حال و روز اردوگاه اصلاحطلبی چندان خوب نیست. سوال اصلی اینجاست که آیا دست اصلاحطلبان در بازی انتخابات خالی است یا برگهای رو نشدهای در آستین دارند که ممکن است نتیجه بازی را در دقیقه ۹۰ عوض کند.
دیدارنیوز ـ اسفندیار عبداللهی: با وجودی که به نظر میرسد جناح اصولگرا از اکنون در مورد گزینههای اصلی خود مشکلی ندارند و حداقل پنج نفر را مطرح کرده و همه بر نام سید ابراهیم رییسی (در صورت حضور) متفقند، اصلاحطلبان هنوز نتوانستهاند نامزدهای اصلی خود را بشناسند. هر چند از همان ابتدا هم در اردوگاه اصلاحطلبی ورود سیدحسن خمینی به عرصه انتخابات ریاست جمهوری مورد اجماع نبود، ولی با توجه به توصیه اخیر مقام معظم رهبری این موضوع ابعاد تازهتری پیدا کرد. از یک سو پس از اعلام رسمی یاسر خمینی مبنی بر اینکه رهبری به سید حسن گفته؛ مصلحت نیست در این دوره وارد گود انتخابات شود، بحث زیادی در جامعه رسانهای و سیاسی به راه افتاده است که نمود آن را در فضای کلاب هاوس شاهد بودیم.
خیلیها از جمله تعدادی از اصولگرایان تمکین سیدحسن خمینی به مصلحت اندیشی مقام معظم رهبری را در قالب ولایت پذیری او تعریف میکنند و آن را با مشورت محمود احمدی نژاد در سال ۹۶ قیاس میکنند و نتیجه میگیرند که آنجا احمدینژاد گوش نکرد و وارد شد و از طرفی عدهای معتقدند سخن رهبری یک پیشنهاد بوده است و سید حسن را منع نکرده است. با این وجود با شناختی که نسبت به آقای خمینی وجود دارد، پس از این دیدار قطعا وارد عرصه انتخابات ایران به عنوان نامزد ریاست جمهوری نخواهد شد.
میماند انتخابات و اصلاحطلبان، که تصمیم خود را بگیرند. اصلاحطلبان با فقر گزینه و قحطالرجال مواجه نیستند و همچنان نگرانی قدیمی آنها عدم تایید صلاحیت گزینهها است.
آنها اسحاق جهانگیری را دارند که از او با عنوان "ژنرال سوخته" یاد میشود. اطلاق این عنوان معطوف به عملکرد دولت حسن روحانی است. البته کسانی که این نوع نگاه را نسبت به اسحاق جهانگیری دارند معتقدند اگر بعد از گران شدن بنزین و اوجگیری اعتراضات مردمی در آبان ۹۸، جهانگیری از سمت خود استعفا میداد، امروز یکی از محبوبترین چهرههای سیاسی کشور بود.با این حال جهانگیری به هر دلیل در آن مقطع چنین تصمیمی نگرفت و حالا در صورت نامزدی در انتخابات باید بار دفاع از دولتی را بر دوش کشد که عملکرد چندان موفقی ـ حداقل از نظر حامیان سابقش ـ نداشته است. البته مدافعان نامزدی جهانگیری او را اصلاحطلبی شش دانگ و مورد اعتماد رهبری میدانند که البته مدیری عالیرتبه و شایسته است. با این حال منتقدان بر رای منفی بالای او تاکید دارند و فکر میکنند که در صورت حضور در انتخابات آتش خشم مردم از دولت روحانی دامن او را خواهد گرفت. با این حال اسحاق جهانگیری این شانس را دارد که گزینه مورد اجماع کارگزاران سازندگی و مشارکتیها و احزاب اقماری آنها باشد که این امر شانس او را افزایش میدهد.
در مورد محمدرضا عارف هم سکوت دوجانبه همچنان ادامه دارد و تا کنون استقبالی از او نشده است و به احتمال بسیار زیاد هم نخواهد شد. افرادی، چون محسن مهرعلیزاده، محسن رهامی، مسعود پزشکیان، مصطفی کواکبیان و دیگر چهرههای اصلاحطلب هم صراحتا یا تلویحا قصد ورود به عرصه انتخابات کردهاند و البته هنوز واکنش جدیای از سوی راس و بدنه سیاسی و اجتماعی اصلاحطلبی در این مورد ابراز نشده است.
افراد دیگری هم هستند که مطرح کردن آنها به رویایی بدون تعبیر میماند، به عنوان مثال بخش بزرگی از بدنه سیاسی و اجتماعی اصلاحطلبی در ایران محسن صفایی فراهانی، مصطفی تاجزاده و محمدرضا خاتمی را به عنوان بهترین گزینهها برای نامزدی در انتخابات میشناسند که البته شانسی برای تایید صلاحیت ندارند.
نام محسن هاشمی نیز همچنان مطرح است و غلامحسین کرباسچی دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی در مورد او گفته است: «آقای محسن هاشمی ظرفیت خوبی از نظر اجرایی دارند منتهی برای حضور در انتخابات و کاندیدا شدن دو شرط مطرح کرده که به نظر من معقول هم است، این دو شرط این بود که خود را به عنوان کاندیدای منفرد و مستقل مطرح نمیکند و اصلاحطلبان بخواهند که بیاید و دوم اینکه مشکلی در بحث صلاحیت نداشته باشد. ایشان اکیدا معتقد است که به خاطر حضور در یک کرسی فضا دو قطبی و اختلاف نشود».
البته اصلاحطلبان در جبهه سیاسی خود شرایط و ساز و کارهایی برای انتخاب گزینه نهایی خود را مطرح کردهاند. بر اساس آنچه در سومین نشست جبهه اصلاحات ایران، به تصویب اعضا رسیده است، انتخابات نامزد این جریان در سه مرحله مشخص انجام خواهد شد: در مرحله اول هر فرد با پیشنهاد حداقل ۱۵ نفر از اعضای مجمع عمومی جبهه اصلاحات ایران میتواند بهعنوان نامزد انتخابات ریاست جمهوری به جبهه پیشنهاد و معرفی شود. سپس مجمع عمومی درخصوص پذیرش اولیه این افراد رایگیری میکند و یک لیست از نامزدهایی که حداقل رای یکدوم اعضای مجمع را کسب میکنند، برای ارزیابی آنها در مرحله اول در مجمع عمومی جبهه تعیین میکند. در مرحله دوم از نامزدهای این لیست (که حداقل یکدوم اعضای مجمع به هر یک رای دادهاند) دعوت میشود در صورت تمایل برای پاسخ به پرسشها و دفاع از اهداف راهبردیشان به جلسه مجمع دعوت شوند و در جلسه مجمع درباره مطلوبیت هر نامزد این لیست گفتگو شود. در مرحله سوم، پیش از ثبتنام نامزدها (پیش از ۲۱ اردیبهشت) برای یکایک نامزدها رایگیری شود و تنها نامزد یا نامزدهایی که حداقل دو سوم آرای اعضای مجمع را کسب کردند، از طرف جبهه تشویق به ثبت نام شوند و سخنگوی جبهه فقط همین نامزدها را به عنوان فرد مورد حمایت جبهه اعلام عمومی کند.
در صورت داشتن چند نامزد مورد اجماع قبلی، مرحله چهارم انتخاب نامزد نهایی با نظرسنجی ملی معتبر است که در ایام تبلیغات انتخابات انجام میشود.
تا اینجای کار تکلیف کیفیت انتخاب نامزد اصلاحات در انتخابات ریاست جمهوری ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ روشن است، ولی آنها همچنان اندر خم کوچه نامها و تصمیم شورای نگهبان هستند. به گفته فعالان اصلاحطلب این جریان میترسد قبل از تایید صلاحیت از فرد یا افرادی به عنوان گزینه مورد حمایت اصلاحطلبان نام ببرند، اما نهایتا پشت سد شورای نگهبان بماند.
اما هنوز یک نام دیگر مطرح است که در صورت ورود به عرصه انتخابات آرایش اردوگاه اصلاحطلبان را متحول خواهد کرد. و آن شخص کسی نیست جز محمدجواد ظریف.
فرزانه ترکان عضو حزب کارگزاران سازندگی در اینباره تصریح کرده است: «آقایان اسحاق جهانگیری و محسن هاشمی چهرههای مورد نظر حزب برای کاندیداتوری در انتخابات ریاستجمهوری هستند. اما از آنجایی که جبهه اصلاحات روی آقای ظریف نظر دارد، ایشان اگر ورود به انتخابات را بپذیرند کارگزاران هم از آقای ظریف حمایت خواهد کرد».
نظر مثبت شماری از نیروهای اصلاح طلب به کاندیداتوری ظریف در حالی است که وزیر امورخارجه در تازهترین موضع گیری خود در این زمینه گفته است: «علت تصمیم بنده برای نامزد نشدن نگرانی از سبد رأی نیست که برای بهبود آن از سیاست خارجی یا انسجام ملی هزینه کنم. نگرانی من از رأی آوردن است نه رأی نیاوردن. بر عزم خود برای نامزد نشدن استوارم؛ ولی تداوم فشارها، آزارها، افتراها و تهدیدها در اقبال عمومی و در این عزم تأثیر معکوس دارد».
اینکه آیا این جملات ظریف تهدیدی علیه کسانی که در روند مذاکرات کارشکنی میکنند یا نشانهای از به تردید افتادن او در مورد عدم نامزدی در انتخابات امری است که هنوز نمیتوان در مورد آن قضاوت قطعی داشت. با این حال یک چیز واضح است و آن هم این که اگر او به صحنه وارد شود؛ کار دگرگون خواهد شد.
البته از علیاکبر صالحی هم این روزها به عنوان یک گزینه یاد میشود. گزینهای معتمد نظام و البته با عملکردی میانهروانه در عرصه سیاست خارجی و یک دیپلمات برجسته. ولی تاکنون هیچ تمایل یا اظهار نظری در این مورد از سوی او ابراز نشده است و به نظر او یار ذخیره هواداران حضور ظریف در انتخابات است.
آیا نام تازهای در راه است؟ این پرسش البته میتواند پاسخ هم داشته باشد. اصلاحطلبان ممکن است برگی را رو کنند که دارای مولفهها و فاکتورهای مورد تایید نظام از یک سو و قابلیت جلب نظر اجماعی در نهاد انتخاباتی اصلاحات را داشته باشد. در این میان نام سیدمحمد صدر، دیپلمات و عضو فعلی مجمع تشخیص مصلحت نظام در میان است. سید محمد صدر نسبتهای سیاسی، سببی و نسبی در هم تنیدهای با اصلاحطلبان دارد. او مشاور سید محمد خاتمی، مشاور ارشد محمدجواد ظریف، مؤسس جبهه مشارکت ایران اسلامی، فرزند سید رضا صدر و برادرزاده سید موسی صدر و پدرزن سید یاسر خمینی است. در دولتهای شهید رجایی، دوره وزارت علی اکبر محتشمیپور، اصلاحات و دولت روحانی همواره در وزارت امور خارجه در سمتهای مختلف و مهم حضور داشته است. بنابراین کدها و نسبتهای او با هیچکدام از افراد و احزاب اصلاح طلب فاصله ندارد و میتواند مورد اجماع نهاد انتخاباتی اصلاحطلبان ایران قرار گیرد. او از رهبری حکم عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام را هم دریافت کرده و از این جهت شانس او برای تایید صلاحیت در شورای نگهبان قابل توجه است.
بنابراین شاید بتوان سیدمحمد صدر را به عنوان گزینهای که در جامعه کمتر شناخته شده است و از آسیبهایی که به امثال عارف و جهانگیری در افکار عمومی وارد شده، به دور است. در شورای نگهبان حساسیتی نسبت به او وجود ندارد، منطقه و جهان را خوب میشناسد، اصلاحطلب است و مورد حمایت بیت امام (ره) و دفتر سیدمحمد خاتمی خواهد بود و نقطه کوری در کارنامه او نه از جهت اقتصادی و نه از نظر سیاسی و امنیتی وجود ندارد.
با این حال منتقدان صدر معتقدند که او بیش از آن که یک سیاستمدار باشد؛ یک دیپلمات است. اگرچه مشاور سیدمحمد خاتمی است اما کمتر کنش سیاسی اصلاحطلبانه داشته و از همه مهمتر اینکه برای افکار عمومی و بدنه اجتماعی اصلاحطلبان شناخته شده نیست. سبک سیاست ورزی دیپلماتیک او هم نمیتواند نظر بدنه اجتماعی خشمگین اصلاحطلبان را جلب کند.
حال و روز اصلاحطلبان در انتخابات ۱۴۰۰ از ابتدا خوب نبود و بعد از عدم ورود سید حسن خمینی بدتر هم شده است. نوشتن آیین نامه و مراحل صوری اجماع هم در فاصله دو ماه مانده به انتخابات بیشتر به تلف کردن وقت و بازی تاخیری شباهت دارد. اما سوال اصلی اینجاست که دست اصلاحطلبان خالی است یا برگهای رو نشدهای در آستین دارند؟