تیتر امروز

سیدعلی مجتهدزاده: اراده‌ای برای اجرای قانون جرم سیاسی نمی‌بینم/ اعضای هیئت منصفه در ایران، وابستگان یک گروه سیاسی خاص هستند/ یکی از بهترین کارهای مرحوم رئیسی در قوه قضائیه، برکناری جعفری دولت آبادی از دادستانی تهران بود
گفت‌وگوی دیدار در برنامه «ایرانشهر» با یک حقوقدان و وکیل دادگستری

سیدعلی مجتهدزاده: اراده‌ای برای اجرای قانون جرم سیاسی نمی‌بینم/ اعضای هیئت منصفه در ایران، وابستگان یک گروه سیاسی خاص هستند/ یکی از بهترین کارهای مرحوم رئیسی در قوه قضائیه، برکناری جعفری دولت آبادی از دادستانی تهران بود

دیدارنیوز در بیست و یکمین پرده از برنامه «ایرانشهر» به سراغ «سید علی مجتهدزاده»، حقوقدان و وکیل باسابقه دادگستری رفته و مسائل مختلف مرتبط با منافع ملی ایران از فعال شدن مکانیسم ماشه، تحرکات تندرو‌ها...
استقبال ايران از مذاکره واقعی با آمریکا/ خط و نشان پزشکیان برای خودروسازان/ باید راهی برای مذاکره پیدا کرد
مجله خبری تحلیلی دیدارنیوز با اجرای محمدرضا حیاتی

استقبال ايران از مذاکره واقعی با آمریکا/ خط و نشان پزشکیان برای خودروسازان/ باید راهی برای مذاکره پیدا کرد

این صد و سی و دومین برنامه مجله خبری تحلیلی دیدارنیوز است که امروز دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ با اجرای محمدرضا حیاتی و با حضور کارشناسان و صاحب نظران تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.
زیدآبادی: آنقدر بر سر مجلس فیلتر گذاشتند که امروز صدای رسایی‌ها و ثابتی‌ها را از آن می‌شنویم/ پشت شما، جمهوری اسلامی است!/ عبدالکریمی: پشت من، هیچکس نیست، خداست!/ ناتو، صهیونیست‌ها و رضا پهلوی، نمی‌توانند برای ما دموکراسی بیاورند
در مناظره دو فعال سیاسی در دیدارنیوز مطرح شد

زیدآبادی: آنقدر بر سر مجلس فیلتر گذاشتند که امروز صدای رسایی‌ها و ثابتی‌ها را از آن می‌شنویم/ پشت شما، جمهوری اسلامی است!/ عبدالکریمی: پشت من، هیچکس نیست، خداست!/ ناتو، صهیونیست‌ها و رضا پهلوی، نمی‌توانند برای ما دموکراسی بیاورند

در ادامه سلسله مناظرات دیدارنیوز در خصوص مسائل روز کشور و منافع ملی، میزبان بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه دانشگاه و احمد زیدآبادی، روزنامه نگار و فعال سیاسی بودیم که در ادامه می‌‌خوانید.

دختر ۱۴ ساله مشهدی: بیدار ماندم و نگذاشتم پدرم، مادرم را خفه کند

پدرم پاورچین پاورچین به داخل اتاق آمد و بالای سر مادرم ایستاد. دستانش را حلقه کرد و می‌خواست گلوی مادرم را بفشارد تا او را خفه کند. در حالی که تمام بدنم از ترس می‌لرزید با همه وجودم فریاد کشیدم.

کد خبر: ۹۴۷۶۶
۱۲:۵۶ - ۱۷ خرداد ۱۴۰۰

نجات مادر توسط دختر 14 ساله

دیدارنیوز ـ شب از نیمه گذشته بود. پدرم می‌خواست نقشه اش را عملی کند. او تصور می‌کرد که من خواب هستم، اما من هوشیارتر از همیشه بودم! پدرم پاورچین پاورچین به داخل اتاق آمد و وقتی بالای سر مادرم رسید قصد داشت دستانش را دور گردن مادرم حلقه کند، اما من که از نیت او آگاهی داشتم با تمام وجود فریاد کشیدم و ...

این جملات بخشی از اظهارات دختر نوجوان ۱۴ ساله‌ای است که توسط عوامل گشت انتظامی به دایره اجتماعی کلانتری شفا منتقل شده است. او در حالی که بیان می‌کرد که دیگر حاضر نیست به منزل پدری اش بازگردد، به مشاور و کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: از وقتی چشم به این جهان گشودم و معنای زندگی را فهمیدم، پدرم را دیدم که به مادرم فحاشی می‌کند و او را کتک می‌زند.

وقتی من با این صحنه‌های درگیری مواجه می‌شدم از ترس و ناراحتی گریه می‌کردم. در آن هنگام مادرم مرا در آغوش می‌فشرد و دلداری ام می‌داد و می‌گفت: دخترم پدرت بیماری روانی دارد و این رفتارهایش در اختیار خودش نیست! کمی که بزرگ‌تر شدم پدرم چندین بار در بیمارستان روانی بستری شد.

هر زمان که پدرم در بیمارستان بستری می‌شد و در خانه نبود، ما زندگی خوب و آرامی داشتیم، اما متاسفانه پس از ترخیص از بیمارستان دوباره بدرفتاری‌ها و کتک کاری هایش را تکرار می‌کرد، اما مادرم با بردباری رفتار‌های خشن پدرم را تحمل می‌کرد و می‌گفت: دخترم وقتی بزرگ شدی از پدرت طلاق می‌گیرم و در کنار هم زندگی خوب و آرامی را می‌سازیم. من هم روز‌ها و ماه‌ها را می‌شمردم تا زودتر بزرگ شوم و بتوانم در کنار مادرم زندگی آرامی داشته باشم.

گاهی وقت‌ها که اشک‌های مادرم را می‌دیدم احساس عذاب وجدان داشتم و دست‌های کوچکم را رو به آسمان بلند می‌کردم و از خدا می‌خواستم که این روز‌ها زودتر سپری شوند. هفته قبل پدر و مادرم باز هم با یکدیگر درگیر شدند. پدرم تهدید کرد که من مادرت را می‌کشم و او را در خواب خفه خواهم کرد! آن شب از ترس خوابم نمی‌برد. می‌دانستم پدرم مثل همیشه تهدیدش را عملی خواهد کرد؛ بنابراین بیدار ماندم. می‌خواستم مادرم را از مرگ نجات دهم! چون من در زندگی جز او کسی را ندارم. نیمه‌های شب بود که سایه پدرم را دیدم.

او پاورچین پاورچین به داخل اتاق آمد و بالای سر مادرم ایستاد. دستانش را حلقه کرد و می‌خواست گلوی مادرم را بفشارد تا او را خفه کند. در حالی که تمام بدنم از ترس می‌لرزید با همه وجودم فریاد کشیدم. مادرم از خواب بیدار شد و پدرم ناخودآگاه به عقب رفت. صبح روز بعد هنگامی که پدرم از خانه خارج شد مادرم تمام وسایل شخصی اش را جمع کرد و چمدانش را بست، با عجله دست مرا گرفت و از ترس پدرم به خانه مادربزرگم پناه بردیم، اما چند ساعت بعد پدرم به منزل مادربزرگم آمد و شیشه‌های خانه را شکست و مرا با زور و تهدید با خودش برد.

وقتی به منزل رسیدیم کتک مفصلی از پدرم خوردم چرا که نباید بدون اجازه او منزل را ترک می‌کردم. من مو‌های زیبا و بلندی دارم همیشه آرزو داشتم که روزی پدرم من را با مهربانی روی پاهایش بنشاند، دست نوازشی به سرم بکشد و موهایم را ببافد، اما او تهدیدم کرد که اگر یک بار دیگر اسم مادرت را بیاوری همان مو‌های بلندت را دور گردنت حلقه می‌کنم و خفه ات خواهم کرد! او در این چند روز اجازه نداد که با مادرم تماس بگیرم. در حالی که از شدت گرسنگی به خود می‌پیچیدم به من غذایی نمی‌داد تا بخورم.

پدرم می‌خواست این گونه تنبیهم کند که دیگر بهانه مادرم را نگیرم! چند بار تصمیم گرفتم از خانه فرار کنم، اما به خاطر نگرانی مادرم پشیمان می‌شدم تا این که امروز صبح وقتی پدرم به حمام رفته بود از غفلت او استفاده کردم. کوله پشتی ام را برداشتم و از خانه گریختم وقتی از خانه دور شدم با پلیس ۱۱۰ تماس گرفتم و از آن‌ها کمک خواستم ...

با اجرای دستور سرگرد علی امارلو (رئیس کلانتری شفا) و با حضور مادر دختر نوجوان در دایره اجتماعی کلانتری، دختر ۱۴ ساله در آغوش مادرش آرام گرفت و با هماهنگی مقام قضایی به مادرش تحویل شد.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

برچسب ها: حوادث
ارسال نظرات
امروز سه‌شنبه ۲۷ آبان
امروز سه‌شنبه ۲۷ آبان
امروز سه‌شنبه ۲۷ آبان
امروز سه‌شنبه ۲۷ آبان