دیدارنیوز - کوروش باقری قهرمان و مربی اسبق وزنه برداری در لایو چند ساعته اینستاگرامی حرفهای جالبی را به زبان آورد. او که به تازگی سعی کرده بود فضا را به سمت وزنه برداری ببرد با تی شرتی که عکس یک وزنه بردار روی آن بود در این لایو شرکت کرد. باقری در این باره گفت: «این تی شرت برای مسابقات قطر بود. خیلی قدیمی است.» باقری در واکنش به این سوال که از وسایل وزنه برداری کدام یک را در خانه دارد هم گفت: «دوبنده المپیک سیدنی را دارم و در ویترینم است، اما کفش هایم را ندارم و برادرزادهها و خواهرزاده هایم آنها را بردند و استفاده هم نکردند.» مهمترین بخشهای صحبتهای کوروش باقری در زیر میآید:
دعوا با شاهین نصیری نیا!
دعوا که زیاد کرده ایم، اما خب خیلی زیاد هم اتاق بوده ایم. یادم میآید که خیلی از بحثها ۵ دقیقهای بود. شاهین در کل تنبل بود به خصوص در صفحه جا زدن! من روی این موضوع حساس بودم، اما شاهین با یک خنده شیطنت آمیز مینشست آن طرف و فقط میخندید. در فوتبال هم که بازی میکردیم خیلی حساس و غیرتی بود و باعث میشد بگو و مگو شود! شرایط سنی بچههایی که در اردو هستند همه به این شکل است. الان، ولی داریم میخندیم به آن اختلاف ها. مشکلی نبوده و نیست.
دو خاطره از دوران قدیم
یادم هست برای مسابقهای در ژاپن بودیم که یکی از وزنه برداران ژاپنی از ما پرسید که اگر مدال بگیرید در ایران به شما چقدر جایزه میدهند که یکی از بچهها گفت برنز بگیریم خانه میدهند، نقره بگیریم مثلا ماشین میدهند و مدال طلا بگیریم پول میدهند. وزنه بردار ژاپنی میگفت یعنی برنز در کشور شما اینقدر ارزشمند است؟
یک بار هم در فرودگاه مهرآباد بودیم. خب معمولا مردم و خبرنگاران و ... سمت کسانی میروند که مدال آورده اند. من مدال نگرفته بودم و داشتم با محمد حسین برخواه میرفتم که یک خبرنگار دنبال ما بود و میخواست با برخواه حرف بزند. از خبرنگار اصرار و از برخواه انکار. من یک متری از آنها جلوتر بودم که احساس کردم صدای سیلی خوردن آمد برگشتم دیدم آن خبر نگار نقش بر زمین شده و برخواه هم روی کمرش است!
مدام میگفتم زشت است نکن. بعد از بیست ثانیه میگفت من نزدم که، بنده خدا خودش خورد زمین. من فکر میکردم خبرنگار را زده است!
۲۰۰۱ جهانی و مدال طلا
ایوانوف تازه رفته بود و یک اختلافهایی وجود داشت. من فکر میکنم مدیریت وقت از این اختلافات بدش نمیآمد. آقا مدد نصیری هم بود و زحمت کشید. بیشتربچهها با آمادگی کم آمدند اردو. تنها کسی که در خانه خوب تمرین کرده بود من بودم. دلیلش هم چهارمی در سیدنی بود. بالاخره اختلافهایی بین بچهها بود و ازحالت عادی خارج شده بود. حسین توکلی یکی دو بار قهر کرد و از شمال رفت تهران. جواد خوش دل هم در اردو بود. در هر صورت ما با ۴ نفر رفتیم جهانی. من باید تشکر کنم از آقای مدد نصیری که مدال جهانی ام را در زمان ایشان گرفتم. بعد از آقا مدد "اسلاو" را آوردند که بیشتر مواقع خواب بود. ایشان گاهی دیر میآمدند سر تمرین و میگفتند چرا من را بیدار نکردید! جالب است که بچههای بلغارستان میگفتند چرا ایشان سرمربی ایران شده است؟ با این حال من از ایشان هم نکته یاد گرفتم. یک نکته بگویم که اسلاو فقط هم با حسین رضازاده کار داشت و مدام کنار تخته او بود!
۲۰۰۳ ونکوور کانادا و رییس فدراسیونی که ککاش نمیگزید!
آنجا برای بار دوم بود که زانویم را عمل کرده بودم. اصلا آماده نبودم. هفتم یا هشتم شدم و وزنههای خوبی نزدم. آنجا آرنج برخواه شکست. اتفاقهای دیگری افتاد. جریاناتی پیش آمده بود. آنجا حسین توکلی افتاد گروه B و وزنه نزد. البته رییس فدراسیون وزنه برداری هم ککاش نمیگزید، چون رضازاده بود و طلا را برای شان میگرفت.
۲۰۰۴ و نیش عقرب!
آن سال بدنم آماده بود. شاهین هم آمده بود دسته ۹۴ کیلوگرم. اصغر ابراهیمی هم بود و خلاصه همه با تجربه بودند. داشتیم تمرین میکردیم که خوردیم به تعطیلات. من رفتم کرمانشاه که عقرب دستم را نیش زد. انگشت دستم عفونت کرد و افتاد! شست مصنوعی برای خودم درست کردم که در زمان وزنه زدن تراز نبود و زد به کمرم و نتوانستم در المپیک آتن شرکت کنم. اردو را قبل از رکوردگیری ترک کردم و کلا بی خیال شدم. بعد از اینکه برگشتم یادم هست که هاشمی طبا به حسین رضازاده گفته بود قول طلا میدهی که حسین گفته بود کوروش بیاید مربی من باشد قول میدهم که زنگ زدند به من. سخت بود به لحاظ روانی تا توانستم خودم را جمع و جور کنم. در دهکده هم نبودم و با کارت روزانه به دهکده میرفتم. در مسابقهی شاهین و بیرانوند و ... پشت صحنه بودم و درحد بضاعت کمک کردم.
وقتی رضازاده نمیخواست رکورد دنیا را بشکند!
حسین در رقابتهای المپیک ۲۰۰۴ آتن، ۲۱۰ یک ضرب زد. دو ضرب هم با ۲۵۰ طلایش قطعی شد. پشت صحنه جالب بود. دو ضرب شروع شد و من مدل گرم کردن حسین را میدانستم. اینقدر نشسته بود سالن خالی شده بود و همه رفتن. حسین گفت حوصله ندارم و شاید باورتان نشود فکر کنم دو حرکت زد درسالن گرم. بعد آمد از ۱۷۰ دو ضرب شروع کرد. بدنش را میشناختم. دو تا کشید روی سینه و یکی بالا زد و یک تک دیگر آمد و سه حرکت مانده بود به حسین ۲۲۰ پشت صحنه آمد. بعد رفت روی صحنه ۲۵۰ را کشید و تمام. آنجا ۲۶۳.۵ را برایش گذاشتم. گفت من که طلا گرفتم، گفتم برو برای رکورد دنیا. حسین جزو وزنه بردارانی است که هیچ وقت فراتر از ۹۰ درصد توان خودش را استفاده نکرد. این یک بخش اش بر میگردد به تکنیک وزنه بردار و بخش دیگرش به نیاز برای مدال گرفتن. دو ضربهای حسین مطمئن بود. کسی که رکوردش ۲۶۰ کیلوباشد از ۱۷۰ دوضرب شروع میکند و نیم ساعت نشسته و ۲۲۰ میزند و میرود برای ۲۵۰ نشان میدهد که چقدر قدرتمند است. گفتم برو ۲۶۳.۵ را بزن. خوب یادم هست. حسین گفت انصراف بدهیم. من و حسین سالها با هم زندگی کرده ایم و خصوصیات او را میدانم. اشاره کردم که چند لحظه صبر کنید. با حسین حرف زدم و گفتم شما میخواهی رکورد بزنی. گفت طلا گرفتم دیگر. رفتم روی مخ حسین. تنها کسی که از کاروان ایران مدال گرفته بود هادی ساعی بود تا آن لحظه. من گفتم حسین باید یک تفاوتی داشته باشی. داشتم حرف میزدم که گفت کاش انصراف نمیدادیم. گفتم انصراف ندادیم. گفت جدی؟ گفتم بله. نگاه کرد و ۴۱ ثانیه مانده بود. چون خودش بود ۲ دقیقه تایم داده بودند. حسین به خودش آمد و رفت روی تخته و نشان داد که قدرتش چقدر فراتر از رکوردهایش است. رضازاده سومین مدال طلایش در المپیک را هم میتوانست بگیرد. بخشی اش خودش مقصر بود و بخشی اش کسانی که کنارش بودند. اگر دلسوزانهتر عمل میشد قطعا سومین طلای المپیکش را هم میگرفت.