دیدارنیوز _ شهرزاد همتی: روزهای رفته بر ما روزهای خوبی نبود. حالا دو سال است که خبرنگاران منتظرند تا بتوانند خبری خوب را مخابره کنند و تصویری از یک شادی جمعی با عکسی پر از چشمهای خندان روی صفحه یک رسانهها بنشیند. اما انگار هم خبرنگاران به اخبار فوری عادت کردهاند و هم مخاطب باورش نمیشود که یک روز بدون خبر بد بگذرد. حال خبرنگاران هم نمونهای از شرایط امروز همه مردم ایران است؛ مردمی که مرگ بخشی از زندگی روزانه آنها شده و خبرنگارانی که هم مرگ را مخابره میکنند و هم بر داغ عزیزانشان جامه سیاه میپوشانند. این تنها یک سوی ماجرا برای روزنامهنگاران در سالهای اخیر است. این در شرایطی است که بحران اقتصادی، سانسور و تعطیلی رسانهها جامعه روزنامهنگاران را کوچکتر و کمجانتر میکند، دوامآوردن کار سادهای نیست. اخباری هم که به گوش میرسد، حاکی از آن است که قرار نیست اتفاق بهتری برای روزنامهنگاران و فضای رسانه کشور بیفتد. در صورت اجرائیشدن طرح صیانت از فضای مجازی و تنگترشدن عرصه آزادی بیان، ضربه دیگری بر پیکره کمجان روزنامهنگاری ایران وارد میشود. رسانهها در ایران سالهاست که به دلیل سانسور، مخاطبان خود را از دست میدهند.
از طرف دیگر با گسترش فضای مجازی و مخابره اخبار در کمتر از ثانیه، به نظر میرسد روزنامهها از فضای مجازی جا ماندهاند. هرچند کاهش فروش روزنامه کاغذی میتواند شاهدی بر این ادعا باشد، اما هنوز که هنوز است، سوژه و افراد مختلف از هر طیف و جناحی برایشان حضور در روزنامه اهمیت دارد. سوژهها هنوز برای عکس و تیتر یک شدن در روزنامههای حتی کمتیراژ امروزی سر و دست میشکنند و همین میتواند نشانی از اهمیت وجود رسانه کاغذی حتی با وجود اصرار بر حذف آن باشد. این مسئله هیچ منافاتی با مدرنشدن روزنامهنگاری در ایران ندارد. روزنامهنگار همچنان که باید با یادگیری متد جدید در عرصه خبر خود را به مخاطب جستوجوگر برساند، اما نباید از حفظ سنگرهای رسانه در ایران غافل شود. چراکه سنگرهای رسانه در ایران زیاد نیست که بخواهیم به بهانه پیوستن به مدرنیته آنها را از دست بدهیم. حالا خبرنگاران ساختن ویدئو را یاد میگیرند، در فضای مجازی خبر و پادکستهای خبری تولید میکنند و در کنارش روزنامه را هم زنده نگه میدارند. همینجا، درست پشت یکی از صندلیهای تحریریههای خلوت امروز که کرونا محاصرهشان کرده، خبرنگاران در حال مبارزهای نابرابر برای جلوگیری از تصویب قوانینی هستند که دسترسی مردم به اطلاعات آزاد را محدود میکند.
در همین تحریریههایی که به خاطر کرونا مدتهاست صدای خنده روزنامهنگاران در راهروهایش نپیچیده، خبرنگاران از کمبود دارو و زیادبودن روی مسئولان مینویسند. خبرنگارانی که عادت کردهاند به اتهام از خودی و غریبه. عادت کردهاند به حقوق کم و خانههای کوچک. به قسطهای عقبافتاده و تعطیلی و تعدیل، اما دلشان اینجا، در تحریریه روزنامهها و خبرگزاریها جا مانده است. هنوز با دیدن اسمشان و گلکردن گزارشهایشان درست مثل بچهها ذوقزده میشوند و وقتی مردم به خاطر یک گزارش از آنها تشکر میکنند، بهترین روز برایشان رقم میخورد. خبرنگارانی که دو روز مانده به جشن عروسیشان لباس سفید را آماده میکنند و به مأموریت بازدید از دریاچه ارومیه میروند و با تابوت برمیگردند و تازه دامادشان نقل روی مزارشان میریزد. خبرنگارانی که این روزها بالاترین آمار مراجعه به روانکاو و روانپزشک را به خاطر در محاصره اخبار تلخ بودن دارند. آنها دیگر به داغهای جمعی عادت کردهاند. حدود ۴۰ روز پیش به خاطر بیمبالاتی و بیاهمیت تلقیشدن جان خبرنگارانی که برای بازدید از دریاچه ارومیه به استان آذربایجان غربی سفر کرده بودند، جان نازنین ریحانه یاسینی و مهشاد کریمی از دست رفت. کمی پیشتر علی اکرمی، روزنامهنگار سیاسی به دلیل ابتلا به کرونا جامعه خبر را داغدار کرد و چند ماه قبل از آن مرگ شیده لالمی ما را در بهت فروبرد. مایی که هنوز جامه سیاه روحالله رجایی را از تنمان درنیاورده بودیم.
از داخل این تحریریه خلوت و این صندلیهای خاکگرفته و میزهایی که رویشان ماسک و اسپری ضدعفونی یکی از روزنامهنگاران جا مانده، روز خبرنگار را تبریک میگویم. از همینجا پیگیر حالتان هستیم، پیگیر وعدههای عملینشده، محدودیتهای وعده دادهشده و اخبار فوری همیشگی. ما این چراغ را روشن نگه میداریم، شما فقط هوایمان را داشته باشید.