تیتر امروز

حسین سلاح‌ورزی: امسال، شاهد ضعیف‌تر شدن حکومت و فقیرتر شدن جامعه خواهیم بود/ عده‌ای با بلاهت و به بهانه مسئله حجاب بر طبل تفرقه در کشور می‌کوبند/ تداوم دولت رئیسی، کشور را به جای قله، راهی قعر دره می‌کرد!
در گفت‌وگوی دیدارنیوز با رئیس پیشین اتاق بازرگانی ایران مطرح شد

حسین سلاح‌ورزی: امسال، شاهد ضعیف‌تر شدن حکومت و فقیرتر شدن جامعه خواهیم بود/ عده‌ای با بلاهت و به بهانه مسئله حجاب بر طبل تفرقه در کشور می‌کوبند/ تداوم دولت رئیسی، کشور را به جای قله، راهی قعر دره می‌کرد!

در شرایطی که وضعیت معیشت و اقتصاد مردم به شکل بغرنجی درآمده، شاهد بلاهت و حماقت عده‌ای هستیم که خود را همواره هسته سخت قدرت و صاحبان کشور دانسته و با دستاویز قراردادن مسائلی نظیر حجاب بر طبل...
حضور زنان در ورزشگاه؛ از مجادله تا مناقشه سیاسی
دیدار در برنامه کنکاش بررسی کرد

حضور زنان در ورزشگاه؛ از مجادله تا مناقشه سیاسی

کنکاش در یکی دیگر از برنامه‌های خود به سراغ موضوع حضور زنان در ورزشگاه‌ها رفت و این موضوع را با یک روزنامه‌نگار ورزشی و یک جامعه‌شناس و هر دو از جامعه زنان بررسی کرد.
نامه مستقیمم غیرمستقیم به دستت خواهد رسید
افاضات اضافه

نامه مستقیمم غیرمستقیم به دستت خواهد رسید

عوام‌الملک پس از نامه‌های متعدد به حضرت مسعود و عدم دریافت پاسخ، این بار مسیر جدیدی را امتحان کرده که کاملا جوابگو و موفق خواهد بود؛ او قرار است نامه‌های مستقیمش را به شکل غیرمستقیم بفرستد تا...

مرد جوان چرا همسرصیغه‌ای ۲۲ ساله‌اش را خفه کرد؟

عصر روز نهم دی سال گذشته، فردی با پلیس ۱۱۰ تماس گرفت و از ماجرای خودکشی یک زن جوان در منزل مسکونی واقع در منطقه پنجتن مشهد خبر داد.

کد خبر: ۱۲۶۷۹۵
۰۹:۱۴ - ۲۱ فروردين ۱۴۰۱

مرد جوان چرا همسرصیغه‌ای جوانش را خفه کرد

دیدارنیوز ـ به دنبال دریافت این خبر، نیرو‌های انتظامی عازم نشانی مذکور شدند و جسد زن جوانی را مشاهده کردند که شال دور گردنش بریده شده بود. مرد ۳۵ ساله‌ای که در آن خانه حضور داشت و مدعی بود زن جوان را به عقد موقت خودش درآورده است، به نیرو‌های انتظامی گفت: او خودش را از نردبان داخل حیاط حلق آویز کرد که من با چاقو شال را بریدم و تلاش کردم تا با تنفس دهان به دهان او را از مرگ نجات دهم، ولی موفق نشدم.

در همین حال نیرو‌های انتظامی مراتب را به قاضی ویژه قتل عمد اطلاع دادند که دقایقی بعد با حضور قاضی تحقیقات میدانی در این باره آغاز شد، اما اوضاع عادی به نظر نمی‌رسید و مقام قضایی به ماجرای حلق آویزی مشکوک شده بود به همین دلیل از مرد ۳۵ ساله پرسید کارد بزرگی که با آن شال را بریدی از کجا برداشتی؟
مرد پاسخ داد: کارد درون کیف زن صیغه‌ای ام بود!
با این پاسخ، بلافاصله مقام قضایی کارد را درون کیف متوفی گذاشت، اما کارد درون کیف جا نمی‌گرفت.

درحالی که هر لحظه ماجرا مشکوک‌تر می‌شد قاضی صفری سوال کرد: هیچ کلیدی در بازرسی اموال همراه زن جوان پیدا نشد، پس او چگونه وارد خانه شده است؟ مرد که دست و پایش را گم کرده بود، پای صاحبخانه را به میان کشید و گفت: صاحبخانه کلید منزل ما را دارد، ولی صاحبخانه اظهارات او را رد کرد.

قاضی صفری دستور بازداشت مرد متاهل را در حالی صادر کرد که همسرش از ازدواج مجدد او خبر نداشت.

حدود ۱۰۰ روز از ماجرای این حادثه تکان دهنده گذشت، اما «مرتضی – گ» (متهم پرونده) همچنان مدعی بود که زن ۲۲ ساله خودکشی کرده است.
در همین حال کارآگاهان رصد‌های اطلاعاتی گسترده‌ای را برای جمع آوری اسناد و مدارک محکمه پسند آغاز کرده بودند. در حالی که ردیابی‌ها به مرد ۳۵ ساله کارواش دار می‌رسید او سعی داشت با تمارض‌های ترسناک و ادعا‌های ساختگی، مسیر پرونده را به بیراهه بکشاند، ولی تجربیات گروه تخصصی کارآگاهان و تدابیر مقام قضایی او را در تنگنا‌هایی قرار می‌داد که هر بار در مرداب خودساخته بیشتر فرو می‌رفت و قصه هایش رنگ می‌باخت.

بالاخره مرتضی بعد از گذشت حدود ۱۰۰ روز از این حادثه، تصمیم گرفت حقیقت ماجرا را افشا کند، ولی باز هم داستان‌هایی را برای فرار از مجازات سرهم می‌کرد که هر بار با مدارک موجود به بن بست می‌رسید.
در همین اثنا بود که ناگهان فریاد زد، شیطان فریبم داد! آن زن وسوسه ام کرد و من هم تاوان خیانت به همسرم را پرداختم!

متهم که لب به اعتراف گشوده بود مدعی شد که می‌خواهد همه حقیقت تلخ این جنایت را فاش کند! او این جنایت هولناک را چنین بازگو کرد.
از حدود ۴ سال قبل با آن زن جوان آشنا شدم. من آن زمان در کار تجارت پسته بودم و تعداد زیادی از دختران و زنان جوان را برای شکستن پسته استخدام می‌کردم در عین حال نیز با پرایدم مسافرکشی می‌کردم و آن‌ها را با گرفتن کرایه به منزلشان می‌بردم. در همین رفت و آمد‌ها با «ز- م» ارتباط برقرار کردم تا این که حدود ۴ ماه قبل منزلی را برایش در منطقه پنجتن مشهد اجاره کردم و لوازم زندگی هم خریدم. ولی او بعد از مدتی مرا تهدید می‌کرد که چرا همسرت را طلاق نمی‌دهی! اگرچه همسرم متوجه ارتباط من با زن غریبه شده بود، ولی من این موضوع را انکار می‌کردم تا این که شب قبل از حادثه با «ز» تماس گرفتم و با او قرار گذاشتم که صبح سرکوچه بیاید تا او را به همان خانه اجاره‌ای ببرم، اما وقتی به محل منزل رسیدیم تازه متوجه شدم که «کلید» خانه را درون لباس کار و در کارواش جا گذاشته ام چرا که از مدتی قبل یک کارواش راه اندازی کرده بودم و روزگارم را می‌گذراندم. از آن زن خواستم تا منتظر بماند و من خودم به دنبال کلید رفتم وقتی بازگشتم با هم قلیان کشیدیم، ولی باز هم «ز» مرا تهدید کرد او در همین حال شال خودش را برداشت و بالای نردبان داخل حیاط رفت تا خودکشی کند که در همین حال من او را پایین آوردم و به درون اتاق بردم، اما او حال مناسبی نداشت. ساعتی بعد زمانی که به هوش آمد شروع به فحاشی کرد و به من بد و بیراه گفت، من هم که دیگر کنترل خودم را از دست داده بودم در یک لحظه همان شال را دور گردنش پیچیدم و او را خفه کردم وقتی دیدم دیگر تکان نمی‌خورد با یکی از دوستانم تماس گرفتم و به او گفتم که زنی در منزلم خودش را حلق آویز کرده است و سپس از او خواستم تا به آن جا بیاید که با هم جسد را بیرون ببریم! البته از قبل بنزین هم تهیه کردم که شاید مجبور شوم جسد را بسوزانم، ولی دوستم با پلیس ۱۱۰ تماس گرفته بود که آن‌ها به خانه ام آمدند. البته قبل از حضور پلیس من رمز گوشی آن زن را باز کردم و آثار همه پیام‌ها و تماس هایم را از بین بردم!

برچسب ها: حوادث
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی