تیتر امروز

مریم جلالی: ضرغامی فرمانده بود و صالحی امیری استاد است/دیگر جای صنایع دستی در برنامه توسعه خالی نیست/صنایع دستی به رونق گردشگری و ارتقاء میراث فرهنگی کمک کرد
گفت و گوی دیدار در برنامه جامعه پلاس با معاون صنایع دستی و هنرهای سنتی

مریم جلالی: ضرغامی فرمانده بود و صالحی امیری استاد است/دیگر جای صنایع دستی در برنامه توسعه خالی نیست/صنایع دستی به رونق گردشگری و ارتقاء میراث فرهنگی کمک کرد

جامعه پلاس چند روز مانده به سی و هفتمین نمایشگاه ملی صنایع دستی، میزبان مریم جلالی معاون صنایع دستی بود؛ از او هم درباره عملکردش در وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی صحبت کردیم هم درباره...
از «جنبش مهسا» تا «ایستگاه وفاق» با علی شکوری‌راد
گفتگوی دیدارنیوز در برنامه «ایرانشهر» با دبیرکل پیشین حزب اتحاد ملت

از «جنبش مهسا» تا «ایستگاه وفاق» با علی شکوری‌راد

«ایرانشهر» در نخستین برنامه از سلسه‌گفتگوهای خود با موضوع «منافع ملی ایران» به سراغ علی شکوری‌راد، دبیرکل سابق حزب اتحاد ملت رفته و به بررسی ابعاد مفهوم «وفاق» در عرصه سیاسی امروز کشور پرداخته...

شعرخوانی میثم مطیعی در مراسم نماز عیدفطر خطاب به دولتمردان + متن شعر

مراسم باشکوه نماز عید سعید فطر، صبح امروز با حضور ملت و مردم در مصلای امام خمینی تهران برگزار شد.

کد خبر: ۳۱۸۷
۱۱:۰۲ - ۲۵ خرداد ۱۳۹۷
شعرخوانی میثم مطیعی در مراسم نماز عیدفطر خطاب به دولت + متن شعر

 

دیدارنیوز - به گزارش ایلنا، در ابتدای این مراسم و پیش از اقامه‌ نماز، میثم مطیعی مداح اهل‌بیت (ع اشعاری را در وصف ماه مبارک رمضان و دیگر مسائل اخلاقی و سیاسی به این شرح قرائت کرد:

 

آمدی و دل ما بردی و رفتی ای ماه!

با تو خوش بود سحرهای «بِکَ یا الله»

چه سحرها، چه سحرهای خوشی بود و گذشت

چه خبرها، چه سفرهای خوشی بود و گذشت

نظر لطف خدا بود که افتاد به ما

تشنگی، فرصت سیراب شدن داد به ما

یاد جوع و عطشِ روز قیامت کردیم

یاد ظهر عطش‌افروز قیامت کردیم

گفته بودم دل من! ماه شو و روشن شو

رمضان است، ز مَن‌ها بگُذر، ایمَن شو

به خدا چلّه عشق است همین سی‌روزه

می‌توان بار سفر بست همین سی‌روزه

گفته بودم که فقط چند سحر فرصت هست

چند بار ای دل من! بغض تو این ماه شکست؟

روزی‌ات شد سفری در دل شب، با مولا؟

سفری تا سحرِ «فُزْتُ وَ رَبّ» با مولا؟

تشنگی ذکر لب ما شده بود این یک‌ماه

روزه شد روضه لبهای اباعبدالله

سوختیم آه به یاد لب عطشان حسین

یاد لبهای ترک‌خورده طفلان حسین

ای خوشا آنکه سبکبار به عید آمده است

آنکه با وعده دیدار به عید آمده است

آنکه عیدانه ز لبخند امامش دارد

چشم بر آمدن ماه تمامش دارد

تو عزیز دوجهانی و فقیریم، فقیر

یوسفا «أَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ»، تو ما را بپذیر

نوبهارا! دل پرخون چمن را دریاب

روزه‌داران فلسطین و یمن را دریاب

طاقت امت جدّت به خدا طاق شده

آه خونین‌جگران، شعله آفاق شده

کاش آیینه دل، مات جمال تو شود

عید ما رؤیت ابروی هلال تو شود

مادران شهدا! ‌عید مبارک باشد

ای خوشا صبر شما، عید مبارک باشد

همسران شهدا! همسفران شهدا!

عید شد، می‌رسد از فاطمه عیدی به شما

موسم بندگی یار مبارک باشد

مردم ای مردم بیدار! مبارک باشد

عید فطر آمده، باشیم به فکر فقرا

عید فطرآمده، «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا»

مردم ما دلشان صبر زلالی دارد

سفره کوچکشان نان حلالی دارد

همه هستند اگر نوبت ایثار شود

پای کارند اگر موسم پیکار شود

گله‌مندند ولی حُجب و حیایی دارند

مردم ما چه گذشتی، چه وفایی دارند

ای نشسته صف اول! صف ایثار آنجاست

آن سوی «نرده»... ببین... لذت دیدار آنجاست

نکند «نرده» میان تو و مردم باشد

دردِ دل‌ها پسِ این فاصله‌ها گُم باشد

دوستان! صدق و صفای دهه شصت چه شد؟

راستی حال و هوای دهه شصت چه شد؟

آن مدیران جوانی که جهادی بودند

بی‌تکلّف، ز همین مردم عادی بودند

شور آن شعله مگویید که خاموش شده

«اختلاس» آمده، «اخلاص» فراموش شده

ای نشسته صف اول! به عدالت برخیز

مانده بر شانه تو بار امانت برخیز

عَلم داد برافراز، که ملت هستند

دل به شاهینِ ترازوی عدالت بستند

همتت قطع ید دانه دُرشتان باشد

وای اگر دزدی از این قافله آسان باشد

وای اگر توصیه و نامه پذیرد قاضی

داد و بیداد اگر رشوه بگیرد قاضی

شکر کن، این‌همه نعمت نرود از دستت

قدر دان، فرصت خدمت نرود از دستت

صف اول، صف خدمت، صف مردم‌داری

یک نفر نیست مخاطب، همه هستند آری

گر به یک نقد رود صبر و قرارت از دست

صف اول منشین، بین جماعت جا هست

سعی کن در سعه صدرشوی پیش‌قدم

رهبری گفت که من نیز صف اولی‌ام

گوش کن قصه پرغصه بیکاران را

شِکوه کارگران و کامیون‌داران را

چه شده ارز؟ که مات‌اند همه تاجرها

نرخ مسکن چه شد؟ آه از دل مستأجرها

کاش آرام کنیم این نگرانی‌ها را

سعی ما سد کند این موج گرانی‌ها را

معدن رنج، دل کارگران است هنوز

چشم مردم به عدالت، نگران است هنوز

میز را طعمه مکن ای که امیدی ست به تو

آن سوی میزِ تو چشمان شهیدی ست به تو

گره ار وا نکنی خود گره کار مباش

برنمی‌داری اگر بار کسی، بار مباش

همنشین با فقرا باش، همین است بهشت

خانه کن در دل ایتام چنین است بهشت

عید شد، آمدن عید مبارک بادت

وان مواعید که کردی، نرود از یادت

عید رسوا شدن دشمن پیمان‌شکن است

روز یکدل شدن و جشن خروش وطن است

شد عیان بر همه دنیا که چهل سال چرا

بود ورد لب ما، مرگ به تو آمریکا...

چند روزی به تو و عهد تو دادیم زمان

چند روزی محک تجربه آمد به میان

تا سیه‌روی شود هر که در او غش باشد

تا سیه‌روی شود هر که دُروغش باشد

هان! مپندار که پیمان‌شکنی آسان است

نقض این عهد میندیش که بی‌تاوان است

پنجه در پنجه مشو روبهکا! با شیران

آن که با آن طرفی، جان جهان است: ایران

یک‌شبه بر طمع خام شما پایان داد

موشک ما که در آفاق شما جولان داد

پشت گوشت بنویس این سخن، این سیلی را

که یکی گر بزنی، می‌خوری از ما ده تا

شریان‌های حیاتی جهان در کف ماست

تنگه هرمز و دریای عمان در کف ماست

صبر کن روز پریشان شدنت نزدیک است

لحظه سختپشیمان شدنت نزدیک است

قفل تعلیق به امید خدا میشکنیم

هرچه زنجیر کشیدی همه را میشکنیم

چرخه هسته‌ای از نو به تکاپو افتد

آب رفته همه باز آید و در جو افتد

دست تو رو شد و شرّت کم و ننگت افزون

پنجه از دستکش مخملی‌ات زد بیرون

شرّ تو از سرمان کم شده حمداً لله

دشمنی‌هات مسلم شده حمداً لله

دولت ما شده هشیارتر، إن‌شاءالله

مجلس ما شده بیدارتر، إن‌شاءالله

دل به لبخند که بستیم؟ خدایا! توببخش

پای عهد که نشستیم؟ خدایا! توببخش

حیف از آن سعی و از آن آمدن و رفتن‌ها

که شده با لگد بوالهوسی باد هوا

دشمن است او، چه سگ زرد و چه روباه سیاه

دشمن است او، چه دموکرات و چه جمهوری‌خواه

باید این تجربه در «مدرسه تدریس» شود

سند محکم بدعهدی ابلیس شود

دل به لبخند که بستیم، عدو غدار است

وقت اظهار«اَشداءُ علی الکُفار» است

پس اگر ذکر تبرای کسی گشته قضا

حال فریاد کند مرگ بر آمریکا را...

گفته بودند که امضای فلان تضمین است

نه فلان ماند و نه امضاش، حقیقت این است

زان هیاهو چه به جا مانده به غیر از اسمش

جسدی مانده ز برجام و ز روح و جسمش

بوی فاسدشدنش نیز بلند است بلند

اُدکلن‌های اروپایی اگر بگذارند

اُدکلن‌های اروپایی بی‌خاصیتی

که ندارند به جز گیج شدن منفعتی

این اروپا مگر آن نیست که در سعدآباد

بست پیمان و بلافاصله دادش بر باد؟

ترس و ترساندنِ از جنگ غلط بود غلط

ترس، دروازه به تحریم گشوده‌ست فقط

مشکلی نیست که با همّت ما حل نشود

کارها کاش به برجام معطّل نشود

آنچه باعث شده تحریم شود طاقت‌سوز

اقتصادی‌ست که وابسته به نفت است هنوز

نفت ما جوهر امضا شدن تحریم است

نفت ما خونِ دمادم به تن تحریم است

تکیه بر همت خود کن که فرج خواهد شد

ما برآنیم که تحریم، فلج خواهد شد

پشت سرلشکر فرعون و مقابل، دریاست

ذره‌ای ترس به دل راه مده، حق با ماست

نیل اگر هست عصا در کف موسا هم هست

مژده «إِنَّ مَعِیَ رَبِّی» آقا هم هست

باتوام ای سند جعلی باران دیده!

موریانه‌زده! طومارِ به هم پیچیده!

ای به هر جنگ جهان، نحسی نام تو دلیل

ننگ بادا به تو و مرگ به تو اسرائیل

ای که از عمر تو جز بیست خزان برجا نیست

حرص بیهوده نخور، نام تو در فردا نیست

از سوی کرب و بلا عازم راه قدسیم

روز پیکار همه عضو سپاه قدسیم

قدس ای قدس! پی یاری تو از همه سو

میرسد لشکر پیروز "رِجالٌ صَدَقوا"

می‌رسیم از ری و بلخ و نجف و شام و حجاز

صف به صف تا که بخوانیم به صحن تو نماز

مژده ای قدس که آیات رهایی با ماست

بزن ای قلب فلسطین که صدایت زیباست

رود، آن نیست که سنگی به رهش سد نشود

رود، آن است که در راه مردّد نشود

چشم این رود چهل‌ساله‌ به دریاست هنوز

یک جهان، نهر دعا پشت سر ماست هنوز

اولین بارقه صبح سپید است امید

نفس زخمی جانباز و شهید است امید

دشمنانی که گرفتند شهید از من و تو

وای از آن دم که بگیرند امید از من و تو

دل ما مانده به پیروزی فردا روشن

دل ما روشن و راه حججی‌ها روشن

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی