فضای مجازی شمشیری دولبه است که هم میتوان از آن بهره برد و شغلی مثل خرده فروشیهای آنلاین یا ... برای خود راه انداخت که بسیاری در شرایط کرونا با از دست رفتن کسب و کارشان از آن بهره بردند و هم میتوان در تلههای رؤیاپردازانه مشاورانی که یک شبه پولدارتان میکنند، افتاد.
دیدارنیوز ـ یک میلیون و پانصد هزار نفر دنبال کننده! با فروش پکیجهای موفقیت با قیمتهای بالای دو میلیون تومان! شعارشان چیست؟ «از طریق فضای مجازی میلیاردر شوید»، «برای خود کار کنید»، «با خرید پکیجهای آموزشی و شرکت در دورههای ما از اینستاگرام به درآمد میلیونی برسید». فردی در بالکنی ایستاده و با اشاره به ماشین اش میگوید آیا دلت میخواهد تو هم این گونه زندگی کنی؟ پاسخ اینجاست چه کسی دلش نمیخواهد؟
در بحران کرونا این مسأله باعث شد مردم بیشتر جذب شبکههای اجتماعی شوند. با هدف نشان دادن لبه برنده شبکههای اجتماعی که در حاضر رؤیا پردازان جامعه را هدف قرار داده و تبی همچون تب یک شبه پولدار شدن ایجاد کرده، به سراغ چند خرده فروش در شبکههای اجتماعی، یک مشاور کسب و کار در فضای مجازی و یک مدرس دانشگاه رفتیم تا ابعاد این موضوع را بررسی کنیم. اینکه آیا در شبکههای اجتماعی میتوان کارآفرین شد یا یک شبه ره صد ساله رفت؟
مونا در کار صنایع دستی است. او در رشته هنر درس خوانده و چندسالی است که یک صفحه فروش اینستاگرامی دارد. او در مورد مبلغان کسب و کار در فضای مجازی میگوید: کسب و کار اینستاگرامی من، بازدهی آنچنانی ندارد. اوایل کارم، خیلی پیجهای معروف فروش را دنبال میکردم و در همایشهای مختلف در مورد فروش و موفقیت شرکت میکردم، البته سمینار که نبود بیشتر شبیه کنسرت بود، برای دو ساعت همایش مبلغ زیادی میگیرند. یک خواننده میآورند یک رقص و آوازی راه میاندازند سپس صاحب پیج میآید چند جمله انگیزشی از آنهایی که در کتابهایی مثل برایان تریسی یا اینها نوشته شده برایت میگوید؛ یعنی چیزی که خودت میدانی را با رنگ و لعاب به شما میفروشند. من در این چند سال خودم بیشتر نکات را فهمیدم و اجرا میکنم، ولی باز هم بازدهی آنچنانی ندارم. فروش آنلاین ماهانه من نزدیک به دو میلیون تومان است. بهنظرم اینجور فروشها برای کسانی است که جا و مکانی دارند. من حتی پکیج دورههای آقای الف. ک را هم خریدم، اما بعد سه سال همچنان همانم که هستم.
وی میافزاید: البته دوستانی دارم که درآمد بیشتری دارند و بلاگر هستند یعنی محتوا تولید میکنند و تبلیغات میگیرند مثلاً دوستم برای هر استوری تبلیغ ١٥٠ هزار تومان پول میگیرد. یا آدمهای معروف مثل د. ع، ٢٠ میلیون تومان! اگر کسی پست و استوری و تگ بخواهد، قیمت تبلیغات بالاتر میرود. این هزینه تبلیغ برای منی که دستبند میسازم به درد نمیخورد. اینهایی که یک میلیون فالوئر دارند بیشتر سلبریتی به حساب میآیند تا مشاور کسب و کار. بیشتر اینها گروه حمایتی دارند یعنی توی گروه حمایتی اعلام میکنند که فلان ساعت، بروید فلان پست را لایک کنید. من خودم ٢ هزار و ۳۵۰ فالوئر دارم، ولی فروش آنچنانی ندارم که اینها بیشتر برای معرفی محصول است، البته ناگفته نماند در دوران کرونا اوضاع بهتر شد، ولی نه آنچنان که بگویم از درآمدم راضیام. سه سال پیش با شعار یکی از اینها که رؤیایت را دنبال کن آغاز کردم، اما فکر کنم تا به رؤیایم برسم پیر شدم. آنهایی که خانه و ماشین شان را استوری میکنند و میگویند شما هم میتوانید، قطعاً پشتوانه دارند مثل م. ت اینها مردم را ترغیب میکنند تا در کلاسهایشان شرکت کنند. بعضی از پیجها هم واقعاً درآمد دارند، ولی من به شخصه ندارم. دوستی دارم ٢٠ میلیون تومان به شبکه تلویزیونی افق داده و کلی هزینه کرده برای تبلیغات بلاگرها، الان هم ١٠ هزار فالوئر دارد، پستهایش ٦ هزار تا لایک میخورد، بالای ٢٠٠ تا کامنت دارد، ولی همهاش هزینه تبلیغات است. از درآمدش راضی است، ولی نه در حد ۱۰، ۲۰ میلیون تومان.
ساشا یکی از فعالان شبکههای اجتماعی است که از طریق فضای مجازی برای خودش شغل ایجاد کرده. او درباره راهاندازی کسب و کارش و تأثیرپذیری از مبلغانی که افراد را به کارآفرینی تشویق میکنند، میگوید: من از ابتدا در بازار بودم و بعد از چند سال توانستم مغازهای اجاره کنم. در حال پیشرفت بودم که ناگهان اجاره بهای مغازهها سر به فلک کشید. دیگر دخل و خرجم جواب نمیداد به ناچار به دستفروشی روی آوردم چیزی هم که میفروختم به درد دستفروشی نمیخورد. من مکملهای بدنسازی و ورزشی میفروشم؛ ولی از سر ناچاری که حداقل تاریخ انقضای جنس هایم نگذرد و سرمایهام هم به باد نرود با خود گفتم با کار در خیابان جنسم را زیر قیمت رد کنم که از شانس بدم کرونا هم اضافه شد. یه چند ماهی گذراندم بعد فکر کردم صفحهای در اینستاگرام بزنم و جنسهایم را بفروشم. اوایل کسی اعتماد نمیکرد که چیزی بخرد. به پیشنهاد همسرم به سراغ مشتریان سابقم رفتم و در شبکههای اجتماعی یکییکی پیدایشان کردم. من به خود کارآفرین نمیگویم، چون فعلاً فقط در حال جلب اعتماد مردم هستم. متأسفانه مردم خیلی کم از شبکههای اجتماعی خرید میکنند. اینهایی که میبینید فلان قدر فالوئر دارند بیشتر دنبال گرفتن تبلیغات هستند تا فروش. از او در مورد مبلغان و افرادی که مردم را تشویق به کارآفرینی در فضای مجازی میکنند میپرسم که میگوید: والا من چند تایی از این پیجها را فالو کردم، اما چیزی به علمم اضافه نشده و به فروشمم کمک نکرده است. متأسفانه ٩٠درصد مردم اعتقاد به خرید آنلاین ندارند و فقط حرف میخرند. مثلاً پول میدهند و در جلسات آنهایی که میگویند مشاور کسب و کارند شرکت میکنند. ولی کالا از کانال نمیخرند.
فرهاد مسعودی، اما چیز دیگری میگوید. او کارگاه تولیدی پوشاک دارد و درباره فروش درشبکه اینستاگرام میگوید: من تا ۶ ماه پیش اصلاً اینستاگرام نداشتم. عمده فروشم و جنس به بازار تهران میدهم. یک چند ماهی است اینستاگرام رفتم و اتفاقاً این افراد مشهور را هم دنبال میکنم و حرفهایشان کاملاً برایم عملی بوده. در همین مدت کوتاه سود خوبی کردم. همچنان جنسم را بهصورت عمده به فروشندگان شبکههای اجتماعی میفروشم، یعنی به بقیه کانالها و پیجها. مشتریان بازارم را هم دارم. با این تفاوت که در اینستا با قیمت عمده بالاتری میفروشم. آن هم برای آنکه مشتری بازار پول اجاره مغازه میدهند، ولی آن کسی که در خانه جنس میفروشد، نه! از او میپرسم آیا به پکیجها و همایشهای این افراد پول خواهد داد؟ با خنده پاسخ میدهد: خانم، من از ۱۷ سالگی در بازار شاگردی کردم. بهنظر شما آن آقا با ماشین میلیونیاش رمز پولدار شدنش را در یک بسته یا چند همایش به من یاد میدهد؟
کاوه یزدی فرد مشاور و طراح کسب و کارهای دیجیتال در خصوص تب کارآفرینی و راهاندازی کسب و کار در فضای مجازی میگوید: طی چندین سال درخواست بیشتر مراجعه کنندگان ما این است که ایدهای داریم و میخواهیم آن را در فضای مجازی پیاده کنیم، اما جنس سؤالاتی که پرسیده میشد واضح بود که نمیدانند چه کنند و فقط میخواهند از این فضا پولی بهدست آورند و جالب آنکه مثالهایی میزنند که مثلاً میخواهیم مثل فلانی درآمد داشته باشیم و پولدار شویم. این پرسشها و این فضا، راه را برای بسیاری از سودجویان باز کرد. این فضا روز به روز خطرناکتر میشود چرا که بسیاری بهدنبال ویزای استارتاپی هستند و تا دلتان بخواهد برای این مسأله عرضه و تقاضا شکل گرفته است. شغل عدهای در خارج از ایران شده فروش ویزای استارتاپی. متأسفانه افراد در فضای مجازی فقط چیزی را دنبال میکنند که چشمشان میبیند. واقعیت این است که مدلهای درآمدی در فضای دیجیتال به این سادگی نیست. افراد برای اشتغال در فضای مجازی باید مسیری را طی کنند تا به یک سود و درآمد پایدار برسند. یک شبه پولدار شدن ممکن نیست. اینهایی که میبینید دنبال کنندگان میلیونی دارند، مدل درآمدی کسب و کارشان بر مبنای مشاور است. این افراد قطعاً در ابتدا کسب و کار دیگری داشتند یا شاید حتی کارآفرین بودهاند و وقتی به درآمدی رسیدهاند یا شهرتی پیدا کرده اند مدل درآمدی تبلیغ گرفتن یا حتی مشاوره را هم به کسب و کارشان اضافه کردند. به زبان ساده سه مدل درآمدی این فضا، تبلیغات، مدل دوم دلالی دیجیتال (که در این مدل فرد حتی نیاز به مشاوره هم ندارد) و سوم که همان محور شماست مبحث مشاوره دادن به افرادی است که تشنه درآمد یا یک شبه پولدار شدن هستند. مشتریان گروه هدف مدل سوم اغلب افرادی هستند که توجیه نیستند، سواد دیجیتال آنچنانی ندارند. در شبکههای اجتماعی چیزی دیدهاند و فکر میکنند باید از افراد پولدار آموزش ببینند. نکته اینجاست افراد نباید فقط به آموزش اتکا کنند. چیزی که اغلب شتابدهندهها انجام میدهند به چالش کشیدن افراد در محیط است.
دکتر محمود احمدپور داریانی درباره نقش دانشگاهها در تربیت کارآفرینان در مقایسه با شبکههای اجتماعی میگوید: نقش دانشگاهها در تحویل دادن کارآفرین به جامعه در دورههای مختلف متفاوت بوده و هست بهعنوان نمونه در دهه ۸۰ حدوداً ۲ درصد دانشجویان کارآفرین میشدند، ولی با ظهور استارتاپها این عدد به ۲۰ درصد رسیده است هرچند لزوماً هر فارغالتحصیل دانشگاهی کارآفرین نمیشود و این موضوع در تمام دنیا وجود دارد. در کشور امریکا طبق آمار ۱۰ درصد فارغالتحصیلان کارآفرین میشوند، البته اکثر استارتاپها در سالهای اولیه با مشکلات بسیاری مواجه هستند و حتی بسیاری از آنها ورشکسته میشوند. آنهایی که دانشگاه تحویل جامعه میدهد به اصطلاح نخبگان هستند چرا که از فیلتر کنکور میگذرند، ولی باز این موضوع هم تضمین کننده آن نیست که دانشجویان حتماً اشتغالزایی میکنند و شغل برای دیگران میآفرینند.
وی میافزاید، در سالهای گذشته که شبکههای مجازی به این شکل رشد پیدا نکرده بود. کتاب، مقالات و دانشگاه نقش اصلی را در کارآفرینی ایفا میکرد با ظهور اینترنت و شبکههای اجتماعی فضا عوض شده است و هر کدام از اینها نقش خاص خود را در اشتغالزایی افراد ایجاد میکند. در حال حاضر کسب و کارها در حوزههای متفاوتی، چون سرگرمی، جواهرات، پوشاک، آشپزی و آموزش و. در شبکههای اجتماعی دیده میشود که قبلاً وجود نداشت و هرکدام بستری است برای اشتغال افراد. برخی فعالان فضای مجازی خویش فرما هستند برخی هم کارآفرین؛ چون یک سایت به تنهایی توسط یک فرد نمیچرخد و تولید محتوا، تبلیغات، فروش و دیگر خدماتی که یک سایت ارائه میدهد نیازمند کار گروهی است. برخی هم تنها کار میکنند مثل یک خانم خانه دار که زیر گروه مشاغل خویش فرماست. بعضاً دیده میشود کسب و کارهایی در شبکههای اجتماعی، چون اینستاگرام شکل میگیرد و رشد میکند که تعداد بالایی از افراد در آن مشغول بکار میشوند. هرچند که آماری از تعداد پیجهایی با فالوورهای بالا و میزان درآمد آنها و تعداد افرادی از آن کسب درآمد میکنند وجود ندارد، ولی نمیتوان نقش آنها را نادیده گرفت.
دکتر محمود احمدپور داریانی در مورد تب کارآفرینی و مشاوران و مبلغان کارآفرینی میگوید: کاری که این افراد کردند ایجاد صفحات و پستهایی است که گاهی خوب و آموزشی است و این افراد توانستند گروه هدف خود را بشناسند و گروه هدف آنان افرادی هستند که دارای صاحبان کسب و کار کوچک و بزرگ، صاحبان اصناف و گاهی عموم مردم و جوانانی که دانشگاه نرفتهاند و با هدف قرار دادن این افراد و فروش محصولات خود درآمدهای بالایی را بهدست میآورند البته تعداد فالوورها، نشان دهنده اثربخشی یک پیج یا کار آنها نیست گاهی تعدادی از افراد فقط از روی سرگرمی صفحات را دنبال میکنند. مطابق تعریف کارآفرینی هرکسی که یک ایده و فکر جدید را از طریق کسب و کار اینترنتی، خانوادگی، خانگی، روستایی، شرکتهای کوچک و بزرگ و... محصول یا خدمت جدید دهد یک کارآفرین میباشد حالا افرادی هستند از فضا و شبکههای اجتماعی که از طریق اینستاگرام، تلگرام و. درآمد کسب میکنند، اصل مهم این است که هدف یک کارآفرین تحقق آرزوها و دستیابی به آنچه در ذهن دارد، است. هدف یک کارآفرین فقط کسب درآمد نیست بلکه ایدهای در سر دارد و شب و روز جهت تحقق آن ایده تلاش میکند. هر کسی که میخواهد شغلی ایجاد کند بایستی عواملی، چون علاقه، تجربه و توانمندی و دانش آن کار را هم داشته باشد. در هر زمانی تبهای مختلف وجود داشته و خواهد داشت زمانی تب سرمایهگذاری در شرکتهای هرمی ایجاد شد، زمانی تب خرید ارز و سکه و.
افراد باید آگاه باشند کسی که شنا بلد نیست اگر درون استخر آب شیرجه بزند غرق میشود پس افراد در صورت جسارت و ورود به چنین تبهایی باید ریسک آن را متحمل شوند و امکان شکست آن را بپذیرند و با هیجان دست به عملی نزنند. در چنین فضاهایی دانش شرط اساسی است. هر فردی که ثروتی کسب کرده یک مسیر طولانی را طی کرده است. برخی استارتاپهایی که نام آن را بتازگی میشنوید با تلاش و پشتکار چندین ساله (۱۰ تا ۱۵ سال) به هدف خود رسیدهاند. بندرت یک استارتاپ ۱ الی ۲ ساله به سود رسیده مگر اینکه یک ایده نو، بسیار خلاقانه پشت آن بوده است.
او در پاسخ به این سؤال که آیا صفحات شبکههای مجازی موفق میتوانند الگویی برای دیگران در جهت رسیدن به درآمد باشد؟ پاسخ میدهد: گاهی مردم شغلی ندارند و الگوی کاری خود را از شبکههای اجتماعی میگیرند. تأثیر مدیا و شبکههای اجتماعی بسیار در این موضوع دخیل است. نسل جدید ما بهدنبال مصرف کردن هستند یعنی مصرف کنندهاند تا تولید کننده. الگوی جوان ما امروز عموماً آن سلبریتی است که ماشین میلیاردی اش را به نمایش میگذارد و شعار انگیزشی میدهد. آن سلبریتی نمیگوید که برای دستیابی به آن جایگاه از چه مسیری عبور کرده است. دیگر اینکه در حال حاضر والدین و معلمان الگوی جوانان نیستند. جهت راهاندازی یک کسب و کار جدا از داشتن سرمایه مالی نیاز به تجربه و دانش نیز است برای کسب تجربه ولو به شکل رایگان وارد کسب و کار شویم و دانش آن را بهدست آوریم جوان ما در حاضر فقط میگوید شغل نیست در حال حاضر نباید بگوییم کار نیست، واقعیت این است نیروی انسانی کاربلد و ماهر وجود ندارد. بسیاری از جوانان امروزی پس از فارغالتحصیلی فقط بهدنبال پشت میزنشینی هستند و حتی این موضوع هم محقق نمیشود چرا که تن به این نمیدهند که تجربه کسب کنند حتی به بهای رایگان کار کردن.
گزارش از محبوبه مصرقانی