
زن جوان ۳۷ ساله داستان هولناک زندگی خود را پیش پلیس فاش کرد. مرد شیطان صفتی که با فریب و اغفال زنان طعمههای خود را از میان زنان مطلقه شکار میکرد.
دیدارنیوز ـ این جملات بخشی از اظهارات زن جوان ۳۷ سالهای به نام سمیه است که برای مشاوره و راهنمایی پا به دایره اجتماعی کلانتری شفای مشهد گذاشته است. او در شرح مشکل خود به مشاور و کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: ۲۵ سال داشتم که لباس سفید عروسی را تنم کردم و به امید رسیدن به خوشبختی، پا به خانه آرزوهایم گذاشتم.
«هومن» از همان ابتدای زندگی مشترک رفتار مناسبی با من نداشت. من تازه عروس بودم و محبت، توجه و احساسش را میطلبیدم، اما او بیشتر اوقات نسبت به من بی علاقه و بی توجه بود. من در حسرت نگاه عاشقانهای میسوختم و او با سردی از من روی بر میگرداند. رفتارهایش برایم بسیار عجیب بود تا این که از طریق خواهرشوهرم متوجه شدم که او قبل از ازدواج با من، به دختر دیگری علاقهمند بوده است، اما خانواده آن دختر به او جواب رد داده بودند و پس از آن با اصرار پدر و مادرش با من ازدواج کرده بود.
با شنیدن این جملات از زبان خواهر شوهرم خیلی ناراحت شدم و دلم شکست، اما چارهای جز ادامه زندگی مشترک اجباری نداشتم، چون دیگر شناسنامه ام سیاه شده بود. به همین دلیل بدرفتاریهای هومن را تحمل میکردم و امید داشتم شاید در آینده همه چیز تغییر کند.
به چشم برهم زدنی ۱۰ سال به همین منوال سپری شد، اما تولد دو فرزند مشترک نیز تغییری در رفتار هومن ایجاد نکرد. در این سالها هومن بارها به من خیانت کرد و هر بار که رسوا میشد، قول میداد که دیگر این خیانتها را تکرار نخواهد کرد، اما آن روابط سیاه پنهانی تمامی نداشت. من دیگر از رفتارهایش خسته شده بودم. صبرم تمام شده بود و به قول معروف کارد به استخوانم رسیده بود. نمیدانستم چگونه مشکلم را حل کنم.
تصمیم گرفتم از مشاور کمک بگیرم تا راهی پیش پایم بگذارد؛ بنابراین به یکی از سایتهای واسطه گر مراجعه کردم و آگهی فردی را دیدم که خود را مشاور حقوقی معرفی کرده بود و بدین ترتیب با «ساسان» آشنا شدم. او که خود را فردی تحصیلکرده معرفی کرده بود، از من خواست تا در یک کافی شاپ یکدیگر را به صورت حضوری ملاقات کنیم.
پس از چندین نوبت ملاقات و مشاوره حضوری با ساسان در کافی شاپ، اوبه من توصیه کرد که از همسرم جدا شوم و زندگی جدیدی را برای خودم تشکیل بدهم. او میگفت لیاقت تو بیشتر از این حرف هاست و افراد زیادی آرزو دارند که همسری، چون تو داشته باشند. او با عشق و مهربانی با من برخورد میکرد و در مدت کوتاه آشنایی مان تمام آن مهر و محبتی را که هومن در تمام طول زندگی مشترکمان از من دریغ کرده بود به من نثار کرد. من که تصور میکردم همای خوشبختی روی شانه هایم نشسته است و با جدایی از هومن میتوانم زندگی عاشقانهای را در کنار ساسان داشته باشم، تصمیم به جدایی گرفتم. هومن وقتی متوجه شد که من در تصمیمم برای طلاق مصمم هستم، پیشنهاد داد که برای حل مشکلاتمان نزد مشاور خانواده برویم، اما من جز نوای عاشقانهای که ساسان برایم میسرایید صدای دیگری نمیشنیدم.
خلاصه با این که هنوز از هومن طلاق نگرفته بودم، با ساسان وارد رابطهای خیانت آلود شدم و پس از گذشت مدتی با سپردن فرزندانم به مادر همسرم به صورت توافقی از هومن جدا شدم چرا که جدای از این که شرایط نگهداری از فرزندانم را نداشتم نمیخواستم آنها مانع ازدواج مجدد من بشوند. پس از جدایی از هومن در کمال ناباوری ساسان به من پیشنهاد ازدواج موقت داد. من که به رابطهای بلند مدت با او میاندیشیدم، از پیشنهاد او ناراحت شدم، اما هنگامی که ناراحتی ام را ابراز کردم، ساسان با وقاحت تمام من را مورد ضرب و جرح قرار داد و گفت تو انتخابی جز ازدواج موقت با من نداری، چون کسی حاضر نمیشود که با زنی مطلقه همچون تو ازدواج کند! او تهدیدم کرد که اگر به خواسته هایش تن ندهم، عکسهای شخصی ام را در فضای مجازی منتشر خواهد کرد و این گونه بود که من متوجه شدم یکی از طعمههای ساسان در یکی از سایتهای واسطه گر هستم. او در حضور من اقرار کرد که طعمه هایش را از سایتهای واسطه گر انتخاب میکند، به گونهای که به بهانه خرید کالا یا مشاوره با زنان به ویژه زنانی که مطلقه هستند یا کسانی که با همسر خود مشکل و اختلاف دارند، وارد گفتگو و رابطه میشود و پس از کسب اعتماد آنان خواستههای نامشروع خود را مطرح میکند. اکنون که همای خوشبختی از شانه هایم پر کشیده، صدای ترسناک جغد شومی را میشنوم که با خیانت، جهل و ناآگاهی خودم آشیانه اش را روی دیوار زندگی ام ساختم و...
با اجرای دستور سرگرد علی امارلو (رئیس کلانتری شفا) و با تعامل دو دایره اجتماعی و اطلاعات کلانتری مشکلات و ادعاهای زن جوان مورد رسیدگی قرار گرفت.