چالشهای مربوط به تغییر رشته در تحصیلات تکمیلی ریشه در آموزش پایه و سطح آگاهی جامعه دارد. زمانی که هدایت تحصیلی بهصورت صحیح انجام نپذیرد و جامعه اعم از خانواده، رسانه و مدرسه دانشآموزان را از سنین کم به شغل و رشته خاص سوق دهند و از طرفی مبنای پذیرش در مقاطع کارشناسی ارشد صرفاً بر اساس ملاکهای تستزنی انجام پذیرد این مسئله لاینحل باقی خواهد ماند.
دیدارنیوز ـ پس از یک روز نقد و نظر در شبکههای اجتماعی وزارت علوم مصوبه ممنوعیت پذیرش دانشجوی ارشد از رشتههای غیرمرتبط را تا زمان انجام بررسیهای بیشتر و کارشناسانه لغو کرد.
مدیرکل برنامهریزی آموزش عالی با ارسال نامهای به معاونان آموزشی دانشگاهها و مراکز آموزش در خصوص مصوبه تغییرات احتمالی آزمون کارشناسی ارشد در رشتههای مرتبط، اعلام کرد: تصمیمگیری درباره تغییر در رشتههای مرتبط برای داوطلبان ورود به دوره کارشناسی ارشد، به انجام مطالعات و بررسیهای بیشتر موکول شده است.
بر این اساس مصوبهای که طی یک روز گذشته موضوع گفتگوهای جمعهای دانشگاهی شده بود و نقدهای متعددی به آن وارد میشد به طور موقت از دستور کار خارج شد تا به قول مدیرکل برنامهریزی آموزش عالی با مورد بررسیهای بیشتر قرار گیرد.
البته هنوز جای این سؤال باقی است که اگر مطالعات و بررسیهای بیشتری برای تصمیمگیری در خصوص این مصوبه لازم بود، اعلام ناگهانی آن و درگیرکردن بخشی از جامعه با آن چه توجیهی داشت؟
گرچه این مصوبه دارای ویژگیهای مثبت و منفی بود، اما نفس مطرحشدن این موضوع در بین جامعه دانشگاهی عاید نکتههایی در باره پدیدة تغییر رشته در مقطع کارشناسی ارشد بود.
مرور نقدهایی که از سالهای گذشته به مقوله هدایت تحصیلی و کنکور وجود داشته است، موید این نکته است که تعداد قابلتوجهی از افراد در مسیر تحصیلی خود بدون شناخت علایق و استعدادهای خود صرفاً بر اساس تشویق خانواده، نهادهای آموزشی و فرایندهای اقتصادی تصمیم میگیرند و ازاینجهت بخش زیادی از افراد پس از طی چند سال از تحصیل خود به فکر تغییر رشته میافتند.
در این شرایط از طرفی چند سال هزینه و وقت برای تحصیل سالهای دوره کارشناسی فرد صرف شده است و از طرفی ادامه دادن راه به هدررفتن استعداد فرد منجر میشود. معمولاً تحت این شرایط مشاوران تحصیلی به دانشجویان مقطع کارشناسی پیشنهاد میکنند که در مقطع ارشد رشته دلخواه خود را انتخاب کنند.
اما این همه ماجرا نیست. انگیزههای دیگری نیز در تغییر رشته نهفته است. برای مثال اگر به سوابق تحصیلی بخش قابلتوجهی از مدیران نگاه کنید متوجه این نکته خواهید شد که در بسیاری موارد این افراد در مقطع کارشناسی دارای مدارک فنی هستند، اما در تحصیلات تکمیلی رشتههای علومانسانی و مدیریتی را انتخاب میکنند.
دلیل این امر واضح است. اینکه برای ورود به بازار کار در شرایط فعلی رشتههای فنی اولویت بیشتری دارند، اما داشتن یک مدرک کارشناسی ارشد در یک رشته علومانسانی میتواند به رشد فرد در نظام اداری کمک کند. در این موارد ما با استفاده ابزاری از علومانسانی مواجه هستیم. در حقیقت علومانسانی قربانی اصلی تغییر رشته بدون پشتوانه است.
موارد دیگری نیز در این رابطه قابل ذکر است از جمله اینکه عدم همخوانی کنکور تحصیلات تکمیلی با محتوای رشتههای مختلف موجب شده است، آنهایی که تستزدن را بهتر آموختهاند اولویت بیشتری نسبت به آن دسته افرادی داشته باشند که مفاهیم علمی را درست و عمیق فراگرفتهاند.
از اینرو میزان علم و سطح تحلیل ملاک قرار نمیگیرد و تحت این شرایط افرادی با صرف چند ماه زمان و با مطالعه صرف منابع کنکوری میتوانند وارد دانشگاه شوند. این مقوله موجب شده است تغییر رشته به داشتن دانش عمیق در زمینة رشته مقصد نیازی نداشته باشد.
البته این موارد همة ابعاد امکان یا ممنوعیت تغییر رشته دانشگاهی نیست، اندک مواردی نیز وجود دارد انگیزة اقدام به تغییر رشته انجام فعالیتهای دقیق و نوین علمی است. همچنین تغییر رشته یکی از راههای ورود به مباحث بینرشتهای و انجام مطالعات علمی در زمینههای مشترک تحصیل و کسب آگاهی در دو رشته است.
این نوع مطالعات آنقدر دامنه وسیعی را شامل میشوند که نمیتوان بهراحتی مرزی برایش قائل شد. چراکه امروز مطالعات بینرشتهای از علومانسانی و هنر گرفته تا علوم پایه و مهندسی و علوم پزشکی را شامل میشود؛ بنابراین از این منظر ابلاغ یک مصوبه کارشناسی نشده که صرفاً تغییر رشته در مقاطع بالا را منع کند، تنها جامعه علمی را از مطالعات جدید و موردنیاز محروم میکند.
به نظر میرسد چالشهای مربوط به تغییر رشته در تحصیلات تکمیلی ریشه در آموزش پایه و سطح آگاهی جامعه دارد. زمانی که هدایت تحصیلی بهصورت صحیح انجام نپذیرد و جامعه اعم از خانواده، رسانه و مدرسه دانشآموزان را از سنین کم به سمت چند شغل یا رشته خاص سوق دهند و از طرفی مبنای پذیرش در مقاطع کارشناسی ارشد صرفاً بر اساس ملاکهای تستزنی انجام پذیرد این مسئله لاینحل باقی خواهد ماند.
شاید در کوتاه مدت، تشکیل کارگروههای علمی تایید صلاحیت دانشجو برای ورود به مقطع بالاتر از راههایی باشد که کمک کند در صورت تغییر رشته میزان علاقه و صلاحیت علمی واقعی فرد تشخیص داده شود نه اینکه صرفا با تکنیکهای تست زنی و حفظ کردن نکات کتابهای کمک آموزشی فرد بتواند براحتی تغییر رشته داده و وارد مقاطع بالاتر تحصیلی شود.
این فرآیند قطعا به ضرر دانشجویانی خواهد بود که از ابتدا با علاقه وارد یک رشته شده و در ادامه با مطالعه و صرف وقت تلاش کرده اند تا مسیر علمی خود را در همان رشته ادامه دهند، اما با محدودیت ظرفیت پذیرش در مقاطع بالاتر به دلیل هجوم داوطلبان از رشتههای دیگر مواجه میشوند.