احمد مسجد جامعی در یادداشتی نوشت: در آخرین جلسه شورای شهر پیشین، چاپ جدید کتاب «در راه کشف تهران» را به همکارانم اهدا کردم و از آنها خواستم تا نقدها و پیشنهادهای خود را ارائه کنند.
دیدارنیوز ـ احمد مسجدجامعی عضو شورای پنجم شهر تهران، یکشنبه ۱۷ مرداد در یادداشتی نوشت: کاری که از دیگر خوانندگان هم توقع دارم. آنجا گفتم که تهرانگردی در آغاز یک اتفاق بود، ولی به همت خبرنگاران و اصحاب رسانه و عکاسان خبری به جریانی در راه کشف تهران تبدیل شد. جالب آن که این عنوان «کشف تهران» را هم آنها انتخاب کردند و در هر تهرانگردی از کشفیات خود سخن میگفتند. این حرکت موجب شد بسیاری از آنچه در تهران بود و کمتر کسی از آن اطلاع داشت، از سایه درآید.
روی جلد کتاب، عکسی است که این روزها به عنوان تنها پل آجری تهران شناخته میشود، ولی در آن موقع کسی آن را نمیشناخت. این پل نزدیک به یک قرن پیش به دست یکی از خیرین به نام حاج محمدعلی کنی در آنجا ساخته شد و ساکنان دو سوی رودخانه را به هم وصل میکرد. خبرنگاران و عکاسان گزارش آن را دادند. آنقدر پی آن را گرفتند تا به ثبت میراث فرهنگی رسید. وقتی سیل به این پل آسیب زد، خبرنگاران گفتند که یک سرمایه شهری در آستانه نابودی است و شهرداری و میراث ناچار به میدان آمدند تا تخریب پل به گردن دوره آنها نیفتد.
در همین تهرانگردی، از باغهای مستمر و به هم پیوسته کن هم دیدار کردیم. کن، میراثدار چنارستان تهران است. زمانی که دانشنامه تهران در مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی پایهگذاری شد، این کار سه بخش تهران، شمیران و ری داشت.
همانجا این پرسش پیش آمد که آیا کن میتواند بخش چهارم دانشنامه باشد و گفته شد، چون کن مرکز اداری شمیران بوده، آن را جدا نکنیم. به هر حال در یکی از باغهای موقوفه حاج محمدعلی کنی، «باغ یکه» درخت تناوری چشم را خیره میکرد؛ شاید کهنترین چنار چنارستانهای باقی مانده تهران بود.
هنرمندان، عکاسان و خبرنگاران در پی آن برآمدند تا شکوه این درخت را به تصویر کشند و بالاخره تصمیم بر این شد که هشت نفر دست به دست هم دهند و دور تنه درخت حلقه زنند تا عظمت آن را نشان دهند. این حلقه با پیگیری همان اصحاب رسانه معنای مفهومی جدیدی یافت و به منزله زنجیره حفاظت باغات به هم پیوسته کن تلقی شد. در اینجا بود که کلید نگهداری از این باغات زده شد و بعدها کمیسیون حامی سلامت و محیط زیست و «شهرسازی» شورای اسلامی شهر و بالاخره شورای عالی شهرسازی وزارت مسکن و شهرسازی این کار را پیگیری و به نام خود ثبت کردند، ولی نشانی از رد پای خبرنگاران دیده نشد.
در تهرانگردیها معمولاً شهردار هر منطقه به جمع ما میپیوست، اما شهردار آن زمان منطقه آقای پشمچیزاده که ساعت ۷ صبح بیآنکه من بدانم، در منزل حاضر بود و، چون بیرون آمدم، از همانجا همراه من شد. در کن راستهای که بعدها خیابان شده، دیدیم و چنارهایی که سر به فلک کشیده و مشابه آن در خیابان ولیعصر تهران هم وجود ندارد. میدانیم که قلمههای چنارهای خیابان ولیعصر هم از مخازن باغات کن است که به گفته سیدحسین، فرزند سیدعقیل، پیرمرد کهنسال و گلفروش قدیمی خیابان امیریه (ولیعصر) از قلمستانهای ارباب کندی خریداری و با چارپایان به تهران آورده میشد. سیدحسین اصرار دارد که فامیل او کندی است نه کنی، به قرینه سولقان بالای کنده احتمال دارد همان کندی درست باشد که کن کوتاه شده آن است.
به هر روی در آن خیابان کن مغازهای دیدم که فضای زیست چنارها را تنگ کرده بود به آقای شهردار گفتم میشود یک بار هم که شده به جای آن که درخت را فدا کنیم، مغازه را برداریم؟ ایشان بسیار پسندید و البته نمیدانم کار به کجا کشید. اگر این سخن را در جمع خبرنگاران گفته بودم، قطعاً آن هم همچون موارد پیشین به نتیجه میرسید.
روز خبرنگار مبارک