دیدارنیوز ـ ترمه ماندگار: هر کس برای رفتن دلیلی دارد، اما همه کس امکان رفتن از فرودگاه و مرزهای قانونی را ندارد. یا پاسپورت ندارد، یا ممنوعیت خروج دارد به دلایل اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و یا در جستجوی راهی ساده برای رسیدن به دنیایی است که نامش اروپا و آمریکاست. آن وقت است که مسافر «آدمپران» ها میشود. آدمپرانها راه کوه و کمر را خوب میشناسند برای آن که مسافر را قاچاقی از مرز رد کنند. البته اگر شکار نشوند.
آقا رسول، ساکن ماکو است. مسافر را زمینی و قاچاق از مرز بازرگان به خاک وان در ترکیه میرساند.
میگوید: «کار تروتمیز و جوابده، حداقل ۱۵ تومان هزینه بر میداره.» این رقم برای هر مسافر است. همین اول کار میگوید: «پیاده روی هم اندازه ۲تا ۳ ساعت دارد.» بعضیها که این راه را رفتهاند میگویند اولش همه همین را میگویند، اما بیشتر از این راه است. خودش البته میگوید که مرزها بسته است و حالا رد کردن مسافر هفت خان رستم است.»
تاکید دومش در مورد وسایل سفر است. جملاتی کوتاه و تحکیمی میگوید: «پول در حد پول توی جیبی داشته باشید و وسایل گرون قیمت هم همراتون نباشه.» در جواب این که بدون پول چطور میشود زندگی کرد میگوید: «وقتی جاگیر شدید، بگید براتون حواله کنند. پول زیاد دردسر و وسوسه درست میکنه. نیارید.»
آقا رسول قیمتها را بر اساس اعضای گروه میچیند. موفقیت گروه چهار نفره را تایید میکند، اما میگوید هر چه تعداد بالاتر برود، ریسک آن بیشتر میشود و هر چه کمتر اطمینانش بالاتر میرود. همین الان لنگ دو مسافر است.
اما ترکیه مقصد نهایی نیست، حداقل برای خیلی از مسافرها. خیلیها که تجربه دارند میگویند بهتر است همینجا تا مقصد را برنامه بچینی و از ایران آدمپرانت را انتخاب کنی، وگرنه کار سخت میشود. آقا رسول میگوید: « باقیاش به من ربط نداره. من فقط مرز ایرانو ترکیه کار میکنم.» همه آدم پرانها را کلاهبردار می داند و البته خودش را از این دایره مستثنی میکند.
برای تاریخ معتقد است تا هوا به سرمای بیشتر ننشسته است، باید اقدام کرد: «هر چه جلوتر میریم هوا سردتر میشه و شرایط سختتر. اما هر وقت که خواستید حداقل یک تا دوروز جلوتر از اینکه بیایید اینجا – منظورش ماکو است- باید هماهنگ کنید.»
آقا رسول همه مسوولیت را تا لب مرز بر عهده میگیرد و به سرعت سراغ کسی را میگیرد که قرار است آن سوی مرز به استقبال بیاید.
شرایط تنها و بدون گروه استقبال به نظر کمی سخت میآید که میگوید: «با اتوبوس هم نمیتونید از وان تا استانبول یا انکارا برید، چون بین راه گیر میکنید و دوباره دیپورت میشید ایران. مگر این که سفارشی برید که اونم حداقل نفری ۳000 تا ۳۵۰۰ لیر خرج بر میداره.» حالا هزینهها در حال افزایش است.
آقا رسول میگوید: «اگر آشنا داشتید و یکی «وان» میاومد دنبالتون، هزینهتون کم میشد، اما اگر نداشته باشید، من ماشین رو میتونم ردیف کنم که برسونه.»
حالا به تاکیدهای بعدی میرسد. «من مسافر خانم بدون همراه آقا بر نمیدارم. واقعا مکافاته مگر اینکه مسافر خانوادگی باشه که با اونا همراه کنم.»
در حال حساب کتاب است. گفتهام سه نفر هستیم. دو زن و یه بچه ۱۴ ساله. حالا میگوید یک مسافر خانم تنها دارد و دو زن و شوهر که قرار است تا فردا خبر دهند. میتواند همه را با هم ببرد. این در حالی است که پیشتر گفته بود گروه بالای ۴ نفر خطرناک است و پرریسک.
دردسری که از آن حرف میزند همان مصائبی است که یک زن در جامعه دارد. دستها و نگاه های هرز. «شما میخواهی قاچاق از مرز رد شی. چون قسمتی از راه یک نفر ترکیهای میاد دنبالتون. وقتی کسی همراه خانم نباشه، هی این استرس هست که نکنه با حرف یا نگاهی این خانم معذب شه و ... یعنی میخوام بگم باید خیلی وقت و انرژی و وسواس به خرج داد ...در کل مکافاته. مکافات.»