جعفرزاده ایمن آبادی، نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه دولت سیزدهم، با جراحی اقتصادی دست خود را تا کتف به جیب مردم برده، گفت: اکنون مالیات تا ۶۷ درصد افزایش پیدا کرده است و فکر میکنم رقمی حدود ۵۲۷ هزار میلیارد تومان قرار است از مردم مالیات بگیرند. با افتخار هم میگفتند در شش ماه اول، حدود ۲۳۰ هزارمیلیارد تومان وصول کردیم. بله، خیلی میشود مالیات گرفت. اصلا کسی منکر آن نیست؛ ولی به چه قیمتی؟ به این قیمت که الان مردم در کف خیابان هستند.
دیدارنیوز: یک سال و اندی از آغاز به کار دولت سید ابراهیم رئیسی گذشته است و حالا دیگر بهتر میتوان مسیری که دولت سیزدهم در پی گرفته است را ارزیابی کرد.
دولت سیزدهم، اما این روزها را سپری میکند که یکی از بزرگترین اعتراضات مردمی در یک دهه اخیر با محتوای اجتماعی رقم خورده است. اگر ریشه اعتراضات سال ۱۳۸۸ سیاسی و ریشه اعتراضات سال ۱۳۹۸ را اقتصادی بدانیم، انکار وجود بحرانهای اجتماعی در اعتراضات سال ۱۴۰۱ غیرقابل انکار است. اما در این میان براساس نظرات بخشی از کارشناسان، وجود ریشههای محکمی از بحرانهای اقتصادی نیز در هم افزایی بحرانها برای اعتراضات اخیر غیرقالب انکار است. مواردی همچون مساله بحرانهای اقتصادی، بحرانهای ناکارامدی در اقتصاد و عدم به نتیجه رسیدن بودجه حالا دیگر بخشی از کارنامه سال اول دولت رئیسی محسوب میشود.
اعتراضات اخیر در سطح شهرها به رویکرد اجتماعی حاکمیت نیز در حالی در دولت سیزدهم کلید خورد که بسیاری آن را چند عاملی دانسته و یکی از این اعوامل را نیز اقتصادی میدانند. مجموع این روند باعث شد پای حرفهای غلامعلی جعفرزاده ایمن آبادی بنشینیم.
جعفرزاده ایمن آبادی، نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی و رئیس کمیسیون ولایی مجلس دهم بوده است. او که سابقه حضور طولانی به عنوان عضو کمیسیون تلفیق را نیز در کارنامه داشته است درباره وضعیت بودجه، برنامه هفتمی که نوشته نشده و ... با ما به گفتگو نشست.
درمورد اعتراضات اخیر و اتفاقات رخ داده، فارغ از مطالبات اجتماعی که به صورت محسوسی مبنای اصلی اعتراضات بوده است، تاثیر بحرانهای اقتصادی و آن چه که به نام جراحی اقتصادی در ماههای اخیر رخ داده را چقدر عامل در روند اتفاقات و اعتراضها میدانید؟
ببینید من مدعی نیستم که خیلی چیزی بلد هستم، اما حداقل از بودجه سر درمی آورم و بودجه نویسی را بلد هستم. توجه کنید زمانی که لایحه بودجه ۱۴۰۱ را نوشتند، اخطارهای جدی و مکرر داده شد و همه این اخطارها نیز کاملا از سر دلسوزی بود. شاید به قاطعیت بتوانم بگویم که من تنها کسی بودم که گفتم بودجه ۱۴۰۱ مردم را به کف خیابان میآورد. سند این حرف که گفتم نیز موجود است و اگر جستجو کنید حرف هایم را خواهید یافت که همان موقع این مساله را مطرح کردم ولی کاش دولت حداقل صادقانهتر با مردم رفتار میکرد.
ببینید اولا واقعا چیزی به نام جراحی اقتصادی نبود. این که چیزی را ببندید و قدرت خود را افزایش دهید که جراحی اقتصادی نمیشود. این چه جراحی است که به درد بیمار نمیخورد؟ یعنی جراحی اقتصادی شده که حال خود پزشک خوب شود. دولتی که میخواست در تحریم، بنیه خودش را تقویت کند، دستش را تا کتف در جیب مردم فرو برد.
ببینید میگویند دولت دستش را درجیب مردم برد، من میگویم دستش را حتی تا کتف در جیب مردم برده است. اکنون مالیات تا ۶۷ درصد افزایش پیدا کرده است و فکر میکنم رقمی حدود ۵۲۷ هزار میلیارد تومان قرار است از مردم مالیات بگیرند. با افتخار هم میگفتند در شش ماه اول، حدود ۲۳۰ هزارمیلیارد تومان وصول کردیم. بله، خیلی میشود مالیات گرفت. اصلا کسی منکر آن نیست؛ ولی به چه قیمتی؟ به این قیمت که الان مردم در کف خیابان هستند. اصلا مردم با کسی دعوا ندارند. همه این مردم هم از انقلاب مجدد هراس دارند و بگذارید به شما رک بگویم که دوست دارند همین جمهوری اسلامی بماند. منتها به شرطی که تغییری در نگرشهای اقتصادیاش بدهد. هر اتفاق تلخی هم که این سالها افتاده است اول همه دولت کلمه مردمی را به آن اضافه کرد، اما واقعیتش این نبود.
من، دل خودم خیلی برای آقای رئیسی میسوزد. چون انگار اطرافیانش متناسب با روحیات رئیسی به او گزارش میدهند، نه متناسب با واقعیت و این را مطمئن هستم. انگار نگاه میکنند که از چه گزارشی خوشش میآید، خودشان را با همان روند تنظیم میکنند و آن گزارش را میدهند.
توجه کنید که روزی که لایحه داده شد و ما مطالعه اولیه را انجام دادیم و نشستهایی با چند نفر از دوستان داشتیم، من شخصا رفتم پیش آقای تاجگردون. گفتم آقای تاجگردون، حرفی بزنید. این بودجه، پدر مردم را درمیآورد. اصلا گفتیم رشد اقتصادی هشت درصد، جی دی پی، این موارد با این بودجه محال است. نمیخواهم بگویم آقای رئیسی را فریب دادند، و من اصلا از هیچ کدام از این موارد اطلاعی ندارم. ولی خود همان بودجه، بودجهای بود که دیگر خیلی عجیب و غریب نبود که مردم به کف خیابان بیایند.
ببینید بودجه هنوز هم کسری دارد. همان زمان که بودجه توسط دولت رئیسی به مجلس داده شد، اعلام کردیم بالای ۴۲۰ هزار میلیارد تومان کسری دارد و عدد و رقمهایش هست، مشخص است. متاسفانه گزارشهای خلاف هم داده شد. بودجه همین امسال بالای ۲۸۰ هزار میلیارد تومان بدهکاری برای دولتهای بعدی ایجاد میکند.
اصلا قاعده فروش اوراق یعنی ایجاد بدهکاری برای دولتهای بعدی. من تعجب میکنم که میگویند بدهکاری دولت قبل را میدهیم. این روالی است که در این کشور با فروش اوراق، جا افتاده است و ایجاد بدهکاری برای دولتهای بعدی میکند. شما همین الان هم برای دولت بعدی، مشکل ایجاد میکنید. متاسفانه ساختار بودجه کاملا برخلاف ۵۲ شعاری است که رئیسی برای رسیدن به جایگاه ریاست دولت داده بود.
من حتی گفتم باشد اصلا میخواهیم بودجه را قبول کنیم. بگویید این ۵۲ شعار را خرد کنند و بگویید در بودجه، کدامش در جهت تحقق این ۵۲ شعار است؟ ببینید ما شمردیم، ۵۲ شعار از رئیسی در انتخابات ریاست جمهوری بود. در بهترین حالت، فقط حدود ۲۰-۲۵ درصد، به صورت اتفاقات ناقص تحقق یافت و بالای ۷۵ درصد از شعارها اصلا فراموش شده است. در نتیجه به شما بگویم که همین امروز که نگاه میکردم، میدیدم خط فقر به ۱۸ میلیون و ۲۹۰ هزار تومان، رسیده و تبدیل به کف سفره کارگری شده است. این در شرایطی است که حدود ۴۳ میلیون نفر و یعنی نزدیک به ۵۱ درصد از جامعه ما، جامعه کارگری است.
من استاد ریاضی در دانشگاه داشتم که میگفت این اعداد نیستند که به ما دروغ میگویند، این عددسازان هستند که به ما دروغ میگویند. خب حالا اینقدر که مانور داده اید که ما ۵۷ درصد حقوق را رشد داده ایم، بگویید چقدر رقمش چقدر شد؟ به شش میلیون تومان هم نرسید. همین رقم یعنی این که تمام جامعه کارگری ایران اکنون زیر خط فقر هستند. آن هم در دولتی که میگفت من فقر مطلق را میخواهم از بین ببرم، که کف این خط فقر مطلق نیز رقمی حدود ۹ میلیون نفر است.
حال اگر رئیسی به شعارهایش پایبند است، نوع نگرش به بودجه باید تغییر پیدا کند؛ و واقعا باید مردممحور شود، نه دولتمحور. دولت فقط در فکر این است که بتواند کسریهای خودش را حل کند و به عبارتی دولت در بودجه نیز بیشتر به فکر سفره خودش بود تا سفره مردم.
الان با این روش که ارقام عجیبی از چاپ پول در دولت رئیسی منتشر میشود و با این بودجه آیا با انفجار تورمی مواجه میشویم؟ و آیا بودجه تورمی بوده است؟
ببینید از ارقام چاپ پول به طور دقیق بی اطلاع هستم، اما میدانم که این اتفاق میافتد. چیزی که میخواهم بگویم این است که در این دولت، با این نظام بودجه نویسی، بیشترین تورم، بیشترین گرانی، بیشترین فقر...، را شاهد هستیم. اصلا توجه کنید که چرا اکنون دولت باید لایحه برای افزایش حقوق بدهد؟ مگر افزایش حقوق نباید در بودجه سالیانه دیده شود؟ چرا در زمان بودجه سالیانه با سیاست سرکوب حقوق، جلو رفتند که امروز پشیمان شوند؟
در مقابل اتفاقی هم که افتاده این است که الان شش ماه از سال گذشته، هنوز حقوق بازنشستهها افزایش پیدا نکرده است.
متاسفانه در این دولت گویا وجود مجموعه قوای یکدست یا مجموعه قوای همدست یا هر چیزی که اسمش را بگذارید، منجر به این شده که هیچ نظارتی بر یکدیگر نداشته باشند. ببینید بی سابقه است که شش ماه از سال بگذرد، و تکلیف بازنشستهها روشن نشده باشد، و تکلیف معلمان و ایثارگران مانده باشد. در تمام این موارد نیز هیچ کدام از افزایش حقوقهایی که باید انجام میشد، انجام نشده است. اکنون ما در ماه هفتم سال هستیم و بعد هم اصلا دولت قرار نیست که تصمیم عجیب و غریبی بگیرد. قانون در این مورد قبلا تعیین تکلیف کرده است. فقط مهر ساده تاییدیه میزنند. دولت، اما اینقدر کُند است، و به خاطر واقعا ثقل سوادی که بعضی از اعضای دولت دارند این روند تا اینجا به تاحیر افتاده است. یعنی جای این که خودشان شعار دهند که مردمی هستیم، مردممحور هستیم، عملکرد باید مردمی باشد که نیست و حتی هیچ عنوانی هم رضایتبخش نیست. نتیجهاش همین وضعیتی میشود که کف خیابان میبینید.
بدتر این که باعث تاسف است که برخی مدام میخواهند آدمهای کف خیابان را تحقیر کنند و با سیاست تحقیر پیش روند. در حالی که اکنون باید با گفتمان تفاهم با هم صحبت کنیم تا مرحمی بر زخمی شود که در جامعه وجود دارد. در مقابل مدام با سیاست تحقیر پیش میروند. مثلا میگویند این بچهها گیم بازی میکنند. واقعا این گیم بازی است؟ این بچهها که امروز کف خیابان هستند، امید به آینده ندارند. هیچ امیدی ندارند. یعنی در مورد آینده، هیچ کس نمیتواند برای آنان تضمین کند که درس بخوانید، شغلی وجود دارد، ازدواجی وجود دارد. وقتی این نوجوانان و جوانان میبینند که ۴۱ درصد فارغ التحصیلان، بیکار مطلق هستند؛ تازه با تعریف بیکاری که خودشان دارند و اگر این تعریف بیکاری، اصلاح شود، امکان دارد که حتی بیشتر شود، چطور امیدوار باشند. الان ۴۱ درصد از فارغ التحصیلان ما، کامل بیکار هستند. ناامید از آینده هستند و خب میخواهید برای آنان چه بکنید؟
ببینید متاسفانه حتی امکان دارد به من ایراد بگیرید، اما باید بگویم که من هم خودم را قانع کرده بودم که این دولت، با یکدستی و همدستی و اصلا همه دستها در یک کاسه، شاید بتوانند کشور را درست کنند. در دوران انتخابات، هر کس با من صحبت میکرد، میگفتم اشکالی ندارد به رئیسی رای دهید و بگذارید دعواها تمام شود و بگذارید مشکل جوانها و مشکل کشور حل شود. اما واقعا نتیجه معکوس گرفتیم و این یکدستی هم هیچ فایدهای نداشت.
توجه کنید اکنون مجلس اساسا به وظیفه اصلی خود که نظارت است عمل نمیکند. اخیرا یکی به من میگفت حجاب قانون است. گفتم باشد، من هم میخواهم قبول کنم که قانون است. اما شما قانون دارید که قیمت کالایی که امروز میخرید، معادل شهریور ۱۴۰۰ باشد. در این باره قانون داریم، مصرح نیز هست. اتفاقا تازه هم تصویب شده است. حالا شما استناد میکنید به قانون سال ۸۳ و ۸۵؟ من میگویم این قانون همین امسال تصویب شده است. چرا همین را عمل نمیکنید؟ بنابراین ناامیدی به آینده و این که دولت هم هیچ راهکاری ندارد، به وضوح خود را به رخ کشیده است. دولت اصلا هیچ برنامه مشخص و مدون و منظمی ندارد.
ببینید، رییسی ۵۲ قول در زمان مبارزات انتخاباتی داد و رئیس جمهور شد. خب الان کجا بازخواست میشود؟ هیچ جا. هیچ کس نیست که از او سوال بپرسد. الان شما تلویزیون را که باز میکنید، گل و بلبل است و حتی گاه مطالبی میگویند که خیلی خیلی ناراحت کننده است و نتیجه این است که در نهایت چیز دیگری درمیآید، ولی زنده است. هیچ امیدی به آینده وجود ندارد. دولت هیچ برنامه مشخصی ندارد و چقدر این بد است. طبق قانون اساسی، دولت باید برای آب خوردن هم اجازه مجلس را داشته باشد و از مجلس نیز هیچ صدایی درنمیآید و دولت خودش تصمیم میگیرد چهکار کند، خودش نیز انجام میدهد؛ بنابراین نداشتن برنامه از ابتدا مشخص بود و الان هم هیچ راهکار مشخصی ندارد که میخواهد چه کند، به شما به ضرس قاطع میگویم که با این شرایط تورمی، شرایط گرانی، شرایط فقر استمرار خواهد یافت.
خب این بی برنامگی در مساله احیای برجام و مذاکرات هستهای و سیاست خارجی دولت هم دیده میشود.
بله در سیاست خارجی نیز وضع همین طور است. به شکل افراطی و تا سرحد جنون دولت میخواهد با آمریکا مقابله کند؟ خب اگر میخواهیم ظلمهایی که به شما شده را لیست کنیم، شاید برای روسیه، خیلی کمتر نباشد. مخصوصا ما شمالیها که خاطرههای بسیار تلخی از روسها داریم. ولی آیا قرار است همیشه با خاطرههامان زندگی کنیم و مصالح کشور را دچار خسران کنیم؟ اصلا این وسط حرف اول و آخر را باید منافع ملی بزند، اما منافع ملی ما دیده نمیشود. در مساله واکسن کرونا نیز همین را دیدید، در مذاکرات نیز همین را دیدید و الان این طور شده است که همه چیز را با هزینههای مضاعف پرداخت میکنیم.
راه برون رفت هم وجود دارد، اما توجه نمیشود و راهش نیز این است که تکلیف هستهای را مشخص کنیم. برجام را تعیین تکلیف کنیم. تضامینی که میخواهند بدهیم، تضامینی که میخواهیم بگیریم، و صحبت و مذاکره کنیم. بالاخره بعضی حرفها منطقی است. اشکال ندارد. اصلا بیاییم یک توافق بنویسم برای تا روزی که بایدن رئیس دولت آمریکاست. چه اشکالی دارد؟ بگوییم تاریخ این توافق تا روزی است که بایدن باشد و اگر بعدی آمد و این را ادامه داد، ما هم ادامه میدهیم. اگر نداد، ادامه نمیدهیم. اما در مقابل ایستاده ایم و از الان، دعوای سه چهار سال دیگر، و این که دو سال دیگر چه کسی میشود را میکنیم. این در حالی است که در هر صورت، و خواه ناخواه، تجربه و از همه مهمتر، یک سال و اندی دولت رئیسی نشان داد که، ما وابسته به برجام هستیم.
توجه کنید که خبر میرسد که مذاکرات پیش میرود، قیمت دلار کاهش پیدا میکند و. خبر میآید که مثلا بن بست است دوباره با افزایش مواجه میشود و بدتر این که همین اخبار را هم باید از مذاکره کننده روس بگیریم و نه طرف خودمان!
این وسط ما هم مدام امیدواریم که بالاخره مذاکرات را تیم حرفهای انجام دهند. اصلا برای منافع ملی کشور چه اشکالی دارد که آقای عراقچی را صدا کنند، وقتی هنوز قرار است به توافق ۲۰۱۵ برسیم و هنوز آرزوی ما این است که پیش نویس ۲۰۱۵ اجرا شود. با این روند که این یک سال و اندی دیدیم واقعا مذاکرات، کار آقای باقری و کار آقای عبدالهیان وزیر امور خارجه نیست. ببینید من نمیخواهم بگویم آمریکا زیاده خواهی ندارد. چرا دارد، اما بالاخره آنقدر با اشتباه خودمان و در طول دو دهه گاه تیمهای ضعیفی فرستادیم، که کار را به اینجا کشاندیم، در حالی که خیلی زودتر میتوانستیم مشضکل را حل کنیم.
فکر میکنید نتیجه رویکرد دولتها در مساله اقتصاد و سیاست خارجی در نهایت منجر به این شرایط فعلی در کشور شده است؟ به خصوص که در مساله اقتصاد شما معتقد به نفوذ و اهمیت سیاست خارجی هستید.
ببینید خود من وقتی به خیابان میروم و این همه یگان و اسلحه میبینم، واقعا غصه میخورم، چون راضی به هیچ آسیبی به هیچ شهروندی از هیچ طرفی نیستم. بالاخره در این کشور، خیلی هزینه داده شده است. این صحنهها از بیتدبیری است. خیلی راحت میشد ماجرای رخ داده را با یک عذرخواهی ساده جمع کرد. اصلا چرا نظام باید برای تخلف یکی دو نیرو این همه هزینه پرداخت کند. چه اشکالی دارد که هر کسی مرتکب خطا شده بود را محاکمه میکردند و اصلا چرا همیشه میخواهیم به هر قیمتی دفاع کنیم؟ اصلا شما ببینید اکنون ما دوباره بخواهیم برای بچههای خودمان، اهمیت و اقتدار پلیس را جا بیاندازیم. چند سال دیگر طول میکشد؟ من واقعا متوجه نمیشوم وقتی آقای اشتری میگوید پلیس محبوبتر شده است یعنی چه؟
من از این بیتدبیریها، از این لجبازیها، از این توهینها به مردم جدا تعجب میکنم. چرا به مردم خودمان توهین میکنیم؟ اصلا این عبارتها یعنی چه؟ چرا تحقیر میکنید؟ اینها نفری ۵۰۰ هزار تومان پول گرفتهاند و آمدهاند؟ این چه حرفی است واقعا؟ با این کارها به کجا میخواهیم برسیم؟ ما باید انباشت مطالبات را ببینیم و درک کنیم. این مساله خیلی خطرناک است و اصلا این جنبشهای بی سر خیلی خطرناک هستند.
یعنی میگویید در نهایت انباشت مطالبههای گوناگون در طول زمان منجر به وضعیت فعلی شده است؟
بله. عرض کردم که باید تغییرات رخ بدهد و مردم نیز آن را ببینند و لمس کنند. باید با نرمش قهرمانانه، برجام احیا شود، منابع کشور برگردد، نیازهای مردم را برطرف کنیم. ببینید من به دلیل سطح ارتباطهایی که دارم، اصلا نمیتوانید باور کنید چقدر درخواست دارم. مردم گرفتار هستند. اتفاقاتی که برای معیشت و نان و داروی مردم اتفاق افتاده و ۴۰۰ درصد گرانی را به کشور تحمیل کرده و تورم در شهریور ۱۴۰۱ به ۹۰ درصد رسیده از جمله همین بحرانها است.
اکنون باید این غرور کاذب شکسته شود، و به خاطر مردم کشور باید با دنیا مذاکره کنیم و بالاخره مشکلات و از جمله برجام را حل کنیم؛ این تصویر که از ما در دنیا ساخته میشود نگران کننده است. این که در جام جهانی حتی یک مسافر قبول نکرده به ایران بیاید زنگ خطر است. این که اصلا چرا آقای اشتری در خیابان برای یگان ویژه سخنرانی میکند و میگوید راهی که شما میروید، راه شهداست؟ کجا شهدا راضی هستند؟ به خاطر چه چیزی؟ این که موی کسی مقداری دیده شود واقعا؟ به قول آقای لاریجانی، بیش از پنجاه درصد مردم این کشور، این مدل زندگی میکنند. این که آقای علم الهدی میگوید جوانان مهر و جانماز نخواستند را که خودشان باید جواب بدهند که آقای علم الهدی، شما باید جواب دهید که چرا جوانهای ما مهر و جانماز نمیخواهند. ما باید جواب بدهیم؟
راجع به مذاکره به نظر میرسد در بنبست هستیم و مساله فروش نفت ایران زیر فشار تحریمها نیز خودش یک مساله است.
ببینید خواهشی از شما دارم، دو سه موضوع را گم نکنیم. یکی این که فقط هزینه فروش نفت را حساب نکنید. الان هر کالایی، اصلا فرض کنید یک شیر فلکه را هم ما به سه برابر قیمت میخریم و نتیجه تحریمها همه جا خودش را نشان میدهد. از طرفی هر کسی حرفی میزند، خانه نشینش کرده ایم. ببینید ما برای بهبود اوضاع و شرایط به مذاکره با دنیا و احیای برجام و آشتی ملی احتیاج داریم.