تیتر امروز

شادی برای «یلدا» با جیب خالی/ از شاهنامه خوانی و فال حافظ تا قصه حسین کرد شبستری
روایت دیدار از قدیمی‌ترین جشن ایران زمین در این روزها

شادی برای «یلدا» با جیب خالی/ از شاهنامه خوانی و فال حافظ تا قصه حسین کرد شبستری

هر سال وقتی آذر خانم (آذرماه) می‌خواهد رخت خود را جمع کند و برود یک اتفاقی می افتد که برای ایرانیان مقد است آن هم اجرای آیین شب چله یا همان یلداست اما این روزها همه می‌گویند چه یلدایی وقتی جیب...
اشرف بروجردی: قوانین حمایت از زنان روی کاغذ ماند/بدون حضور زنان توسعه‌ای در کشور اتفاق نمی‌افتد/ چرا در احزاب سیاسی زنان حضور کمتری دارند
بازخوانی یک گفت و گو

اشرف بروجردی: قوانین حمایت از زنان روی کاغذ ماند/بدون حضور زنان توسعه‌ای در کشور اتفاق نمی‌افتد/ چرا در احزاب سیاسی زنان حضور کمتری دارند

هشتم خرداد ۱۴۰۲ دیدارنیوز میزبان اشرف بروجردی اولین معاون زن دولت خاتمی بود. درگذشت او بهانه‌ای شد تا گفت‌وگوی پیشین را با ملاحظه اینکه حرف‌های او همچنان محل تامل است باز نشر کنیم.
محمود فتوحی: ایران امروز را، رسانه‌های داخلی و خارجی می‌سازند/ از دوره صفویه به بعد، وطن معنای ملک را پیدا کرد/ در ادبیات معاصر، مفهوم ایران تا حدودی ریزش پیدا کرد
گفت و گوی دیدار در برنامه «گپی نو» با پژوهشگر نام آشنای ادبیات فارسی:

محمود فتوحی: ایران امروز را، رسانه‌های داخلی و خارجی می‌سازند/ از دوره صفویه به بعد، وطن معنای ملک را پیدا کرد/ در ادبیات معاصر، مفهوم ایران تا حدودی ریزش پیدا کرد

در هفتمین برنامه از گپی‌نو، با محمود فتوحی، استاد و پژوهشگر نام‌آشنای ادبیات فارسی به گفت‌و‌گو پرداختیم و با او پیرامون مفهوم ایران در شعر فارسی خصوصا قصاید مدحی سخن گفتیم.

ویدئو/ نوا جمشیدی: دوازده نفر با یک استیشن به سمت هرات رفتیم

یکی موفق شد با اصرار ما را مجبور کند به ماشینش برویم. من گفتم که چند نفر را سوار می‌کنید؟ گفت سه نفر عقب و یک نفر جلو. ماشین پر است بشینید برویم. ماشین پر است بشینید برویم همانا و این که ما دو ساعت منتظر بودیم و بالاخره با دوازده نفر به سمت هرات رفتیم. یک صحنه‌ای یادم می‌آید که پنج نفر آدم جلو و شش نفر عقب نشسته بودند. دو سه نفر هم در صندوق عقب نشسته بودند.

کد خبر: ۳۸۶۳۵
۱۷:۳۹ - ۲۸ مهر ۱۳۹۸
دیدارنیوز ـ نوا جمشیدی در بخشی از گفتگوی تفصیلی خود با دیدارنیوز به اولین صحنه ای که از افغانستان مشاهده کرده است اشاره کرد و گفت: اولین صحنه‌ای که شاید از افغانستان به یاد داشته باشم ریختن حدوداً ۵۰ نفر متربان یا خلیفه و یا درایور بود، این سه کلمه‌ای بود که برای راننده استفاده می‌کنند. حدود ۵۰ نفر راننده اطراف ما جمع شدند. یکی کوله من را از پشت می‌کشید که باید با ماشینش بروم، یکی کوله همسفرم را می‌کشید، شخص دیگری می‌گفت که «سیاه سر» یعنی زن در ماشین من است. آنقدر که شروع به کتک زدن هم کردند. من گفتم که ما می‌خواهیم پیاده برویم و با شما نمی‌آییم. بالاخره یکی موفق شد با اصرار ما را مجبور کند به ماشینش برویم. من گفتم که چند نفر را سوار می‌کنید؟ گفت سه نفر عقب و یک نفر جلو. ماشین پر است بشینید برویم. ماشین پر است بشینید برویم همانا و این که ما دو ساعت منتظر بودیم و بالاخره با دوازده نفر به سمت هرات رفتیم. یک صحنه‌ای یادم می‌آید که پنج نفر آدم جلو و شش نفر عقب نشسته بودند. دو سه نفر هم در صندوق عقب نشسته بودند و مقدار زیادی بار روی سقف ماشین با طناب به زور به درب ماشین که استیشن بود بسته بودند و به اندازه دو متر طول ماشین اضافه شده بود. اولین چیزی که از افغانستان دیدم این صحنه‌ها بود.
 
 
ارسال نظرات
امروز دوشنبه ۰۱ دی
امروز دوشنبه ۰۱ دی
امروز دوشنبه ۰۱ دی
امروز دوشنبه ۰۱ دی