در روزهای پایانی دولت دوازدهم، یک چیز به نظر بسیار برجسته و عجیب است و آن هم برخورد تند و گاه زننده برخی مسئولان با اصحاب رسانه و خبرنگاران است. کارنامههای ضعیف و ادبیاتِ...
دیدارنیوزـ نسرین نیکنام: این روزها نام عیسی کلانتری رئیس سازمان محیط زیست را به دلیل ناکارآمدی در مدیریت حادثه دریاچه ارومیه که منجر به کشته شدن دو نفر از بهترین خبرنگاران حوزه محیط زیست شد را زیاد شنیدهاید، مدیری که تصور کرد با حضورش در همان ساعات اولیه حادثه کار بزرگی را رقم زده و وقتی همه بشنوند او وارد ارومیه شده است به صف میایستند و برایش کف میزنند، غافل از اینکه حضور او به جای اینکه مرهم زخم خبرنگاران آسیب دیده و شوک زده از اتفاق واژگونی اتوبوس باشد داغ تازهای را روی دل مصیبت زدگان گذاشت.
نشستن خارج از عرف او جلوی خبرنگارانی که در لابی هتل ارومیه خسته و درمانده نمیدانستند که با این غم چه باید بکنند، خشم و عصبانیت آنها و داغ دیدگان را دو چندان کرد و فاجعه زمانی عمیقتر شد که او در پاسخ به انتقادهایی که نسبت به رفتارش شده بود گفت: "مگه من چه جوری نشستم؛ من همیشه همین جوری میشینم". همین جملات کافی بود که همه فعالان محیط زیست و خبرنگاران و حتی مردم عادی دست به دست هم بدهند و با حمایت از کارزاری که با هدف رفتن عیسی کلانتری از حوزه محیط زیست رقم خورده است، تلاش میکنند سایه او را از سر محیط زیست کشور کم کنند.
عیسی کلانتری سابقه طولانی در برخوردهای این چنینی با خبرنگاران حوزه محیط زیست دارد، از زمانی که او سکان هدایت این سازمان نیمه جان را به دست گرفت هیچ گاه رابطه مناسبی با خبرنگاران این حوزه و افکار عمومی نداشت و در همان روزهای اول در نشستهای خبری طوری رفتار کرد و پاسخ خبرنگاران را داد که بسیاری از آنها تصمیم گرفتند عطای همکاری با این سازمان را به لقایش ببخشند و در یک حرکت منسجم عیسی کلانتری در لیست سیاه خبرنگاران برای عدم پوشش برنامههای خبری او قرار گرفت.
هر چند این موضوع خیلی هم برای او مهم نبود و به نظر میرسد همین غیبت خبرنگاران سبب شد تا سو مدیریتها در حوزه مدیریت تالاب ها، منابع آبی، حیات وحش، آلودگی هوا و سایر حوزهها خیلی به چشم نیاید، البته که خبرنگاران این حوزه به دلیل علاقه زیادی که به محیط زیست داشتند تمام توان خود را برای نشان دادن مشکلات زیست محیطی به کار گرفتند.
یک روز میشنیدید که تالاب بختگان دیگر جانی در بدن ندارد و روز دیگر خبر میرسید که چه نشسته اید که تالاب انزلی هم در چند قدمی مرگ قرار دارد، نبود امکانات روزآمد هر روز بیشتر از دیروز جان محیط بانان را به خطر میاندازد و بیماریهای مختلف به جان حیات وحش میافتد و زندگی آنها را از بین میبرد و همه اینها به مدیریت اشتباه سازمان محیط زیست برمی گردد.
حادثه تلخ دریاچه ارومیه تنها اتفاقی نبود که کلانتری حاضر به عذرخواهی و مسئولیت پذیری نشده باشد. کلانتری به خاطر عملکرد خود در زمینه جنگلداری نیز از مردم ایران عذرخواهی نکرده است. این در حالی است که تنها در سال ۹۶، ۲۴۰ فقره جنگل سوزی دامن جنگلهای ایران را گرفت. در سال ۹۶، جنگلهای زاگرس خوزستان در صدر فهرست سیاه قرار گرفت به طوری که در سه ماهه ابتدای آن سال ۲۵۰ هکتار از جنگلهای تحت مدیریت سازمان محیط زیست کشور دچار حریق شد. وسعت آتشسوزیهای جنگلهای شمالی کشور در فروردین ۹۷ در ۱۰ سال گذشته بیسابقه بود و در چهار ماهه نخست آن سال اعلام شد که ۶۰۰ فقره آتشسوزی در جنگلها و مراتع کشور رخ داده که ۲۰۰۰ هکتار از جنگلهای کشور را سوزانده است.
عیسی کلانتری همچنین در مورد عملکردش در خصوص آب و هوای فجیع کلانشهرها و مخصوصا تهران بزرگ در زمستان ۹۷ و ۹۸، مظلومیت محیطبانها مثل شهادت اخیر دو محیطبان زنجانی مهدی مجلل و میکائیل هاشمی، حفاظت از گونههای نادر حیوانی، پروژههای ابهام آمیز و پرمخاطره انتقال آب و... عذرخواهی نکرده و مسئولیتی هم قبول نکرده است.
عیسی کلانتری پس از اینکه نتوانست نقش خود را در مقام یک مدیر وظیفه شناس در مقابل خبرنگاران آسیب دیده از اتفاق دریاچه ارومیه انجام دهد، روش دیگری انتخاب کرد و در حالی که همه انتظار داشتند که او در مراسم خاکسپاری مهشاد و ریحانه حضور پیدا کند او این کار را نکرد و سازمان محیط زیست تنها با ارسال تاج گلی بر مزار آن دو خبرنگار از دست رفته ادای دین کند و در نهایت عیسی کلانتری به خاطر این بی توجهی هم مورد انتقاد قرار گرفت.
وقتی همه به دنبال عیسی کلانتری در مراسم خاکسپاری بودند، او داشت با خبرنگاران دیگر بر سر اینکه اتوبوس استاندارد بوده و «وی آی پی» بوده و حتی رئیس جمهور هم با همین خودرو جا به جا میشد چک و چانه میزد و در آخر هم به دنبال راهی برای فرار از هجمه وارده درباره نشستنش بود و در نهایت وقتی دید هیچ راهی برای فرار از این شرایط ندارد، همه تقصیرها را مثل همیشه گردن خبرنگاران انداخت و انگشت اتهامش را برای صدمین بار به سوی آنان گرفت و حاشیههای بوجود آمده را دستپخت آنان دانست.
انتقادات وارد به او در این چند روز آنقدر بالا رفت که او روز دوشنبه مجبور شد با تاج گل برای فاتحه خوانی بر سر مزار ریحانه و مهشاد برود، اما آقای کلانتری بهتر است بدانید نوشدارو پس از مرگ سهراب بی فایده است. مهشاد همین روزها عروسیاش بود و به جای اینکه رخت سفید عروسی بر تن کند کفن پوش شد و ریحانه هم آرزوهای خود را با خود به دیار دیگر برد، شاید که در آن دنیا آرزویش برآورده شود.
البته گویا خصلت بی حرمتی کردن به اقشار مختلف جامعه از مردم گرفته تا خبرنگاران به یک رسم نانوشته میان مسئولان دولتی مبدل شده است، همین چند روز پیش وقتی کیانوش جهانپور سخنگوی سابق وزارت بهداشت در توئیتی منتقدان به عملکرد وزارت بهداشت را "پوفیوز" خواند و با اینکه همه نسبت به ادبیاتش به او تاختند، اما انگار نه برای او و نه برای مدیران بالا دستیاش مهم نبود این حجم از گستاخی و بی ادبی...
بیشتر بخوانید:تالاب بختگان خشک است؛ فلامینگوها جوجه نیاورند!
جهانپور وقتی دید سطح انتقادها از او بالا رفته برای اینکه ادبیات سخیف خود را کمی پوشش دهد و پیش از آن از مردم عذرخواهی کند، گفت: مخاطب من از این جمله مردم نبودند مافیای دارو بودند! آقای جهانپور خوب است اگر مافیایی را میشناسد به جای پفیوز خواندن، آنها را به خبرنگاران و مردم معرفی کند.
سعید نمکی که به عنوان رئیس جهانپور میتوانست او را به دلیل این بی احترامی بازخواست و مجبور به عذرخواهی کند نه تنها این کار را نکرد بلکه به جای دلجویی از مردم از کارمندش دلجویی کرد و به او گفته بود "سعی کن خودت را وارد حاشیهها نکنی" و به مردم هم گفته بود که "او خسته است"!
پر واضح است که مثال "همه چیزمان به همه چیزمان میآید" مصادق بارز وضعیت این روزهایی است که از هر سو نقل قول غیر متعارف میشنویم و به نظر میرسد دیگر کسی از این سطح ادبیات سخیف مسئولان تعجب نمیکند و تنها حاصل این ادبیات بیان این جمله از زبان مردم است که "ای کاش اینها زودتر بروند". اعضای دولت دوازدهم در روزهای پایانی مسئولیتشان تلاش میکنند خاطرهای خوش! در ذهن مردم از خود به یادگار بگذارند.
با همه این اوصاف، نیازی به استعفای مسئولان سازمان محیط زیست و سایر مسئولانی که کارهای خود را به درستی انجام دادند باشد یا نباشد، مسئولیت بپذیرند یا نپذیرند، توجیهگری و پاسخ سر بالا بدهند یا ندهند، یک چیز برای همیشه در تاریخ این دولت باقی میماند آن هم بی ادبی و گستاخی برخی دولتمردان که تا روزهای پایانی سفت به صندلیهای خود چسبیدند و انگار با خیالی راحت از این که در دولت بعدی جایی نخواهند داشت، حسابها را با اصحاب رسانه تسویه کردند.