ایران روزگاری پذیرای بزرگترین جمعیت پناهندگان در جهان بود. امروزهروز هم جزء پنج کشور اول جهان در پذیرش پناهندگان در جهان است. در سالهای اخیر بارها از سوی کمیساریای عالی سازمان ملل به خاطر پذیرش این تعداد پناهنده از ایران تقدیر شده است. اما رفتار ایران با پناهندگانش بهویژه در زمینه امیددادن به آنها در زمینه چشماندازی مثبت نیاز به یک تغییر رویکرد اساسی دارد.
در یک قرن اخیر جمعیت پناهندگان جهان روزبهروز روندی افزایشی داشته است. در دهه 70 میلادی تنها سه تا چهار درصد مهاجرتهای جهان از نوع پناهندگی بود، اما این مقدار در سال 2015 به 10 درصد کل مهاجرتهای دنیا رسید. در سال 1960 در کل جهان فقط دومیلیون و 800 هزار نفر پناهنده محسوب میشدند، اما در جهان امروز بیش از 25میلیون نفر پناهنده در سطح جهان وجود دارد. اگر بیجاشدنهای داخل کشورها را هم در نظر بگیریم، تعداد پناهندگان جهان به بالای 65 میلیون نفر میرسد. طبق آمارهای سازمان ملل، به ازای هر صد نفر در جهان، یک نفر مجبور میشود به دلیل جنگ، ناامنی و دلایل سیاسی کشورش را ترک کند.
خاستگاه عموم پناهندگان جهان منطقه خاورمیانه و آفریقاست. 53 درصد پناهندگان جهان از سه کشور سومالی، افغانستان و سوریه میآیند. (1.1میلیون نفر از سومالی، 2.7 میلیون نفر از افغانستان و 4.8 میلیون نفر از سوریه).
نکته جالب این است که اصلیترین مقصد پناهندگان جهان هم منطقه خاورمیانه و آفریقاست. 39 درصد از پناهندگان جهان در خاورمیانه و 29 درصدشان در قاره آفریقا پناه داده میشوند. دو قاره اروپا و آمریکا با وجود تمام جنجالهای رسانهای در مورد بحران پناهندگان در سالهای اخیر فقط میزبان 18 درصد از پناهندگان جهان هستند. از هر 10 پناهنده، 9 نفر به کشورهای همسایه مهاجرت میکنند.
اما کشور ایران در قلب خاورمیانه در چند دهه اخیر همواره مقصد پناهندگان بسیاری بوده است. قبل از اینکه کنوانسیون جهانی وضعیت پناهندگان در سال 1951 توسط سازمان ملل تدوین شود، ایران پذیرنده پناهندگان جنگ جهانی دوم بود.
در سال 1320 بیش از 120 هزار پناهنده لهستانی در شهرهای ایران پذیرفته شده بودند. آنها بعد از حمله آلمان، از طریق روسیه به خاک ایران پناهنده شدند. لهستانیها از دو راه دریا (بندر انزلی) و خشکی (مرز ترکمنستان) وارد ایران شدند: ٧٧ هزار سرباز و بیش از ۴٣ هزار غیرنظامی. ٢٠ هزار کودک هم در میان آنها وجود داشت.
از ابتدای ورود به ایران، نظامیان و تعدادی از مردان لهستانی که توان جنگ داشتند به ارتش آزادیبخش لهستان پیوستند و ایران را ترک کردند، اما جمع زیادی از غیرنظامیان هم در اردوگاههایی اقامت کردند که از سوی وزارت کشور وقت در شهرهایی مثل تهران، اصفهان، و مشهد دایر شده بود. در آن زمان جمعیت کشور ایران 12 میلیون نفر بود و با وجود مشکلات و قحطیهای فراوان، رفتار ایرانیان با پناهندگان لهستانی ستودنی بود. بعد از پایان جنگ جهانی، اکثر این پناهندگان به کشور خودشان بازگشتند، اما تعدادی هم ایران را برای زندگی تا آخر عمر برگزیدند.
اما مواجهه اصلی ایرانیان با پدیده پناهندگی بعد از انقلاب اسلامی ایران رخ داد؛ وقتی که شوروی به افغانستان حمله کرد و بسیاری از مردم افغانستان مجبور به ترک خانه و زندگی خود شدند.
سیاست درهای باز و پذیرش برادران مسلمان از سوی حاکمیت باعث شد که پناهندگان افغانستانی در تمام شهرهای ایران سکونت پیدا کنند.
با شروع جنگ ایران و عراق، صدام حسین تعداد زیادی از شیعیان عراق را رد مرز کرد و این شیعیان به ایران پناهنده شدند؛ شیعیانی که تعدادیشان با پایان جنگ به عراق برگشتند، تعدادیشان به اروپا مهاجرت کردند و تعدادیشان توانستند شناسنامه و تابعیت ایرانی بگیرند؛ اتفاقی که برای پناهندگان افغانستانی نیفتاد.
در اوایل دهه 70 ایران با حدود پنج میلیون نفر پناهنده افغانستانی و عراقی رتبه اول جهان در پذیرش پناهنده را به خود اختصاص داده بود. در آن روزگار، روز جهانی پناهندگان پاس داشته نمیشد و ایران هم انگار میلی نداشت که برای ترسیم چهرهای انسانی از خود در مجامع جهانی، حضور این پناهندگان را به رسمیت بشناسد. جنگهای داخلی و قدرتگرفتن طالبان و حمله آمریکا به افغانستان باعث شد که پناهندگان افغانستانی به کشور خودشان برنگردند و تعداد آنها در ایران زیادتر شود.
اما امروزه دیگر ایران رتبه اول جهان در پذیرش پناهندگان نیست. با وقوع جنگهای سوریه این ترکیه است که تبدیل به رتبه اول پناهندگی در جهان شده است. ترکیه همواره در مذاکرات بینالمللی این امر را یادآوری میکند و از بسیاری از نهادهای بینالمللی بههمینخاطر کمکهای مالی هنگفتی دریافت میکند. ترکیه، اردن و لبنان میزبان بیشترین جمعیتهای پناهنده در سراسر جهان هستند.
طبق آخرین آمارها حدود 840 هزار نفر از مهاجران افغانستانی حاضر در ایران پناهنده به شمار میروند. مدرک هویتی آنها کارت آمایش است؛ کارتی که اعتباری یکساله دارد و هر سال تمدید میشود. بسیاری از دارندگان کارت آمایش چند نسل است که در ایران حضور دارند. بعد از حمله آمریکا به افغانستان ایران از این کشور پناهنده نپذیرفته است. پناهندگی در ایران به ارث میرسد. کودکی که از پدر و مادری پناهنده به دنیا میآید، پناهنده محسوب میشود. او نه افغانستانی است و نه ایرانی. او یک پناهنده کارت آمایشی است.
مهاجرانی که کارت پناهندگی آمایش دارند، حق خروج از ایران (به جز سفر کربلا در ایام اربعین) را ندارند. اگر از ایران خارج شوند، کارت آمایش آنان باطل میشود. آنها نهتنها حق خروج از ایران بلکه حق خروج از شهر محل سکونتشان را هم ندارند. در کارت آمایش هر فرد شهر محل زندگی او درج میشود. دارندگان کارت آمایش برای خروج از شهر باید در ساعات اداری به اداره اتباع بیگانه شهرشان مراجعه کنند و برگه تردد بگیرند. در این برگه مسیر رفتوآمد و زمان رفتوبرگشت فرد مشخص شده است. فرد پناهنده به محض رسیدن به مقصد باید برود به اداره اتباع بیگانه شهر مقصد و حضورش را اعلام کند. اگر از مسیری غیر از مسیر درجشده در برگه تردد هم عبورومرور کند، دچار تخلف شده است.
حضور پناهندگان افغانستانی دارای کارت آمایش در 15 استان ایران ممنوع است. در استانهایی هم که حضور آنها بلامانع است، آنها حق ندارند خانهای از خود داشته باشند. حق مالکیت به آنها داده نشده است.
پناهندگان در ایران حق رانندگی ندارند. افرادی که در ایران کارت پناهندگی آمایش دارند، از گرفتن گواهینامه محروماند؛ چه مرد و چه زن.
پناهندگان در ایران حق استفاده از خدمات الکترونیک بانکی را ندارند. آنها حق ندارند عابربانک داشته باشند و از باجههای عابربانک استفاده کنند و از دستگاههای پوز خرید کنند، حق ندارند اینترنتبانک داشته باشند. تنها حقی که برایشان در نظر گرفته شده، این است که بتوانند در بانکها حساب سپرده باز کنند. حساب سپردهای که برای برداشت پول باید شخصا و فیزیکی به بانک مراجعه کنند.
بسیاری از پناهندگان حاضر در ایران بیش از 30 سال است که مقیم ایراناند. نهتنها فرزندان بلکه نوههایشان هم در ایران به دنیا آمده و در ایران بزرگ شدهاند.
میگویند امید موتور محرکه آدمها برای حرکت و ساختن جهانی بهتر است. در همه کشورهای جهان سعی میشود به پناهندگان و مهاجران در ابتدای امر سخت گرفته شود؛ اما آن کشورها امید را از بین نمیبرند. پلکانی را برای صعود معرفی میکنند. اگر پناهندهای بتواند به مدت چند سال مانند یک شهروند نمونه زندگی کند، بهتدریج حق شهروندی را به دست میآورد. اگر خدمات شایانی را برای جامعه انجام دهد، حق شهروندشدن از او دریغ نمیشود؛ اما در ایران پناهندگان برای پذیرفتهشدن در جامعه ایران امیدی نمیتوانند داشته باشند. هیچ مسیری برای ایرانیشدن آنان در نظر گرفته نشده است. اگر هم قوانین مدنی مسیری را معرفی کرده باشد، سازمانهای مربوطه به انحای مختلف آن مسیرها را کور میکنند.(1)
بله، ایران روزگاری پذیرای بزرگترین جمعیت پناهندگان در جهان بود. امروزهروز هم جزء پنج کشور اول جهان در پذیرش پناهندگان در جهان است. در سالهای اخیر بارها از سوی کمیساریای عالی سازمان ملل به خاطر پذیرش این تعداد پناهنده از ایران تقدیر شده است. اما رفتار ایران با پناهندگانش بهویژه در زمینه امیددادن به آنها در زمینه چشماندازی مثبت نیاز به یک تغییر رویکرد اساسی دارد.
1- یک مثال بارز در این زمینه بند 4 ماده 976 قانون مدنی ایران است. این بند میگوید کسانی که در ایران از پدرومادر خارجی که یکی از آنها در ایران متولد شده، به وجود آمدهاند، تبعه ایران محسوب میشوند. بسیاری از پناهندگان حاضر در ایران مشمول این بند میشوند؛ اما کمتر پناهندهای در ایران توانسته با استفاده از این قانون شهروند ایران بشود؛ چراکه دستگاههای اجرائی با تدوین آییننامههای پیچیده و غیرممکن آن را غیرقابل اجرا میکنند.
منبع: روزنامه شرق / پیمان حقیقت طلب / پنجشنبه ۳۱ خرداد ۹۷