دیدارنیوز ـ مهدی شیرزاد*: در روزهایی که وضعیت تهران و شهرهای بزرگ فوق قرمز است تصمیمات این روزهای دولت تنها یک ذهنیت را متبادر میکند: اگر رییس جمهور تغییری در سیاست گذاریها نداشته باشد، کرونا (با همکاری دولت) ما را شکست خواهد داد.
از ابتدای شیوع کرونا، پیشبینی میشد که ما پاییز و زمستانی سخت را پیش رو داشته باشیم. با این پیشبینیها انتظار میرفت که دولت، پیشبینیهای لازم در مواجهه با این فاجعه را داشته باشد، اما متاسفانه به نظر میرسد، چنین نشده است. از بدو آغاز این پاندمی، متأسفانه سیاستگذاری در خصوص این بحران، در کشاکش دو نگاه امنیتی و تخصصی بوده است و هر بار، در صف مقدم، کادر فداکار و زحمتکش نظام سلامت، قربانی این تقابل شده اند. نیروی انسانی نظام سلامت بسیار خسته و فرسوده اند. زیرساختهای بیمارستانی تحت بار مضاعفند و فرسودگی برخی بیمارستانها نگرانیهای جدی ایجاد کرده است؛ و به رغم همه زحمات، تأخیر در پذیرش بیماران و کمبود تختهای خالی در بخشهای ویژه، ضریب توفیق درمان را پایین آورده و بر آمار قربانیان افزوده است.
متأسفانه برخلاف ماههای اول بحران، دولت از تمام ظرفیت عمومی و اجرایی کشور آن طور که باید و شاید استفاده نمیکند. به گونهای که در کلانشهری، چون تهران که یکی از بحرانیترین نقاط کشور است، شهردار تهران با لج بازی کودکانه، از ترکیب ستاد ملی کرونا حذف شده است. ناهماهنگی در مدیریت بحران کاملا مشهود است و نیروهای نظامی و انتظامی آن گونه که مورد انتظار است با تصمیمات ستاد ملی کرونا همراهی نمیکنند.
در همه جای دنیا، دولتها یا سیاستهایی مبتنی بر جریمه وضع کرده اند یا با تعطیلی و کاستن از عبور و مرور و حضور عمومی شهروندان، کوشیده اند از شیوع بیماری جلوگیری کنند. در کشور ما، هر دو دسته سیاست در دستور قرار گرفته است. اما به نظر میرسد دولت در خصوص اجرای سیاستهای مبتنی بر جریمه از ابزار کافی برخوردار نیست و این سیاستها در ایران موفق نیستند؛ لذا برای مهار بیماری چارهای جز سیاستهای معطوف به محدود کردن تماس اشخاص نیست.
این برای سومین بار است که دولت چوب بی توجهی به نظر متخصصان و کارشناسان را میخورد. بار اول فرصت سوزی دولت در فروردین ماه، بار دوم بی توجهی دولت به هشدار کارشناسان در خصوص عزاداریهای ماه محرم و سفرهای تابستانی، و این بار، بی تفاوتی نسبت به نظرات متخصصان و گروههای مختلف اجتماعی مبنی بر ضرورت تعطیلی حداقل دو هفتهای تهران و برخی مناطق پر خطر کشور.
در این شرایط، دولت به جای توجه به نظرات پزشکان و پرستاران، انجمنهای علمی تخصصی، رؤوسای دانشگاههای علوم پزشکی، سازمان نظام پزشکی، مسؤولان وزارت بهداشت، نمایندگان مجلس، اعضای شورای شهر، و مدیران شهری، و اتخاذ سیاستهای مؤثری که در دیگر نقاط دنیا نیز آزموده شده اند، به تصمیمات خلق الساعهای دست میزند که از پشتوانه کارشناسی لازم بی بهره اند. کاستن از ساعت کار حمل و نقل عمومی یا محدود کردن ساعت کار کسبه و ... از این دسته اند.
نتیجه این رویکرد، فوت روزانه بیش از ۴۵۰ شهروند ایرانی و رکورد زنیهای مستمر در تعداد افراد مبتلاست. باید پذیرفت که آمار فوت شدگان تنها یک عدد نیست و اثرات روحی، روانی، اجتماعی و اقتصادی جانباختن این قربانیان در خانوادههای آنان و جامعهای که امکان سوگواری ندارد، بسیار تلخ و سخت و جدی است. ما در این مدت، سرمایههای گرانسنگی، چون برخی اندیشمندان و هنرمندان را از دست دادیم که جای خالی آنها غیر قابل جبران است.
از سوی دیگر، ادبیات دولت و برخی رسانههای رسمی طبیعی جلوه دادن وضعیت موجود به صورت ضمنی، و تلاش برای مبرا کردن دولت از تمام مسؤولیتها و همزمان گوشزد کردن مداوم مسئولیتهای شهروندان است.
غلبه نگاه امنیتی و بر هم زدن تقدم امر سلامت بر اولویتهای اقتصادی، مولد شرایط کنونی است و متأسفانه مجموعه اخباری که شنیده میشود حاکی از بی توجهی رییس جمهور نسبت به تصمیمات کارشناسی است. این امر، بیش از پیش تهمانده سرمایه اجتماعی دولت را نیز زایل میکند و به فاصله مردم و حاکمیت عمق میبخشد؛ و متأسفانه در مواردی، گاه این شائبه به ذهن متبادر میشود که دولت، کرونا را فرصتی برای تعدیل جمعیت، خاصه جمعیت سالخورده میپندارد.
برای کلانشهر تهران و برخی مراکز استان ها، تعطیلی حداقل دو هفتهای، یک ضرورت حیاتی و یک مطالبه عمومی است.
*جامعهشناس و فعال سیاسی اصلاحطلب