این اعتراضات در حالی رخ داده است که بسیاری از جامعه شناسان تاکید دارند اسرائیل به دلیل اینکه یک جامعه قومیتی متکثر و مهاجر است و با توجه به اینکه پس از هفت دهه، از فقدان یک هویت ملی و فراگیر در رنج است، دارای شکافهای متعددی است که هر روز بر عمق و گستره آن افزوده میشود. شکاف بین «اشکناز و سفاردیم»، «سیاه و سفید»، «یهودی عرب و یهودی غیر عرب»، «یهودی و غیر یهودی»، «سیاسیون و نظامیان»، «شکافهای قومیتی» مانند روس تبار، لهستانی تبار، انگلیسی تبار و ... از جمله این شکاف ها هستند. شکافهایی که موجب شده اند تا اسرائیل در سراشیبی فروپاشی از درون قرار گیرد.
دیدارنیوز ـ احمدرضا روح الله زاد: اعتراضات اخیر در چندین شهر فلسطین اشغالی، نشانههای آشکاری از ناکارآمدی رژیمی است که مدعی تنها دموکراسی خاورمیانه است و برخی دولتهای غربی و در رأس آن امریکا به غلط، این ادعای غلط را تکرار و آن را بهانهای برای حمایت از رژیم صهیونیستی قرار داده اند. اعتراضات اخیر که با کشته شدن یک جوان سیاه پوست یهودی به دست پلیس، جرقه آن زده شد، نشان از متراکم شدن مطالبات اقشار مختلف در جامعه صهیونیستی است.
یهودیهای سیاه پوست که در سرزمینهای اشغالی از آنها با اصطلاحاتی چون «فلاشه ها» و یا «اتیوپیای ها» اسم برده میشود، مهاجرانی هستند که در دو دهه پایانی قرن گذشته به فلسطین اشغالی کوچانده شدند تا نیازهای جمعیتی اسرائیل که اصل بنیادین و موجودیتی استمرار حیات این رژیم است، تامین گردد. این یهودیان سیاه پوست که بالغ بر ۱۵۰ هزار نفر شده اند؛ مانند بسیاری دیگر از مهاجران یهودی به فلسطین، در واقع نه به خاطر تعلق خاطر و باور به جریان صهیونیسم، بلکه تنها به دلیل فرار از فقر تن به مهاجرت از موطن خود داده اند و انتظار داشتند که در سرزمین جدید، همانگونه که دستگاه تبلیغاتی صهیونیستی مدعی بود، «زندگی دربهشت عدن» را تجربه کنند، اما پس از حدود چهار دهه زندگی در فلسطین اشغالی، خود را در جهنمی یافته اند که سیستم صهیونیسم برای آنها ایجاد کرده است.
این نکته درست است که علت کلید خوردن اعتراضات اخیر کشته شدن یک جوان یهودی ۱۹ ساله اتیوپی تبار بوده است، اما شدت اعتراضات و شعارهای معترضین و نیز حضور معنادار یهودیان غیر سیاه پوست در آن، در واقع نشان از گستردگی شکافهای اجتماعی در درون جامعه صهیونیستی است. ریشه تمام این شکافها به سیاستهای تبعیض نژادی برآمده از تفکر برتری نژادی است که در این جامعه نهادینه شده است و رهبران صهیونیست نیز برای این رفتار خود به کتاب مقدس «تورات» استناد دارند.
فلاشهها در دوره زمانیای که جریانهای چپ در اسرائیل قدرت داشتند، به فلسطین اشغالی کوچانده شدند، هر چند در آن زمان نیز نگاه به آنها چونان اقشار دیگر یهودی نبود، اما از آنجا که این یهودیان سیاه پوست، تازه از کشور فقیر اتیوپی خارج شده بودند، همان امکانات ابتدایی را بسیار فراتر از امکاناتی دیدند که دراتیوپی از آن برخوردار بودند لذا نه تنها نسبت به تبعیضهای اولیه، اعتراضی نداشتند بلکه به نوعی سپاسگزار هم بودند، اما چهار دهه زندگی در جامعه صهیونیستی به آنها نشان داد که هنوز در این جامعه، پذیرفته نشده اند و هم کیشان سفید به آنها به عنوان نژاد پست نگاه میکنند و به همین دلیل از بسیاری از امکانات که بر اساس قوانین یهودی باید از آن برخوردار باشند، محروم شده اند.
با حضور جریانهای افراطی صهیونیست که اصطلاحا جریان راستگرا گفته میشود، در رأس قدرت سیاسی، رفتارهای تبعیض نژادی علیه فلاشهها شدت یافته است. برخی از احزاب راستگرا صراحتا تاکید دارند که فلاشهها یهودی نبوده و انتقال آنها به فلسطین اشتباه بوده و باید از اراضی اشغالی اخراج شوند. بر این اساس تحلیلگران، تلاش نتانیاهو که از رهبران مهم راستگرایان صهیونیست به شمار میرود برای مهار این اعتراضات و اعلام نوعی همدردی با آنها تنها در چارچوب نیازهای انتخاباتی است چرا که فلاشهها بیشترین تبعیضها علیه خود را در دوران نخست وزیری نتانیاهو تجربه کرده اند.
این اعتراضات در حالی رخ داده است که بسیاری از جامعه شناسان تاکید دارند اسرائیل به دلیل اینکه یک جامعه قومیتی متکثر و مهاجر است و با توجه به اینکه پس از هفت دهه، از فقدان یک هویت ملی و فراگیر در رنج است، دارای شکافهای متعددی است که هر روز بر عمق و گستره آن افزوده میشود. شکاف بین «اشکناز و سفاردیم»، «سیاه و سفید»، «یهودی عرب و یهودی غیر عرب»، «یهودی و غیر یهودی»، «سیاسیون و نظامیان»، «شکافهای قومیتی» مانند روس تبار، لهستانی تبار، انگلیسی تبار و ... از جمله این شکاف ها هستند. شکافهایی که موجب شده اند تا اسرائیل در سراشیبی فروپاشی از درون قرار گیرد و این در حالی است که هنوز این رژیم، مرحله تثبیت خود را تکمیل نکرده است و به واقع، اسرائیل کودک ناقص الخلقهای است که تلاشها برای حفظ آن محکوم به شکست است. خصوصا که ظرفیتهای برتری این رژیم در ابعاد نظامی مقابل حلقههای مختلف محور مقاومت کاملا از دست رفته است و این مهم، نوید دهنده سرعت نابودی اسرائیل از جغرافیای سیاسی جهان است.