امیر دبیریمهر در مقالهای به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی بهمن ماه ۱۳۵۷ به مرور آرمانهای آن رخداد عظیم و دفاع از آنها پرداخته است.
دیدارنیوز ـ امیر دبیریمهر: در چهل و دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ۱۳۵۷، دفاع عقلانی و منصفانه و واقعیت مدار و دور از تعصب و عناد از این جنبش بزرگ مردمی که در آن همه گروهها و جریانات نقش داشتند؛ کاری بسیار سخت و سترگ است. آری از موضع وابستگی به حاکمیت و با لباس قدرت برآمده از این انقلاب از حقانیت این انقلاب سخن گفتن کاری آسوده و البته پرمنفعت است، اما مشخص نیست چقدر تاثیر در مخاطبان ناشناخته و دارای پرسش و شبهه داشته باشد بویژه که چند سالی است جنگ بزرگ روایتهای نامانوس از انقلاب اسلامی چنان به راه افتاده که نه تنها دستاوردهای انقلاب در ذهن نسل جدید زیر سوال و شبهات اساسی است بلکه سنگرهای جدید علیه اصل انقلاب شکل گرفته و کار به جایی رسیده که دیگرانی از انقلاب ۵۷، بعنوان خود کشی دسته جمعی ملت ایران یا بزرگترین واپس گرایی جمعی در تاریخ معاصر نام برده میشود.
نسخه صوتی مقاله را بشنوید:
شبکههای رسانهای کوچک و بزرگ چنان به روایت سازی از انقلاب و تحولات پس از ان پرداخته اند و میلیونها دلار هزینه کرده اند و در اذهان نسل جدید رسوخ کرده اند و با ذکر برخی واقعیات؛ دست به بزرگترین تحریف تاریخ دسته زده اند که امروز با کمال تعجب و تاسف در کلاس مدرسه و دانشگاه دفاع از حقیقت و واقعیتی به نام انقلاب اسلامی کاری سخت و پرمخاطره شده است. تمام عزم و تلاش رسانههای مذکور این است که به نسل جدید بگویند:
اولا ایران قبل از انقلاب بهشت برین بود و ایرانیان از سر شکم سیری دست به انقلاب زدند!
ثانیا هر اتفاقی در سالهای پس از انقلاب حتی در گوشهای از ادارهای یا کوچه و پس کوچهای افتاده برآمده از روح انقلاب اسلامی بوده و باید اصل انقلاب را مورد مواخذه و بازخواست قرار داد و پشیمانی از انقلاب نقطه آغاز اصلاح امور است!
اما این جریان تحریف گر؛ تنها نبوده و نیست و گرنه مورد اعتنا قرار نمیگرفت و موفق به روایت سازی جعلی نمیشد. اصطلاحا پاس گل را برای موفقیت نسبی جریان ضد انقلاب مذکور؛ برخی انقلابی نماها با عملکردها و رفتارها و رویکردهایشان در ۴۲ سال گذشته داده اند.
آنانکه روز به روز مردم را به حاشیه راندند؛
آنانکه حضور منتقدین و مخالفین را بر نتافتند.
آنانکه به روایتهای کلیشهای از یک رویداد بزرگ همه جانبه اکتفا کردند.
آنانکه مصلحت را بر حقیقت ترجیح دادند.
آنانکه به اسم انقلاب و نظام به ریشههای قبیله گرایی و قوم گرایی و باند پرستی باز گشتند.
آنانکه از کیسه دین برای توسعه قدرت خرج کردند و در پوشش اتحاد دیانت و سیاست هر چه خواستند اخلاق و شرافت را به پای قدرت ذبح کردند.
آنانکه نسلهای نوظهور را نامحرم و آقا زادههای خود را وارث انقلاب تصور کردند و در نهایت مرزهای انقلاب را از سرحدات سرزمینی به دیوار خانه و باغ و ویلا و گاهی دفتر و محل کار خود محدود کردند و با همین نگرش؛ همه کس و هر دیدگاهی غیراز خود و دوستان خود را تهدید و دشمن و معارض و غیر خودی تصور کردند.
آنانکه در ذهن بیمارشان وابستگی مردم به نیازهای مادی و اسیر نیازهای روزمره بودن را ضرورت استمرار حکومت به آنها میدانند و استقلال مالی و فکری مردم را بر نمیتابند.
آنانکه ۴۲ سال است در وضعیت حساس کنونی بسر میبرند و هنوز امنیت را مساله اول و دوم و اخر کشور میدانند.
آنانکه به چرب و شیرین دنیا و چپاول بیت المال مشغول اند پشت قانون و مقامات پنهان شده اند
آنانکه سیاست بازی را دکان کاسبی خود کرده و موجب بدنامی سیاست شده اند.
آنانکه هیچ درکی از جایگاه رهبری و، ولی فقیه در انقلاب اسلامی ندارند برخی با توهین و تمرد این جایگاه را تضعیف میکنند برخی هم با چاپلوسی و تقلید صرف و بی بصیرت؛ جایگاه و مقام رهبری را به سلطان دینی تقلیل میدهند.
این گروه اخیر؛ در تضعیف مبانی انقلاب و تحریف این رویداد عظیم نقش کمتری از معارضین مسلح سالهای بحران و لشکر جنگ روانی علیه انقلاب در سالهای اخیر نداشتند و باید جریان نفوذ را در این طایفه جستجو نکرد وگرنه مخالفان انقلاب که جبهه روشنی دارند.
بعد از این مقدمه باید به این مهم اشاره کنم که گذر سالها و این همه تحریف و بغض و کینه و تحجر و تعصب کور نسبت به انقلاب اسلامی؛ نمیتواند و نباید موجب حجاب بین درک وفهم امروز و واقعیت دیروز شود. انقلاب اسلامی حرکتی مردمی و اصیل با رهبری معنوی و خیرخواه و شجاع بود که در شکل گیری و پیروزی آن همه اقشار به فراخور توان و تاثیر خود ایفای نقش کردند و این انقلاب نه برای نفی موفقیتهای گذشته و پیشرفتهای پیشینی ملت، بلکه برای توقف انحرافات و آسیبها و جبران مافات بود. مردم ایران و رهبران انقلاب از طیفهای مختلف اعم از روحانی و روشنفکر و مبارزو... تحت تاثیر مطالعات و باورهای دینی و ملی و تاریخی و حتی بین المللی خود با انقلاب اسلامی به دنبال ایجاد "مدینه فاضله" بودند و چرا به روزگاری رسیده ایم که مدینه فاضله خواستن دیگر فضیلت نیست؟
پژوهشهای دقیق علمی و کارشناسی نشان میدهد آرمانهای اصلی و مشترک انقلاب اسلامی عبارت است از ۶ مولفه عدالت، معنویت؛ دموکراسی، استقلال، آزادی و پیشرفت؛ و این آرمانها بین همه ایرانیان اعم از شیعه و سنی و زرتشتی و یهودی و ارمنی مشترک بود تفاوت در اینجاست که مسلمانان این ارزشها و آرمانها را مبتنی بر باورها و ارزشهای اسلامی و قرانی و نبوی تفسیر میکنند و میفهمند ودیگران هم براساس نظام باورهای خودشان. اما آیا انصاف است که هر سیاستی و هر اقدامی و هر عملی که تحت لوای انقلاب وتوسط انقلابیون یا در دوره جمهوری اسلامی انجام شده و احیانا با یکی یا چند مولفه از مولفههای شش گانه مذکور در مغایرت بوده به حساب انقلاب گذاشت؟ برای مثال اگر به خشونتهای قضایی مانند اعدامها یا اقتصادی مانند مصادره های پس از انقلاب نقدی وجود دارد ایا این جزو آرمانهای انقلاب بود یا بخشی از اقتضائات عملکردی انقلابیون .. به باور من نه دفاع از این عملکردها کاری انقلابی است و نه نقد آنها مخالفت با انقلاب.
شاید یکی از دلایل قوی شدن جبهه دشمنان انقلاب در ۴۲ سال گذشته همین توجیهات بلا وجه و متعصبانه عملکردها؛ بدون توجه به مبانی و اصول انقلاب بوده است و علت ماندگاری و مانایی و دیرپایی انقلاب نیز، علی رغم همه بدخواهی و دشمنیها و دسیسهها همان زنده نگه داشتن آرمانهای اصلی انقلاب توسط انقلابیون کم ادعا و حقیقی یعنی مردم بزرگ ایران است.
بزرگترین جفا به انقلاب این است که صاحبان انقلاب را به صاحبان قدرت تقلیل دهیم و مردم را بعنوان صاحبان اصلی انقلاب نادیده بگیریم و نقشهای تشریفاتی و زبانی برای آنها قایل شویم. مردم مفهومی گنگ و مبهم نیست که وقتی از ان سخن میگوییم شامل هیچکس نشود و امری انتزاعی و نامحسوس را تداعی کند. مردم یعنی من، شما، راننده تاکسی، پارکبان، ریخته گر، وکیل و پزشک و کارگرو کشاورز و زن و مرد و کودک و هر کسی که در ایران زندگی میکند و سهمی و حقی از این ملک مشاع دارد و در مقابل هم تکالیف شهروندی بر عهده اوست. از این منظر، نادیده گرفتن حق و سهم حتی یک نفر و یک شهروند در همه امور یعنی تضعیف انقلاب چه برسد به گروهها و اقشار و طبقات ... متاسفانه تفکرات انحرافی به جایی رسیده گویی از ۸۵ میلیون جمعیت کشور تنها دوتا سه هزار مقام و مسئول برخوردار از پست و مقام و محافظ و دفتر و دستک وارث انقلاب اسلامی هستند و مسئولیت پاسداری از انقلاب هم برگرده و عهده آنها نهاده شده است و این مردم هستند که باید باورها و سلایق و رفتارها و سبک زندگی خود را با ایشان تنظیم کنند در حالی که همه باید خود را با آرمانهای اصلی انقلاب تنظیم کنند و بس. قطعا مردم درک صحیح تری از اقتضائات و انعطافهای ضروری برای صیانت از آرمانهای انقلاب دارند و ریشه مردم سالاری دینی در همین نگرش هست از این رو هر گونه بی اعتنایی به آرا و مطالبات و گرایشهای مردم در گذر زمان مصداق حرکت بر خلاف انقلاب اسلامی است. مظلومیت بزرگ انقلاب اسلامی در مصادره همه نیتهای پاک و اقدامات خالص به نفع و تفسیر و روایت قلیلی کژاندیش است که نیمی از آنها در خارج از ایران دروغ و تحریف میپراکنند و نیمی در داخل سفره انقلاب را چنان تنگ پهن کرده اند که جز خود وخویشان خود از آن بهرهمند نشوند.
نسل جدید ایران که یقینا آینده ایران را رقم خواهد زد نباید دردام جنگ زرگری انقلابی نماهای داخلی و ضد انقلابهای خارجی قرار گیرد و در دریای تحریف انقلاب غرق شود. انقلاب اسلامی را پدران و مادران ما با آرمانهای مشخص و مقدس و محترم و زنده صورت بخشیدند و برای دفاع از ان سختیها و مصیبتهای بسیار کشیدند؛ که یک نمونه آنها شهیدان هستند. هنوز آرمانهای انقلاب همگی به یک اندازه و به شکل مطلوب تحقق نیافته (نگاه واقع گرا)، اما نمیتوان دستاوردهای ارزشمند ان را نادیده گرفت (نگاه امیدوارانه) و چشم بر واقعیات بست، اما دراین مسیرپرتلاطم؛ خطا و اشتباه و تنگ نظری و انحراف هم بوده (نگاه انتقادی) و نباید اینها را به حساب اصل انقلاب گذاشت. انقلابی حقیقی بودن یعنی به خطاها و انحرافها اذعان داشتن و از تشخیص و اصلاح آن هراس نداشتن و برای تصحیح آن مجاهدت کردن. از همین روی انقلاب یک رخداد مربوط به گذشته نیست بلکه یک حرکت استمراری و پایدار است. امروز اصلاح خطاها و پیدا کردن مسیر درست در همه بخشها باتکیه بر دانش و تجربه و امید به اینده؛ عامل نجات بخش کشور است نه زیر سوال بردن انقلاب اسلامی یا به دنبال انقلابی دیگر بودن. از این رو علی رغم همه تبلیغات سهمگین ضد انقلاب و همه عملکردهای فرصت سوز و مایوس کننده و ویرانگر انقلابی نماها در چهار دهه گذشته؛ سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ۵۷ برای همه جوانان و آینده سازان کشور مجالی است برای باز اندیشی در آرمانهای بلند پدران و مادران و رهبران ایرانی در گذشته و اینکه کجا درست رفتیم و آن را ادامه بدهیم و کجا خطا رفتیم و دیگر به بیراهه نرویم. سالهاست هنوز آرمانهای عدالت، آزادی، استقلال، پیشرفت، معنویت و دموکراسی برای مردم ایران جذاب و درخشان و ارزشمند است و با وجود خاشاک نشسته بر آنها که ناشی از روزمرگیها ست همچنان ارزشمند و گرانبهاست به گونهای که ایرانیان برای آن هنوز جان فدا میکنند و برای این باورها ارزش قایل هستند.