سریال حوادث سیاسی دیماه که همگی مستقیم و غیرمستقیم به سیاست ایرانی و آنچه در این جهان میگذرد، مرتبط است، از سال پایانی دولت اول حسن روحانی آغاز شد.
دیدارنیوز: تا همین ۵، ۶ سال پیش، اوضاع این روزهای زمستانی سال، اینطور نبود و برخلاف این چند سال گذشته، هر روزش به نحوی به سیاست و سیاسیون و رویدادی تاریخی عالم سیاست گره نخورده بود. شرایط یکسر متفاوت بود و اوضاع فرق داشت. نه عجیب بود، نه چندان خاص و نه البته تلخ و تاریک، شبیه به بعضی روزهای نیمه دوم دیماه در این چند سالِ آخر. روزهای دوم نیمه دوم دیماه هم مثل باقی روزهای سال، میآمد و میرفت، اما حالا اوضاع فرق کرده، حالا دیگر کمکم همگی به «دیماه پرحادثه» نیز همچون خردادش عادت کردهایم؛ همانطورکه به آبانماهی سیاسی، همچون بهمنماه و حالا همین که دیگر حادثهای تازه سر نرسد و لااقل فرصتی باشد تا مگر برای آنچه سالگردش را پشت سر میگذاریم، به سوگ بنشینیم، محل خوشبختی است!
سریال حوادث سیاسی دیماه که همگی مستقیم و غیرمستقیم به سیاست ایرانی و آنچه در این جهان میگذرد، مرتبط است، از سال پایانی دولت اول حسن روحانی آغاز شد. زمانی که یکی از مهمترین حامیان سیاسی دولت وقت و البته در عین حال یکی از مهمترین چهرههای انقلاب و جمهوری اسلامی که پیش و به خصوص پس از بهمنماه ۵۷، همواره از مهمترین چهرههایی بوده که آثار و پیامدهای تصمیمگیریها و تصمیمسازیهایش در زندگی میلیونها ایرانی اثرگذار بوده، جان به جانآفرین تسلیم کرد؛ ۱۹ دیماه ۹۵، زمانی که آیتالله هاشمی درگذشت تا حسن روحانی واپسین سال ریاستجمهوری در دولت نخست را بیبهره از سایه آیتالله به پایان برساند و در حالی برای ورود به انتخابات ریاستجمهوری ۹۶ و تشکیل دولت دومش آماده شود که دیگر آن پشتوانه سیاسی مهم را از دست داده بود. رویدادی که به باور بسیاری از ناظران، احتمالا در آنچه از همان چند ماه نخست دولت دوم روحانی بر سر او و دولتش آمد و هر روز به دلیلی با گرهی کور روبهرو شد، بیتاثیر نبود و اگرچه اگر هاشمی بود، نمیتوانست جلوی برخی از این تحولات ناگوار و ناخوشایند را بگیرد، اما احتمالا میتوانست در تحمل درد ناشی از آن و حتی در یافتن درمانی مناسب، کمک حال رییسجمهوری باشد.
اما هاشمی نبود و ایرانیان در حالی از نیمه ۹۶، شاهد آغاز به کار دولت دوم روحانی بودند که هنوز هفته نخست زمستان به پایان نرسیده، یکی از تلخترین هفتههای تمامی این سالها از راه رسید و درپی برگزاری تجمعاتی که دستکم در بدو امر با محوریت سپردهگذاران موسسات مالی و اعتباری و در اعتراض به وضعیت معیشتی آغاز شد، اما در ادامه با گسترش به حدود یکصد شهر و شهرستان در سراسر کشور، به یکی از مهمترین تجمعات معیشتی و به تعبیری نخستین نمونه از این دست تجمعات در یکی، دو دهه اخیر تبدیل شد. اعتراضاتی که البته بیهزینه هم نبود و بیشترین هزینه آن، جان شهروندانی بود که آن چند روز دیماه ۹۶، آخرین روزهای زندگیشان بود.
اما حکایت دیماه، به خصوص با فرارسیدن دیماه ۹۸ اینچنین به روایتی تاریخی و البته تلخ تبدیل شد. زمانی که پیرو اقدام تروریستی دولت امریکا به دستور دونالد ترامپ، سردار سلیمانی به شهادت رسید و در ادامه، هنگامی که مراسم تشییع او به عنوان یکی از پرجمعیتترین مراسم تشییع تاریخ معاصر در چندین شهر عراق و ایران برگزار شد و نوبت به مراسم روز ۱۷ دیماه در کرمان و خاکسپاری در زادگاهش رسید، فشردگی جمعیت شرکتکنندگان در این مراسم، منجر به درگذشت ۶۲ نفر شد تا این روز علاوه بر تلخی ناشی از مناسبت اصلی، به دلیل درگذشت این ۶۲ نفر نیز خاطرهای تلخ در ذهن ناظران باشد.
اما نوری که ساعت ۶ و ۱۹ دقیقه بامداد ۱۸ دیماه ۹۸، گوشهای از آسمان تهران را برای لحظهای روشن کرد و با خاموشیاش، فروغ را از شمع حیات ۱۷۶ انسان بیگناه گرفت، باعث شد که این روز میانه دیماه تا همیشه، یادآور حادثه تلخ انهدام هواپیمای مسافربری اوکراینی در پی شلیک موشکهایی از پدافند هوایی سپاه پاسداران باشد؛ حادثهای که اگرچه تلخ بود، اما آنچه بر تلخی ماجرا افزود، فضایی بود که در پی این حادثه تا ۷۲ ساعت بر کشور و فضای رسانهای حاکم بود و بالاخره وقتی علت انهدام این هواپیمای مسافربری و درگذشت هر ۱۷۶ سرنشینش در اطلاعیه ستادکل نیروهای مسلح، «خطای انسانی غیرعمد در تشخیص شیء پرنده» اعلام شد که ۳ روز از لحظهای که نور ناشی از شعلههای آتش، امید را از خانواده جانباختگان پرواز ۷۵۲ گرفت، گذشته بود.
اما آنچه در نحوه مواجهه مسوولان با این حادثه تلخ، آن زمان و طی روزها و هفتهها و ماههای بعد، علاوه بر شهروندان، انتقاد برخی نیروهای سیاسی و مسوولان ارشد حاکمیتی را در پی داشته، حالا در سالگرد این مراسم نیز ظاهرا ادامه یافته و اگرچه به مراتب از آنچه از لحظه وقوع حادثه تا ۲۱ دیماه رقم خورد، خفیفتر بود، اما به قدری بود که علاوه بر انتقاد کاربران شبکههای اجتماعی و برخی شهروندان، با انتقادات بعضی نیروهای سیاسی و مسوولان مواجه شود؛ انتقادی که اینبار در بحث اطلاعرسانی و پوشش رسانهای، مشخصا نسبت به عملکرد صداوسیما و با این مضمون مطرح شد که چرا این رسانه، آنطورکه باید و شاید در همدردی با بازماندگان انجام وظیفه نکرده است. انتقادی که به خصوص سید عباس صالحی، وزیر پیشین ارشاد با صراحتی بیشتر مطرح کرد و در حساب کاربریاش در توییتر نوشت: «همدردی با سوگ قربانیان هواپیمای اوکراینی وظیفه انسانی است. صداوسیما با کمبها دادن به این سوگ بر غم و اندوه آن میافزاید و مصیبتزدگان را مکدرتر میسازد؛ مگر نه اینکه قرار بود صدای بیصدایان باشد!» آنچه با این مقدمه در ادامه میخوانید متن کامل گفتوگوی «اعتماد» با جلال جلالیزاده است که علاوه بر سالها فعالیت سیاسی و حضور در پارلمان در بازه زمانی فعالیت ششمین دوره مجلس، دستی هم در آتش رسانه دارد و چند سالی نیز به فعالیت مطبوعاتی مشغول بوده است.