دیدارنیوز -: پاسی سالبرگ استاد سیاستِ آموزشی در دانشگاه نیوساوتولز و مدیر پژوهشهای بنیاد گونسکی (Gonski Institute) در سیدنی استرالیا است و البته پیشینه استادی در دانشگاه هاروارد را نیز دارد. او نویسنده کتابهای "بگذارید بچهها بازی کنند؛ چگونه بازیِ بیشتر، مدرسههای ما را نجات خواهد داد و بچهها را در شکوفا شدن کمک خواهد کرد" و "درسهای فنلاندی؛ آنچه جهان میتواند از دگرگونیهای آموزشی در فنلاند بیاموزد" است. این یادداشت از سالبرگ در تارنمای آموزشِ جهانی بهفراخور روز جهانی آموزگار منتشر شده است. او در این یادداشت بر این باور تاکید میکند که برای برونرفت از گرفتاریهای آموزشی در دوران کرونا و پس از آن باید به آموزگاران بعنوان کارشناسان حرفهای در گستره آموزش اعتماد کرد. اکنون یادداشت را با هم میخوانیم (توضیح مترجم).
نویسنده: پاسی سالبرگ
برگردان: محمدرضا نیک نژاد*
منبع: تارنمای جهانی آموزش
چیست آن عامل مهمی که مدرسهها را یاری میدهد تا بتوانند از بحران بهداشتی- پزشکی کنونی در جهان گذر کنند؟ درسهایی از سراسر جهان به ما میگویند که در جاهایی که مدرسهها از پیشزمینههای برنامهی درسی انعطافپذیر و رویکردهای نوآورانهای برای پشت سر گذاشتن دشواریها برخوردارند و در گستره حرفهای به آموزگاران، بعنوان رهبران آموزشی، اعتماد میکنند، گذار از دوران سختی برایشان آسانتر میشود. همه چیز درباره اعتماد به آموزگاران است تا در مدرسههایشان بهترین کارها را برای همه بچهها انجام دهند.
هر بحرانی یک روزنه امید دارد و بحران کنونی نیز همینطور. شاید درست کارهایی مانند آموزشِ دگرگون شده، مدرسههای بازبینی شده و یادگیریهای بازانگاری شده نباشد؛ یعنی چیزهایی که بسیاری از مردم به آن امید دارند. اما اگر با کارتهایمان درست بازی کنیم شاید خیلی بهتر از موارد بالا باشد و در پایان ممکن است آموزگاران بعنوان کارکنانِ بایسته خط مقدم و حرفهایهای مورد اعتماد شناخته شوند. بیگمان این رویکرد همه چیز را دگرگون خواهد کرد.
پیش از این درباره این که همهگیریِ کرونا چگونه همه چیز را در زندگی ما دگرگون کرده است بسیار گفته و نوشته شده است. این همهگیری روش زندگی، کار و برقراری ارتباط انسانها با یکدیگر را برهم زده و چگونگی آموزش و یادگیری ما را دگرگون میکند. برخی از این دگرگونیها ممکن است پیامدهای همیشگی داشته باشند و برخی دیگر شاید با پایان این بحران پایان یابند.
این همهگیری که توانسته همه اجتماعات، از سامانههای آموزشی تا اقتصادی را به تعطیلی بکشاند، برای دولتها یک "آزمون استرس" واقعی و معیارِ توانایی آنها در مدیریتِ شرایط پیچیده و غیر قابل پیشبینی بوده است. اما در این مسیر یک راهبرد، راهبردهای دیگر را کنار زده است. بیشتر رهبران کشورهای دمکراتیک همواره به مشاوره کارشناسان پزشکی و بهداشتیِ خود در این دوران، برای مدیریت این بحران اعتماد کردهاند. به عبارت دیگر، تصمیمهای سیاسی برای رویارویی با این بحران و راههای پیش رو، بر پایه بهترین راهکارهایی که دانش و پژوهش میتوانند پیشروی ما بگذارند، گرفته شده است.
اکنون ما میدانیم که [راهکارهای مبتنی بر دانش و پژوهش] اغلب راهکارهایی نیستند که در بهسازی سامانههای آموزشی بکار میروند. بیشتر وقتها تلاش برای بهبود آموزش و یادگیری، از رهگذرِ وعدههای سیاسی و منافع ایدئولوژیک میگذرد، نه سندهای بدست آمده از پژوهشهای بهترین کارشناسان معتبر. غیر معمول نیست که بهسازی آموزش بشکلِ گسترده و با شتاب، بدست افراد غیرِ آموزشی طراحی و از بالا به پایین اجرا میشوند؛ حتی بدون کارشناسی درخور در مورد این که دگرگونیهای پیچیده در سطح مدرسهها چگونه رخ میدهند.
اما چه کسانی بهتر درک میکنند که مدرسهها برای بهبودِ آموزش و یادگیریِ، برای همه کودکان، به چه چیزهایی نیاز دارند؟ پاسخ این پرسش: آموزگاران است. در مقایسه با جاهایی که آموزگاران مانند کارشناس رفتار نمیکنند و به آنها فرصتِ تصمیمگیری در مورد دشواریهایِ بدسگال را نمیدهند، کشورهایی که در آنها حرفه آموزگاری از اعتبارِ بالایی برخوردار است، راهِ گذار از این بیماری همهگیر، سبب آسانیِ کارها شده است. به عبارت دیگر کسانی که به آموزگاران اعتماد دارند، آینده روشنتری دارند.
پس از رفتن این ویروس (اگر قصد رفتن داشته باشد!)، کمتر باید بپرسیم "چه چیزی" را دگرگون کنیم، بلکه خواسته ما بیشتر باید متمرکز بر "چگونگی" دگرگونیها باشد. حتی اگر بخش "چه چیزی" را درست درک کنیم، اما نتوانیم "چگونگی" را پیاده کنیم، خودمان را به همان شرایط ناامید کنندهای خواهیم انداخت که بهسازیها به گونهای فزاینده ناکام هستند. شرط ضروری این است که سیاستمداران باید به آموزگاران و خرد جمعی حرفهای آنان در تغییر آموزش برای آیندهی نامشخص اعتماد کنند، درست همان گونه که در رویارویی با ویروس تاکنون به دانشمندان ویروسشناس و بهداشت اعتماد کردهاند.
همچنان که در جای دیگری نوشتم "در دگرگونی مدرسهها باید یاد بگیریم که کمتر به بهسازی سیاست-محور اعتماد کنیم و بیشتر به انگارههای کامیاب در محیطهای گوناگونِ فرهنگیِ که نتیجه دادهاند اعتماد کنیم و به شبکههای قدتمندی که بدون مجوزِ دستاندرکاران این انگارهها را گسترش میدهند. "
*معلم و فعال صنفی فرهنگیان
تارنمای جهانِ آموزش، ۲ اکتبر ۲۰۲۰