سینما با چاشنی تفکر عنوان ستون ثابت ناصر ذاکری روزنامهنگار پیشکسوت و پژوهشگر اقتصادی در دیدار است. ذاکری در این ستون هر بار ضمن مرور یک فیلم سینمایی به نکات تامل برانگیز آن فیلم از منظر اقتصاد و اجتماع و سیاست میپردازد. در هجدهمین شماره سینما با چاشنی تفکر ذاکری به سراغ فیلم «ای ایران» اثر ناصر تقوایی رفته است.
دیدارنیوز ـ ناصر ذاکری: فیلم «ای ایران» اثر ناصر تقوایی کارگردان برجسته کشورمان محصول سال ۱۳۶۸ است. ماجرا در پاییز ۱۳۵۷ در شهر ماسوله گیلان اتفاق میافتد. سرگروهبان مکوندی با بازی اکبر عبدی به ریاست پاسگاه ژاندارمری منطقه رسیده، و در شهر مستقر شدهاست. او که فردی زورگو و زورگیر است، با استفاده از فرصت تلاش میکند بهاصطلاح بار خود را ببندد. او ازیکسو برخورد خشن با مردم معترض را که علیه رژیم شاهنشاهی قیام کردهاند، آغاز میکند، و از سوی دیگر با ارعاب کسبه اموالشان را غارت میکند، و با خرید عمده مایحتاج خود حاضر به پرداخت وجه نمیشود.
آقای سرودی بهعنوان معلم سرود مدرسه با دانشآموزان سرود«ای ایران» را تمرین میکند. اما به سلیقه خود بخشهایی از شعر فاخر سرود را تغییر دادهاست. این دستکاری اعتراض معلم دیگر مدرسه را بهدنبال دارد. اما آقای سرودی در توجیه کارش میگوید همه کشور درحال تغییر است، و این سرود هم باید یک تکانی به خود بدهد و با تغییرات سیاسی جامعه همراه شود.
زورگوییهای سرگروهبان تا حدی بالا میگیرد که خودسرانه اعلام حکومت نظامی میکند. او میخواهد با کنار زدن شهردار بهعنوان مقام رسمی شهر، قدرت مطلق منطقه باشد تا بهتر بتواند منافع شخصی خود را دنبال کند.
کسبه محل در اعتراض به باج خواهی سرگروهبان با پوشاندن صورتشان تظاهرات برگزار میکنند.
مردم شهر عاقبت به تنگ آمده و با جعل نامهای از طرف فرماندهی ژاندارمری منطقه سرگروهبان را وادار میکنند که حکومت نظامی را لغو کند. در نهایت همزمان با اعلام خبر خروج شاه از کشور در روز ۲۶ دیماه، مردم ماسوله نیز به خیابانها ریخته، و با بازداشت سرگروهبان به قلدریهای او خاتمه میدهند.
فیلم روایتی طنزگونه از واقعیت را ارائه میکند، روایتی که با طنازی اکبر عبدی لحظاتی مفرّح برای بیننده خلق میکند.
در یک صحنه سرگروهبان در روز اول حضورش در شهر همراه همسرش برای خرید به بازار رفتهاند. همسرش کلّی خرید کردهاست، و کسبه برای دریافت پول دور سرگروهبان جمع میشوند. سرگروهبان با لحنی تهدیدآمیز میگوید هرکسی پولش را میخواهد بیاید پاسگاه!
در صحنهای دیگر سرگروهبان پسرش را برای ثبت نام به مدرسه بردهاست. مدیر مدرسه با دیدن کارنامه ضعیف پسرک میگوید اگر خوب درس نخواند، قبول نمیشود. سرگروهبان با چشمغره و تهدید میگوید پسر قبول خواهدشد، هرسال هم قبول میشود!
مدیر مدرسه به معلمها میگوید ماجرای کتک خوردن فرهنگیها از نظامیها همیشه حقیقت دارد.
باز در صحنهای دیگر معلمها از آقای مدیر میپرسند آیا ماجرای کتک خوردن آقای سرودی از سرگروهبان حقیقت دارد. مدیر میگوید متأسفانه ماجرای کتک خوردن فرهنگیها از نظامیها همیشه حقیقت دارد.
سرگروهبان برای ترساندن شهردار او را متهم به دشمنی با اعلیحضرت میکند.
صحنه جروبحث شهردار با سرگروهبان در مورد حکومت نظامی هم قابلتأمل است:
- غیرقانونیه این حکومت نظامی.
- حکومت نظامی ما غیرقانونیه؟!
- هیچ دستوری ابلاغ نشده به شهرداری. لابد اطلاع دارید فیالواقع بنده نماینده شخص وزیر کشورم ...
- غلط کرده وزیر کشور! مرتیکه خائنه! تودهایه! شما انگار خوابی آقا! تمام مملکت حکومت نظامیه. تهران، تبریز، قم، اصفهان. زشته آقا! قباحت داره! مگه اینجا چی کم داره از تهران و تبریز؟ خائن کمتر داره؟ شورشی نداره؟ اخلالگر نداره؟!
صحنه جالبتوجه دیگر آنجاست که پسر نوجوان سرگروهبان در خانه و در حضور پدر و مادر و سرکار کشوری نامه جعلی فرمانده ژاندارمری کل کشور را میخواند. سرکار کشوری میگوید:
- جشن و سرود غلطه. جشن و سرور ...
- کی نوشته نامه رو؟ زیرش ببین امضای کیه. ببین اسم کیه.
پسرک میخواند:
- فرمانده ژاندارمری کل کشور، تیمسار سرلشکر ...
- پدرسگ کشوری!
- اوامر ... قربان!
- ابله! تو بهتر میفهمی یا فرمانده کل؟! این تیمسار از اون تیمسارا نیست! عقلش میرسه چی بنویسه!
دانش آموزان پیروزمندانه و با سرود به مدرسه برمیگردند و پسر سرگروهبان مکوندی پیشاپیش آنان پرچم را حمل میکند.
در صحنه پایانی فیلم سرگروهبان که توسط مردم بازداشت شده، میبیند که شاگردان مدرسه در قالب گروه سرود آماده بازگشت به مدرسه میشوند. او با کمال تعجب متوجه میشود پسر خودش هم جزو آنهاست، و اندوه سرگروهبان وقتی به اوج میرسد که آقای سرودی پرچم را به دست پسر نوجوان سرگروهبان میدهد تا پیشاپیش بچهها به سمت مدرسه حرکت کند.
بیشتر بخوانید: "مرگ استالین" اثر آرماندو لانوچی؛ نمایش بیپناهی دیکتاتور!
فیلم با بیان طنزگونه و مفرح خود نکات قابلتأملی را به بیننده گوشزد میکند. صاحبمنصبان فرصتطلب همواره در کمین هستند تا از آب گلآلود ماهی بگیرند. آنان تا به قدرت برسند، تلاش میکنند به هر نحوی که میتوانند از مردم باج بگیرند و بر ثروت خود بیفزایند. سرگروهبان مکوندی دسترسی به بودجه و اموال عمومی آنچنانی ندارد، اما او هم میتواند با سوء استفاده از موقعیت خود بهعنوان رئیس پاسگاه کالاهای مصرفی خانوادهاش را از کسبه محل تأمین کرده، و پولش را ندهد!
صاحبمنصبان فرصتطلب با ادعای دروغین طرفداری از حکومت، خود را در موقعیتی قرار میدهند که بدون نگرانی از عتاب و خطاب مسئولان بالاتر، هر خطا و خلافی را انجام بدهند. آنان خودی محسوب میشوند و طبعاً مصون از تنبیه و مجازات هستند. سرگروهبان با حمایت سرسختانه خود از رژیم درحال سقوط درواقع دنبال اثبات وفاداری خود به مقامات مافوق با امید دریافت پاداش و ترفیع است.
همسر سرگروهبان مکوندی با تهدید به مدیر مدرسه میگوید که پسرش هم باید عضو گروه سرود باشد.
همسر سرگروهبان برای وادار ساختن مدیر مدرسه و وارد کردن پسرش در گروه سرود، چند نفر از نیروهای پاسگاه را با خود میبرد تا مدرسه را به هم بریزند و معلمان مدرسه را وادار به تسلیم بکنند. در واقع خانواده مکوندی برای رسیدن به خواستههای خود از هیچ اقدام فراقانونی رویگردان نیست.
سرباز جوان پاسگاه که از اهالی ماسوله است بر سر دوراهی انجام وظیفه یا حمایت از همشهریانش گیر کردهاست. او یکی از اهالی را مجروح میکند و دچار عذاب وجدان شده، و عاقبت سرکردگی تظاهرکنندگان را عهدهدار میشود.
بیشتر بخوانید: نگاهی به فیلم مارمولک؛ پر حاشیهترین اثر سینمای ایران
از سوی دیگر فرزند نوجوان سرگروهبان درعینحال که از طرف بچههای مدرسه اذیت میشود، خود نیز از بازداشت معلم سرودشان ناراحت است و بر دیوارهای شهر شعار مینویسد. پیام انقلاب و دگرگونی اجتماعی حتی به خلوت خانههای حامیان رژیم هم رسیده و فرزندان آنها را هم متحول کردهاست. پسرک با فطرت پاک کودکانهاش از رفتار قلدرمآبانه والدینش ناراحت است، و خود را در کنار مردم میبیند، مردمی که از زورگوییهای سرگروهبان به تنگ آمدهاند.
مقابله بین مقامات کشوری و لشکری نیز بسیار قابلتأمل است. در کشورهای توسعهنیافته همواره چنین مقابلهای قابلتصور است. سابقه کودتای نظامی و مداخله نظامیان در سیاست در اکثر این کشورها به کرات وجود دارد. نظامیان به صرف در اختیار داشتن اسلحه برای خود این حق را قائل میشوند که از سیاستمداران فرمان نبرند، و گاه با کنار زدن سیاستمداران حاکم بر کشور، خود بر جای آنان بنشینند.
کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ علیه دولت دکتر مصدق و پیش از آن کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ دو مورد تلاش نظامیان برای قبضه کردن قدرت سیاسی در کشورمان هستند. همچنین کودتای سال ۱۹۷۳ در شیلی که طی آن ژنرال اگوستینو پینوشه با استفاده از موقعیت خود بهعنوان فرمانده ارتش سالوادور آلنده رئیسجمهوری منتخب مردم را کنار زد، و با ادعای تلاش برای نجات کشور دولت نظامی تشکیل داد، یکی از مشهورترین نمونههای بهکارگیری سلاح توسط نظامیان علیه مردم کشورشان است.
در واقع جوامع بشری در جهان امروز را در دو دسته کلی میتوان جای داد. در جوامع دسته اول نیروهای نظامی در خدمت سیاستمداران و مدیران ارشد کشور هستند. مردم خود را صاحبان حق و مالک واقعی سرزمین میدانند. نظامیان امانتدارانی هستند که بخشی از دارایی جامعه را بهصورت سلاح و تجهیزات دفاعی در اختیار دارند تا از اربابان خود که شهروندان جامعه هستند، در مواقع لزوم دفاع کنند. ازاینرو نظامیان بیهیچ تردیدی خود را پیرو سیاستمداران حاکم بر کشور میدانند.
اما در جوامع دسته دوم وضعیت متفاوتی حاکم است. مردم هنوز بهعنوان شهروندان صاحب حق و مالکان واقعی کشور و همه امکانات آن به رسمیت شناختهنمیشوند. آنان رعایای حکومت هستند و حکومت حق دارد برایشان تصمیم بگیرد و سرنوشتشان را تعیین کند. در چنین جامعهای دولتمردان نه خادمان جامعه بل اربابان آن هستند، و خود را شهروند درجه یک میدانند. در این جوامع جای تعجب ندارد اگر مشاهده کنیم که سران ارتش شأن خود را بالاتر و والاتر از سیاستمداران بدانند، و رگههایی از گردنکشی و ایستادگی در مقابل امر و نهی دولتمردان غیرنظامی از خود نشان بدهند. گویی در این جامعه زرادخانه نظامی یک دارایی متعلق به امرای ارتش است، و طبعاً آنان خود را قدرتمندتر از دولتمردان غیرنظامی که چنین داراییهایی در اختیار ندارند، میدانند.
به بیان دیگر تقابل بین نظامیان و دولتمردان غیرنظامی در کشورهای توسعهنیافته ناشی از عدم توسعه سیاسی جامعه و پایین بودن درجه آگاهی عامه مردم از حقوق مسلم خود است. این ناآگاهی دولتمردان غیرنظامی و نظامیان ارشد را در موقعیتی قرار میدهد که خود را قیم ملت و حتی ارباب آن بدانند.
جروبحث بین سرگروهبان مکوندی و شهردار نشاندهنده این تقابل است که حتی در شهری کوچک و دورافتاده هم امکان بروز و ظهور دارد، مشروط بر اینکه شرایط عمومی کشور فضا را برای بروز و ظهور مساعد سازد. سرگروهبان که اوضاع کشور را درهم و برهم میبیند، فرصت را مغتنم میشمارد که با زور اسلحه قدرتنمایی کند، و به خواستههایش برسد.
بیشتر بخوانید: فیلم ۱۲ مرد خشمگین؛ روایت قضاوتهای سطحی
تقابل بین دولتمردان و نظامیان در کشورهای درحال توسعه آفتی است که جریان سالم توسعه جامعه را تهدید میکند، اگر نظامیان قدرت را در دست بگیرند، با سرکوب نهادهای مدنی تازه شکلگرفته، جامعه را در مسیر توسعه سیاسی وادار به عقبنشینی جدی میکنند، و اگر این تقابل منتهی به قبضه کردن قدرت توسط نظامیان نشود، حداقل از اعتبار و نفوذ و کارآمدی دولت مستقر خواهدکاست. بههرتقدیر ملزم ساختن نظامیان به پرهیز از ورود به جریان منازعات سیاسی و قدرتطلبی و اطاعت آنان از سلسله مراتب اداری کشور یک امر ضروری در جریان توسعه است.
نکته پایانی در باب فیلم این که استفاده هوشمندانه و ظریف از سرود ماندگار ای ایران، در کنار بازی زیبا و دیدنی بازیگران، رودرو قرار دادن مدرسه و پاسگاه، و در نهایت انتخاب معنیدار روز فرار شاه از کشور بهعنوان روز پایان ماجرا، فیلم را به اثری قابلبحث مبدل ساختهاست. تقوایی نظام حکومتی سابق را نظامی متکی به شخص میبیند که با رفتن او همه چیز تمام میشود. بعد از خروج شاه از کشور چیزی که از حکومت زور باقی ماند، فقط یک پوسته شکننده بود که با اولین هجوم نیروهای مردمی درهم شکست. متأسفانه فیلم از جشنواره فجر سال ۱۳۶۸ کنار گذاشتهشد و به جایزهای که حقش بود، نرسید. اما این بینصیب ماندن از جایزه، چیزی از ارزش این اثر فاخر و قابلتعمق کم نمیکند.