محسن مهرعلیزاده فعال سیاسی اصلاحطلب، رقیب سید ابراهیم رئیسی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ و از کارگزاران قدیمی نظام، نسبت به مرگ دریاچه ارومیه هشدار داده و برای نجات آن در مقالهای، چند راهکار کوتاه مدت و بلند مدت ارائه است.
دیدارنیوز ـ محسن مهرعلیزاده: مسئله دریاچه ارومیه مسئلهای منحصر و محدود به خود دریاچه نیست، بلکه به نوعی نمایشگر مجموعهای از تغییرات اقلیمی، محیطی و مشکلات زیست محیطی است که در منطقه رخ داده و حالا مجموعه این مشکلات در آئینه خشک شدن دریاچه خود را نشان میدهد. همچنان که مشاهده مشکلاتی در کبد یک بیمار نشان دهنده تنها بیماری کبد نیست بلکه نشانه اختلال در عملکرد کلی بدن و هماهنگی اعضای مختلف آن است.
داستان دریاچه ارومیه شامل بروز مشکل، رصد وضعیت آن و نحوه هشدار و پیشگیری از آن، نشانگر کارنامه مدیریت کلان ما در حوزه آب و محیط زیست و کشاورزی و ... است. همچنین، نتیجه برنامه احیای آن نیز نشان دهنده میزان هماهنگی، اعتماد و یکپارچگی نهاد علم، سیاست و جامعه ما با یکدیگر است.
ستاد احیاء اگرچه در عمل توفیقی نیافته، ولی برنامههای خوب و مطالعه شدهای انجام داده یا مقدماتش را فراهم کرده که باید با جدیت بیشتری پی گرفته شوند.
راه حلهایی مانند انتقال آب از حوضههای دیگر به دریاچه مانند، انتقال از خزر یا وان از همان اول مطرح بود. این گزینهها هم ابزار قانونی و حقوقی سنگینی نیاز دارند و حتی به شرط تأمین اعتبار هم، مسائل زیست محیطی و فنی و اجرایی مهمیدارند که بدون ملاحظه آنها نمیتوان اقدام کرد.
دریاچه ارومیه یک دریاچه تزئینی نیست که آب آن به صورت عاریهای تأمین شود. این دریاچه بخشی از یک اکوسیستم است و یک موجود واقعی است نه ساختگی. این دریاچه موجود زندهای است که در همین بستر شکل گرفته و متولد شده است و باید در همین جا هم احیاء شود. راه حلهایی مانند انتقال آب بین حوضهای نمیتواند به عنوان راه حلهای پایدار و همیشگی قابل اتکاء باشند.
طبیعت آذربایجان از زبان دریاچه ارومیه با ما حرف میزند. باید حرف آن را دقیق گوش کرد. اقلیم تغییر کرده، میزان جمعیت، مصرف، تجارت و. همه تغییر کرده، فلذا شرایط مصرف آب هم تغییر کرده است و ما نیز متناسب با این وضعیت حاکم، باید تغییر آرایش و تغییر الگو دهیم!
اگر بخواهیم شرایط دریاچه را به سال ۷۰ قبل برگردانیم، باید مجموعه عوامل اکوسیستمی هم به همان زمان برگردد؛ میزان جمعیت، سطح زیر کشت، بارندگیها و ... و این عملا غیر ممکن است، لذا ما چارهای به جز تغییر متناسب با شرایط حاضر و به عبارت دیگر طراحی الگوهای سازگار با شرایط اقلیمی حاضر و کم آبی نداریم.
وضعیت دریاچه به بحرانیترین نقطه رسیده، ولی این به معنای مرگ آن نیست، چه بسا با یک برنامه حساب شده و مدیریت یکپارچه و دقیق و هوشمندانه و ایجاد هماهنگی بیان همه مؤلفه درگیر در این مسئله، بتوان این نقطه تاریخی را به نقش آفرینی در جایگاه زیستی واقعی و موثر خود بازگرداند و به نقطه عطف حیات تمدنی خطه آذربایجان تبدیل کرد.
با ترکیبی از طرح نکاشت در بعضی مناطق، کنترل و نظارت دقیق بر نوع محصولات کاشتنی متناسب با منطقه، طراحی و به کارگیری الگوهای کشت و آبیاری مطالعه شده علمی و اصولی میتوان دریاچه را در فرصتی تعریف شده و مناسب به تراز اکولوژیک رسانده و حیاتش را حفظ کرد و سپس با برنامه ریزی بلند مدت به افزایش تراز اقدام کرد.
از راهکارهای بسیار موثر برای نجات دریاچه و حفظ اکوسیستم محیط زیستی منطقه، اصلاح الگوی کشت، بهینه سازی حداکثری الگوی آبیاری، استفاده از تکنولوژیهای نوین برای هوشمند کردن آبیاری و مواردی از این دست را میتوان نام برد.
مسئله دریاچه یک مسئله اجتماعی است، این مسئله نه سیاسی است و نه امنیتی! متأسفانه علاوه بر شوراها، ستادها، وزارتخانهها و سازمانهای مرتبط و مسئول، صدا و سیما نیز در این زمینه بسیار کم کاری کرده است. آموزش و پرورش و سایر نهادهای تبلیغی و حتی مذهبی هم همینطور. صدا و سیما باید هر روز برای این موضوع برنامه داشته باشد، برنامههای فرهنگی، هشدار دهنده، ترویجی و ... در قالبهای مختلف. مسئله دریاچه ارومیه به قدری مهم است که تا اطلاع ثانوی بسیاری از برنامهها در استانهای ذی ربط، نه فقط پیوست "محیط زیستی"، بلکه باید پیوست "احیای دریاچه ارومیه" داشته باشند.
وزارتخانهها و سازمانهای مرتبط (جهاد کشاورزی، نیرو، صمت، کشور، برنامه و بودجه، محیط زیست و حتی آموزش و پرورش و سازمان تبلیغات اسلامی) باید تحت یک نظام هماهنگ و یکپارچه وارد این مسئله خطیر شوند. در کنار این هم افزایی داخلی باید از کمکهای مالی، مشاورهای و فنی سازمانها و نهادی بین المللی بهره گرفت.
برنامههای آموزشی و ترویجی، توزیع بذر رایگان و خرید تضمینی محصولات تعیین شده، اعطای وامهای بلاعوض و یا مدت دار برای تغییر نوع سیستم آبیاری در سراسر مناطق امتداد رودخانههای تأمین کننده آب دریاچه باید با اولویت یک مد نظر باشد.
شنیده میشود که در بالا دست رودخانه مهم زرینه رود و سیمینه رود با پمپهای قوی، آب را به بالای کوهها منتقل میکنند و در آنجا کشت میکنند. این اقدامات مهلک باید کنترل شود و با تغییر الگوی کشت، الگو و سامانه آبیاری اصلاح و تغییر یابد.
مهمترین رکن در تضمین موفقیت این برنامهها وجود یک اراده بالادستی قوی، منسجم و پایدار و یک مدیریت متمرکز منضبط با تفویض اختیارهای متناسب، تأمین منابع و اعتبارات است که آهنگ پیشرفت برنامهها پایدار بماند. در این رابطه، بازنگری ساختار ستاد احیای دریاچه کاملا ضروری است. ایجاد ستاد احیای دریاچه مجازی و توزیع شده بر اساس اشتراک منابع، روی کاغذ ایده خوبی بود و با استفاده از منابع موجود سازمانها باعث هزینهها، و با استفاده از تجارب محلی ارگانهای مرتبط، باعث کاهش اتلاف زمان میشد. اما در عمل موفق نبود و اشکال اصلی آن در وهله اول به نبود مدیریت اجرایی واحد و مشخص که مسئول، دارای اختیارات مقتضی و پاسخگو باشد و در وهله دوم به سختی هماهنگی سازمانها و وزارتخانههای ذی ربط مربوط میشوند که بعضا دارای تعارض منافع هستند و غالبا هم مسئولیت و منافع سازمانی خود را به منافع کلی ترجیح میدهند. تجربه نشان داد حتی حضور معاون اول رئیس جمهور که جایگاهی بالاتر از وزارتخانهها داشت موفق به ایجاد هماهنگی لازم نشد، طبعا تفویض این مسئولیت به یک استاندار هم کلید این قفل نخواهد بود. تأمین بودجه، هماهنگی در سطح وزارت خانهها و هماهنگی مدیریت استانهای دیگر برای تبعیت از برنامهها، از مشکلات جدی پیش رو خواهد بود.
یک ستاد اجرایی به مدیریت فردی با اختیارات کامل رئیس جمهور و با الویت خاص در اجرای مصوبات آن توسط دستگاههای ذیربط، برخوردار از اختیارات قانونی خاص مصوب مجلس به صورتی لایتغیر حداقل به مدت بیست سال که بتواند براساس آنچه که گفته شد برنامه ریزیهای بلند مدت انجام داده و اجرا کند، تنها راه حل نجات دریاچه ارومیه است و البته چنین تجربهای میتواند در خصوص موارد مشایه در کشور نیز به کار گرفته شود.
هنوز مردم به اقدامات دولت امیدوار هستند و از نظر مردم شرایط در ظاهر هنوز بحرانی و خطرناک به نظر نمیرسد و لذا مردم آرام هستند. هنوز تبعات سنگین خشک شدن دریاچه در ابعاد زیستی، اجتماعی و اقتصادی نیز خود را نشان نداده است و این یک فرصت است برای اهتمام جدی حاکمیت برای حل مشکل. اما با ادامه روند دو سال اخیر و عدم مشاهده اقدام جدی و در شرایطی که در شهریور ماه امسال، حجم آب دریاچه به زیر ۱.۳۹ میلیارد و تراز آن به ۱۲۷۰.۱۹ متر کاهش یافته است و دریاچه رو به خشک شدن کامل میرود، خطر به بیخ گوش رسیده است. با وزیدن اولین طوفانهای نمکی که اثرات فاجعه بار آن تا کیلومترها دورتر خواهد رسید، جامعه خود را با آینده وحشتناکی مواجه خواهد دید که به دلیل غفلت یا خوشبینی احتمالش را نمیداد، ولی رخ داده است. آن روز، اعتراضات مردمی اقل مشکلات است. موضوع بسیار جدیتر و خطرناکتر از آن است که بتوان با خوش بینی به آن نگاه کرد. شمال غرب کشور سکونت پذیری خود را از دست خواهد داد. اگر آن روز برسد، خیل عظیم مهاجرت به راه خواهد افتاد. این جمعیت عظیم در هر کجا سکنی کنند، هزاران مشکل اجتماعی، اقتصادی و حتی فرهنگی و سیاسی در پی خواهد آورد. سیاست مداران و مدیران کلان در برنامه ریزیها و اقداماتشان آیندة دورتر دورتر را ببینند؛ فاصلهای بسیار بیشتر از یک یا دو دوره چهار ساله یک دولت.
در هر حال پروژه نجات دریاچه ارومیه، آبروی نظام مدیریت کلان کشور هم هست؛ هم از دید ناظران بیرونی و هم جامعه داخلی و مردم و لذا این پروژه محکوم به موفقیت است. والسلام.
محسن مهرعلیزاده 30 شهریور 1401