موانع و چالشهایی را که خودتان ایجاد کردید برطرف کنید این قدر مطالبات افزایش پیدا کرده و فرصتها از دست رفتهاند که حتی اگر آنها هم محقق شوند، مطالبات جدیدتری به وجود آمده که شما قادر به حل آنها نیستید.
نکته دوم؛ شما موانعی ایجاد کردید که آن موانع، مبانی اعتقادات طرفداران شما و مبانی ایدئولوژی حامیان شما شده است. اصول گرایان و هسته مرکزی قدرت با اختیاراتی که به شورای مرکزی دادهاند، با فضایی که در اختیار نیروهای مسلح برای دخالت در همه شئون قرار دادهاند و مهندسیهای غیر دموکراتیکی که انجام شده، اگر هم بخواهند امروز نمیتوانند بانی گشایشی شوند و امروز اگر بخواهند از آن تصمیمات عدول کنند یا مانعی را برطرف کنند، بخشی از پایگاه اجتماعی و حامیان خود را از دست میدهند. اینگونه نیست که به راحتی آن موانعی را که خودتان ایجاد کردید را بتوانید برطرف کنید.
مردم پای هزینه دادن هستند، همین مردمی که در دهه اول انقلاب هزینه دادند؛ چون احساس میکردند در تصمیمات مشارکت و حضور دارند و تعیین کننده هستند. جنگ به آن وسعت و هزینهای که بر ما تحمیل شد، مردم در آن مشارکت داشتند و اگر ما توفیقی داشتیم توفیق نیروهای مسلح نبود بلکه توفیق مشارکت و حضور مردم بود. سپاه و بسیج از دل مردم روییده شدند، این مردم بودند که پای کار ماندند البته نیروهای مسلح هم زحمت کشیدند و ارتش جانفشانی کرد، اما آن چه که که رخ داد به پشتوانه مردم بود، آن جایی احساس ضعف کردیم که مردم حضور نداشتند.
کارکرد مجمع تشخیص مصلحت نظام متفاوت با دوران حضرت امام است، ماهیت مجلس تشخیص مصلحت آن جایی بوده که رای مردم حاکم شود، امروز مجمع تشخیص مصلحت تبدیل به تشخیص مصلحت حکومت شده است نه مردم! مجمع تشخیص مصلحت نظام در قانونگذاری از ابتدا دخالت میکند. اگر اختلافی بین شورای نگهبان و مجلس بود باید رسیدگی کند و اگر مجلس اصرار ورزید آن رأی مجلس است که اولویت پیدا میکند نه این که مجلس اصرار میکند و وارد مجمع تشخیص مصلحت میشود و میگوید با سیاستهای کلی نظام تطابق ندارد، نه قانون اساسی. الان بالاتر از قانون اساسی سیاستهای نظام است. در کجای قانون چنین چیزی را گفتهاند؟ این مسئله خلاف قانون اساسی است.
در رسانهها بحث واردات خودرو مطرح میشود و مجمع نظر میدهد. یعنی خودرو این قدر مهم شده که مجمع تشخیص مصلحت یک نظام و آقایانی که صاحب فکر و اندیشه و تجربه هستند باید در مورد ضرورت یا عدم ضرورت واردات خودرو نظر بدهند؟! مشخص است که قانونی در این جا حاکم نیست و از قانون اساسی عدول شده است. مردم اینها را میبینند و به آن واکنش نشان میدهند. از اول قرار بود مجمع تشخیص مصلحت نظام چنین جایگاهی داشته باشد؟
نمایندگان مجلس ششم به رهبری نامه نوشتند و در انتخابت بعدی رد صلاحیت شدند. اینها مطالبهای داشتند که تا به امروز هنوز جاری است. وقتی حرفشان شنیده نشد دست به تحصن زدند که نتیجه این شد که تمام آن نمایندگان رد صلاحیت شدند. آیا آنها میخواستند براندازی، توهین و یا خلاف مصالح نظام عمل کنند؟ آنها مصالح نظام را تشخیص دادند که آن نامه را نوشتند. به مراتب تندتر از آن ۹۹ نفری بودند که به امام نامه نوشتند.
امروز از قانون اساسی عدول شده و چیزی به نام جمهوری اصلا اساسی نداریم. با نوع تصمیماتی که به صورت یکهسالارانه گرفته میشود. نسل امروز هر آن چه که میبیند و شاهد آن است همه را به امام نسبت میدهد و من فکر میکنم این کار عامدانه صورت گرفته است. اسلامی که ما شاهد آن هستیم اسلامی است که حاصل برداشت و تفکر همین اقتدارگرایان است! این اسلام، اسلام رحمانی "رافت و عطوفت" باید در آن حاکم باشد نیست. ما میگوییم رافت اسلامی چه زمانی است؟ وقتی با مردم برخورد کردیم و مجازات کردیم و زندان کردیم، اما میگوییم شامل رافت شد و آزاد میشوند.
اصل این است که مردم برای تعیین سرنوشت خودشان باید استقلال داشته باشد و بر آن حاکم باشند و این حق خدادادی است، اسلام این حق را سلب نکرده است، اما الان به اسم اسلام این حق را سلب میکنند بنابراین نسبتی با اصول اسلامی ندارد، اسلام برای آزادی بیان ارزش قائل بوده است و تحمل مخالف را بر اثر شواهد و احادیث و قرائن و ... تایید میکند و آقایان میگویند هست بنابراین اگر هست پس مجازات بعد چیست؟
از تشرع و دین و احکام دیوار قطور و بلندی جلوی مردم کشیده ایم و مردم را به مقابله با دین انداختهایم و امروز آگاهان به مساله و دین و دانشمندان واقع بین دین میگویند اینها هیچ تقابلی با دین نداشته و مانعی برای اینها ندیده است. مثلا مردم با حجاب مخالف نیستند، ولی آنچه که به عنوان حجاب اجباری تحمیل شده است و مردم، چون میخواهند از لحاظ فکری، سیاسی و اجتماعی در جهت مخالفت با حکومت گامی بردارند، سادهترین راه این است که نسبت به بی حجابی اقدام کنند! ما چرا این کار را کردیم که امروز کار به این جا برسد؟ یعنی یک بی حجاب نمیتواند موافق این نظام باشد؟ ما آنهایی که کمی بی حجاب بودند، تصویری ضد دین و ضد نظام از آنها ساختیم.
چرا باید به ۱۴۰۰ سال قبل بر گردیم؟ در صورتی که خود علما نظرشان این است که متناسب با امروز باید راه حل بدهند و فقه پویا را محقق کنند و نیاز امروز بشر را بفهمند، یعنی رفع مانع کنند نه اینکه ایجاد مانع کنند. یکی از پیشگامان این موضوع حضرت امام بودند. آیتالله صانعی و سروش محلاتی هم بودند و خیلی از آقایان دیگر مانند ضیاء مرتضوی و حاج حسن خمینی هم هستند، اینها هم میگویند امروز باید در نظر و فقه امام اجتهاد کرد. ما به جای نقد به تخریب پرداختیم در صورتی که نقد با تخریب متفاوت است. امام را هم میتوان نقد کرد. ولی ما امروزه میآییم هر آن چه که در گذشته اشتباهاتی وجود داشته یا نقدهایی وجود دارد فقط او را منتسب به یک نفر میکنیم به دلیل این که او را تخریب کنند. این کارها در واقع انتقام گیری و تخریب است. نسل امروز در مورد آن چه که به نسبت به امام فکر میکنند از یک طرف حق دارند، چون امام را نمیشناسند. ما امام و اندیشه امام را معرفی نکردیم و نظرات امام در مسائل اجتماعی و فرهنگی به مردم معرفی نکردیم، از این جهت است که میگویم حق دارند.
از این جهت حق دارند که حکومت داران و دولت داران ما هر کار یا تصمیم اشتباهی که میگیرند، القا میکنند که اینها ادامه مسیر حضرت امام است! اصلا این طور نیست.
بنابراین، این نسل امام نمیشناسد و آگاه به امام نیست، چون بر اساس خوراک مسمومی که به آنها دادهاند مسائل را تحلیل میکنند و فکر میکند واقعا امام این گونه بوده است. من فکر میکنم اگر امام درست به جامعه معرفی شود، متوجه میشویم رفتار امروز حکومت نسبتی با دوران امام ندارد.
فریب «نظام و حفظ نظام به هر بهایی»، شده است!!!