دیدارنیوز - جعفر محمدی در ادامه یادداشت خود در «عصر ایران»، ۷ نکته را در اینباره نوشت که در ادامه میخوانید:
۱- شوخی همه مدعوین، حول و حوش این موضوع بود که قبلاً به عنوان متهم به قوه قضائیه دعوت میشدیم و این بار برای نشست با رئیس قوه و افطار! همه شگفتزده بودیم که چطور بالاخره بعد از ۴۰ سال چنین جلسهای برگزار میشود؟! این نشان میدهد که رئیس جدید دستگاه قضا برخلاف اسلافش، رسانه و جایگاه آن را میشناسد و امید که این جلسه، نه فقط یک اتفاق که آغاز رویکردی جدید و مبارک در دستگاه قضا باشد.
۲- معمولاً در جلسات اینچنینی، مسئولی که میزبان است، فرصت را برای زیادهگویی مغتنم میشمارد و تا میتواند حرف میزند. اما آقای رئیسی چنین نکرد و بی آنکه کلمهای بگوید، به مجری جلسه گفت دوست دارد بیشتر شنونده باشد و آخر سر، اگر فرصتی بود، چند کلمهای پاسخ دهد. اواخر جلسه نیز وقتی مجری خواست به سخنان فعالان رسانهای پایان داده و نوبت را به رئیس قوه دهد، آقای رئیسی گفت که همچنان ترجیح میدهد وقت را به اصحاب رسانه بدهد و به حرفهایشان گوش بسپارد. این شنوا بودن و حرمت داشتن، برای همه میهمانان بسیار خوشایند و معنیدار بود. بدین ترتیب، فرصت موسعی فراهم شد و فعالان رسانهای بیش از دو ساعت حرف دلشان را گفتند و صریح و بیپروا هم گفتند.
۳- در طول ۱۰ سال گذشته، رسانهها وارد نقد قوه قضائیه نشدند، چرا که فضای نقد قوه فراهم نبود. این نکتهای بود که مهمانان افطار رئیس قوه قضائیه - از همه گرایشهای سیاسی - بارها بدان اشاره کردند و از رئیس جدید خواستند با فرمان قبلی نراند و فضای نقد را بگشاید. نیکبختانه، آقای رئیسی در سخنان پایانیاش صراحتاً لزوم نقادی قوۀ تحت ریاستش را پذیرفت و حتی تصریح کرد که اگر نقدی متوجه خودش باشد، اقدامی علیه منتقدان نخواهد کرد کما اینکه در جریان انتخابات ریاست جمهوری نیز علیه کسانی که او را تخریب کردند حتی یک شکایت مطرح نکرد. بعد از جلسه و سر سفره افطاری گپ و گفتی با آقای القاصیمهر، دادستان جدید تهران داشتم و ایشان نیز با روی گشاده گفت که رویکردش حمایت از رسانههاست و وعده داد به زودی نشستی صمیمی با اصحاب رسانه داشته باشد. اینها نشانههای امیدبخشی هستند که امیدواریم در گذر زمان به ناامیدی میل نکنند و باب تعامل و حسن نیتی که بین رسانهها و دستگاه قضا گشوده شده، بسته نشود.
۴- در جلسه، اشارهای شد به بازداشت خبرنگار روزنامه شرق. سخنگوی قوه قضائیه هم در اینباره گفت که او به اتهام رسانهای دستگیر نشده بلکه کف خیابان بازداشت شده است. در پاسخ، آقای رحمانیان مدیر مسئول شرق توضیح داد که خبرنگارش برای تهیه گزارش رفته بود که دستگیرش کردهاند. سخن به همین جا ختم شد و جلسه ادامه یافت و به اتمام رسید. اما خوشایندترین بخش این دیدار، زمانی بود که آقای رئیسی بعد از اقامه نماز مغرب و عشاء، وارد سالنی شد که در آن سفره افطار پهن بود و قبل از اینکه بنشیند، چشم گرداند و گفت «آقای رحمانیان کجا هستند؟ میخواهم ببینم قضیه خبرنگارشان واقعاً چه بوده تا اجحافی نشده باشد». اینکه رئیس قوه قضائیه، ساعتی بعد از مطرحشدن دستگیری یک خبرنگار و قبل از اینکه افطار کند، ماجرا یادش بود و پیگیری میکرد، بسیار ارزشمند بود.
۵- سر سفره افطار به سخنان یکی از دوستان رسانهای در جلسه اشاره کردم و به آقای رئیسی گفتم که گرفتن کفالت از فعالان رسانهای که مدام سر و کارشان با دادسرا است، واقعاً کار را برایشان مشکل کرده است و پیشنهاد دادم از قرارهای سبکتری چون «التزام با قول شرف» و «وجه التزام» استفاده شود و توضیح دادم که برای یک فعال رسانهای شرافتش بیش از هر کفالتی میارزد. همچنین گفتم که حیات و ممات رسانهها دست قوه قضائیه است و رسانهایها به همین خاطر هم که شده، در محکمه حاضر میشوند. آقای رئیسی با سعه صدر پذیرفت و به آقای القاصی مهر گفت که این موضوع را لحاظ کنند. ایشان هم گفت که موضوع را یادداشت کرده و به دادسرای فرهنگ و رسانه منتقل میکند تا قضات محترم این دادسرا لحاظ نمایند. این خبر، حتماً باعث مسرت اهالی رسانه خواهد شد.
۶- از فعالان رسانهای استانها نیز یاد کردم و گفتم: در تهران دادسرای فرهنگ و رسانه وجود دارد و این، باعث شده است قضاتی آشنا به رسانه و فعالان رسانهای به پروندهها رسیدگی کنند ولی در استانهای دیگر چنین چیزی وجود ندارد و به همین خاطر فعالان رسانهای خارج از تهران، واقعاً تحت فشارهای عجیب و غریبی هستند و حتی مورد داشتهایم برای یک کاریکاتور، حکم شلاق صادر کردهاند! بر این اساس از آقای رئیسی تقاضا کردم فکری هم به حال روزنامهنگاران مظلوم شهرستانها کنند و دستوری به استانها بدهند برای رعایت حال آنها. یکی از دوستان رسانهای هم پیشنهاد کرد آقای رئیسی جلسهای با فعالان رسانهای استانها داشته باشند. خدا کند که این جلسه هر چه زودتر تشکیل شود و آقای رئیسی حرف دل آنها را هم بشنود و ترتیب اثر دهد.
۷- در جلسه، از توقیف هفتهنامه «صدا» انتقاد کردم و همانجا گفتند به زودی رفع توقیف میشود. امروز خبر رسید که «صدا» رفع توقیف شده است. خبر خوشی بود و این امید را دو چندان کرد که هر آنچه آقای رئیسی در جلسه گفت، مانند همین وعده عملی شود.
بعد از تحریر:
آقای رئیسی سالها در قوه قضائیه حضور داشته و در فاصله خروجش از قوه قضائیه و بازگشت او به این خانه، دو اتفاق مهم در زندگیاش رخ داد:
۱- کاندیدای ریاست جمهوری شد و خود را در معرض بزرگترین چالش سیاسی قرار داد. آقای رئیسی در این دوران، به سراسر کشور سفر کرد، با انواع و اقسام آدمها و افکار مواجه شد و از نزدیک واقعیتهای کف جامعه را دید.
۲- همچنین در مقام تولیت آستان قدس رضوی، رابطهای به مراتب نزدیکتر از زمانی که در قوه بود با مردم پیدا کرد.
خود ایشان تعریف میکرد که وقتی در مقام تولیت آستان قدس رضوی قرار گرفت، مدیر روزنامه قدس را دعوت کرده و به او گفته بود در کنار ستونی که حرفهای مرا منتشر میکنید، ستونی هم برای انتشار حرفهای مردم خطاب به من راهاندازی کنید.
به نظرم این دو رویداد، آقای رئیسی را در کورۀ جامعه پختهتر از قبل کرده است و امروز با رئیسی جدیدی مواجهیم که نسبت نزدیکتری با جامعه دارد. فقط خدا کند که بازگشت او به قوه قضائیه و قدرتی که از این رهگذر به دست آورده است، او را از جامعه و دردهای آن جدا نکند.
آقای رئیسی! به خاطر دنیا و آخرت خودتان هم که شده، راههای ارتباطیتان را با جامعه و رسانهها باز نگه دارید و اجازه ندهید شما را کانالیزه کنند. برقرار باشید و در برپایی عدل و پاسداشت حقوق مردم، پیروز!