تیتر امروز

دور دوم گفتگو‌های ایران و آمریکا در رم تمام شد/ مذاکرات ادامه خواهد داشت
مذاکرات تهران و واشنگتن امروز در رم ایتالیا

دور دوم گفتگو‌های ایران و آمریکا در رم تمام شد/ مذاکرات ادامه خواهد داشت

دور دوم مذاکرات ایران و آمریکا امروز شنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۴ در سفارت عمان در رم ایتالیا برگزار شد. دور اول مذاکرات در مسقط عمان مثبت و سازنده عنوان شد و باید دید در دور دوم مقامات تهران و واشنگتن...
پشت‌پرده مذاکرات تهران – واشنگتن/ زنگ خطر برای نظام سلامت/ کالابرگ زیر ذره‌بین؛ حمایت یا محدودیت؟
مجله اقتصادی دیدارنیوز با اجرای لیلا قصاب‌زاده

پشت‌پرده مذاکرات تهران – واشنگتن/ زنگ خطر برای نظام سلامت/ کالابرگ زیر ذره‌بین؛ حمایت یا محدودیت؟

این یازدهمین برنامه مجله اقتصادی دیدارنیوز است که با اجرای لیلا قصاب‌زاده به بررسی آخرین اخبار اقتصادی ایران و جهان در هفته گذشته می‌پردازد و با حضور کارشناسان و صاحب نظران تقدیم شما مخاطبان...
چشم از بعضی‌ها برندارید!
افاضات اضافه

چشم از بعضی‌ها برندارید!

عوام‌الملک در نامه‌ای جدید به مسعود، دلیل اینکه مدتی است که به او نامه ننوشته را توضیح داده و از مسعود خواسته چشم از برخی خواص برندارد.

شوهرم نمی‌دانست پسری ۲۶ ساله دارم!

«تحصیلات دانشگاهی ام به پایان رسیده بود که با «شاهین» آشنا شدم و به او دل باختم. آن زمان برای آن که بتوانم با او ازدواج کنم خودم را دختری مجرد معرفی کردم.»

کد خبر: ۱۰۹۷۲۳
۰۹:۵۰ - ۰۴ مهر ۱۴۰۰

شوهرم نمی‌دانست پسری ۲۶ ساله دارم

دیدارنیوز ـ اما اکنون بعد از هفت سال زندگی مشترک همه پنهان کاری هایم لو رفته و «شاهین» درحالی قصد دارد مرا طلاق بدهد که متوجه شده است پسری ۲۶ ساله دارم و ...

زن ۴۹ ساله با بیان این که در این سال‌ها همواره عذاب می‌کشیدم، اما از افشای این راز به شدت وحشت داشتم، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: ۱۹ ساله بودم که اصغر به خواستگاری ام آمد، ولی پدر و مادرم بدون هیچ گونه تحقیق درباره وضعیت اجتماعی و اخلاقی خواستگارم مرا پای سفره عقد نشاندند تا دیر نشده ازدواج کنم.

اما هنوز چند ماه بیشتر از مراسم عقدکنان نگذشته بود که متوجه رفتار‌های غیرعادی اصغر شدم و تازه فهمیدم او از نوعی اختلالات روانی رنج می‌برد و بیماری اش را از من پنهان کرده است. با این حال خانواده ام معتقد بودند اگر زندگی مشترک مان را آغاز کنیم رفتار‌های همسرم نیز تغییر می‌کند.

به همین دلیل جشن عروسی ما برگزار شد و من به خانه بخت رفتم، ولی نه تنها رفتار‌های غیرمتعارف و نگاه‌های وحشت انگیز او کاهش نیافت بلکه خشم و عصبانیت و پرخاشگری‌های او شدت گرفت تا جایی که به هر بهانه واهی کتکم می‌زد و مرا با پیکری خون آلود از خانه بیرون می‌انداخت، اما باز هم خانواده ام اصرار داشتند به این زندگی ترسناک ادامه بدهم.

آن‌ها مرا ترغیب به بارداری می‌کردند و اعتقاد داشتند با به دنیا آمدن فرزندم این زندگی تغییر می‌کند و رنگ خوشبختی را خواهم دید. با این حال حتی زمانی که باردار شدم مدت زیادی را در خانه پدرم سپری کردم چرا که از مشت و لگد‌های همسرم در امان نبودم.

خلاصه وقتی برای زایمان در بیمارستان بستری شدم و همسرم به سراغم نیامد پدر و مادرم متوجه حقیقت ماجرا شدند و من در حالی با بخشیدن همه حق و حقوقم طلاق گرفتم که حتی یک بار هم به چهره نوزادم نگاه نکردم و به او شیر ندادم، چون می‌دانستم مهر فرزند به دلم می‌نشیند و آینده خودم تباه می‌شود.

بعد از جدایی از اصغر وارد دانشگاه شدم و به تحصیل ادامه دادم و چند ماه بعد از پایان تحصیلات عالی بود که با شاهین آشنا شدم و خودم را دختری مجرد معرفی کردم.

خیلی زود علاقه قلبی بین ما شکل گرفت و من به عقد شاهین درآمدم. با آن که از این پنهان کاری در رنج و عذاب بودم، ولی باز هم جرئت بیان حقیقت را نداشتم تا این که بالاخره روزی دل به دریا زدم و ماجرای ازدواجم را برای شاهین بازگو کردم.

او ابتدا بسیار ناراحت شد و قصد داشت از من جدا شود، ولی به خاطر علاقه‌ای که به من داشت از این خطای بزرگ گذشت و حاضر شد جشن عروسی را برگزار کند.

با این حال من درباره فرزندم چیزی به او نگفتم، چون هیچ ارتباطی با پسرم نداشتم و هیچ وقت او را ندیده بودم. خلاصه زندگی مشترک من و شاهین آغاز شد و خوشبختی و سعادت با این گذشت و فداکاری همسرم به من روی آورد، ولی مدتی قبل سروکله پسرم پیدا شد.

او که حالا جوانی ۲۶ ساله است با من تماس گرفت و التماس کرد تا مرا ببیند، اما من هیچ احساسی به او نداشتم. در عین حال دلم سوخت و به تماس هایش پاسخ دادم تا این که همسرم به رفتارهایم در خانه و گفتگو‌های مخفیانه با تلفن مشکوک شد و تصور کرد با جوان غریبه‌ای ارتباط دارم و به همین دلیل دوباره تصمیم به جدایی از من گرفت.

در این شرایط، در حالی مجبور به قطع ارتباط با پسرم شدم که او اشک ریزان به من التماس می‌کرد فقط می‌خواهد مرا ملاقات کند تا بداند مادر واقعی اش کیست! با این حال شماره تلفن پسرم را بلاک کردم و گفتم هیچ احساسی به تو ندارم و نمی‌خواهم آینده ام تباه شود و ...

شایان ذکر است با صدور دستوری از سوی سرگرد علی امارلو (رئیس کلانتری شفا) رسیدگی کارشناسی به این پرونده در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد تا شاید مرد جوان از هفت سال پنهان کاری و حیله گری بگذرد و با انجام مشاوره‌های تخصصی در کلانتری، همسرش را ببخشد و به زندگی مشترک با او ادامه دهد.

برچسب ها: حوادث
ارسال نظرات
امروز يکشنبه ۳۱ فروردين
امروز يکشنبه ۳۱ فروردين
امروز يکشنبه ۳۱ فروردين
امروز يکشنبه ۳۱ فروردين
پرطرفدارترین ها