با وجود تمام نظارت ها، کاستی ها و محدویت هایی که در امر کاندیدا شدن و انتخاب کردن وجود داشت شخصی که اکنون مجبوریم! از او به عنوان "رئیس دولت اصلاحات" نام ببریم، و البته سابقه و تجربه مدیریت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را هم در کارنامه داشت، ظهور کرد و یکی از کاندیداهای پست ریاست جمهوری شد. او به خوبی مطالبات و خواسته های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آن روز مردم ایران را درک کرده و انگشت بر حساسیت هایی گذاشت که اقتضای آن مقطع از تاریخ ایران بود؛ که نهایتا و در میان بهت و حیرت کارشناسان و کارگزاران، پیروز کارزار انتخابات شد.
دیدارنیوز ـ
اسفندیار عبداللهی*: روز به روز باید بگوئیم دریغ از دیروز. مردم ایران بارها برای خواستهها و مطالبات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی خود دورخیز کردند و هر بار به دلیلی به هدف خود نرسیدند. قیام یا نهضت مشروطه اولین و مهمترین تظاهر و اقدام ایرانیان برای نیل به خواستههای سیاسیشان در عصر ماشین بود که به کرات زخمی شد و تن نیمه جانش تحویل انقلاب سال ۱۳۵۷ شد.
خواستههای انقلابیون سال ۵۷ ترکیبی بودند از نظریات مشروطه خواهان و مشروعه خواهان. انقلاب مردم ایران در اواخر دهه ۵۰ در حالی اتفاق افتاد که دو ابرقدرت غربی و شرقی در جنگ سرد و نرم بودند و هر کدام در دنیا عمق استراتژیکی داشتند. اتحاد جماهیر شوروی که مولود همان روسیه تزاری اشغال گر بود هر چند اوایل تحت تاثیر هیجانات انقلاب کارگری تا حدودی دست از سر ایران برداشته بود، ولی به مرور و از طریق احزاب چپ به زمین بازی قدیمی خود برگشته بود و نیاتی در سر داشت. غرب و بخصوص آمریکا که از بعد از کودتای ۲۸ مرداد روابط خوبی با شاه ایران برقرار کرده بود، به دلایلی چون بازار مصرف ایران، صنایع نفت و داشتن هم پیمانی مطمئن در منطقه خلیج فارس، برایش مهم بود در ایران چه اتفاقی میافتد، ولی زور هیچ کدام به اراده مردم ایران نرسید و نهایتا انقلاب ایران به وقوع پیوست. البته گفته میشود غربیها از بیم اینکه ایران لقمه چرب کمونیسم نشود به طور نسبی با وقوع انقلاب کنار آمده بودند و دلایل و عوامل دیگری نیز در این میان وجود داشت که در این مقال و مقول نمیگنجد.
ایران بعد از انقلاب با چند مصیبت بزرگ از جمله درگیریهای مسلحانه دولت با گروههای چپ، ترورهای پیاپی، جنگ با عراق و مشکلات اقتصادی دست به گریبان بود؛ بعد از پذیرش قطع نامه ۵۹۸ از سوی ایران و پایان جنگ، طبیعیترین و اولویت دارترین کار ساختن خرابیهای ناشی از جنگ بود بنابراین مرحوم هاشمی رفسنجانی در هشت سالی که سکان قوه مجریه را در دست داشت به خوبی به این مهم پرداخت.
جامعه صدای آژیر قرمز، ِرفتن به قدس از راه کربلا و حماسههای کویتی پور و آهنگران را پشت سرگذاشته بود و در کنار سازندگی به دنبال و تشنه حرف جدیدی بودند.
با وجود تمام نظارت ها، کاستیها و محدویتهایی که در امر کاندیدا شدن و انتخاب کردن وجود داشت شخصی که اکنون مجبوریم! از او به عنوان "رئیس دولت اصلاحات" نام ببریم، و البته سابقه و تجربه مدیریت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را هم در کارنامه داشت، ظهور کرد و یکی از کاندیداهای پست ریاست جمهوری شد. او به خوبی مطالبات و خواستههای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آن روز مردم ایران را درک کرده و انگشت بر حساسیتهایی گذاشت که اقتضای آن مقطع از تاریخ ایران بود؛ که نهایتا و در میان بهت و حیرت کارشناسان و کارگزاران، پیروز کارزار انتخابات شد.
با وجود تمام نقدهایی که به کمیت و کیفیت عمل امروز اصلاح طلبان است نباید فراموش کرد که اگر در حال حاضر اندک تحرک مدنی و کنش اجتماعی در کشور وجود دارد مدیون نهضت دوم خرداد است، نهضتی که نهضتهای دیگری را به دنبال داشت.
پس از دوم خرداد ۷۶ بود که روزنامههای سبک امروزی جوانه زدند، عاقل و مطالبه گر و زیاد شدند و بلندگوی جامعه مدنی، شفافیت، تکثر، گفتمان سازی، شکل گیری احزاب متفاوت، توسعه سیاسی و توسعه متوازن شدند.
بعد از خرداد ۷۶ بود که یک رئیس جمهور به پشتوانه رای و مطالبه مردم و اعتماد به نفس ناشی از آن، جرات و جسارت افشای قتلهای مرموز و ناجوانمردانه زنجیرهای را پیدا کرد.
به درستی باید نهضت خرداد ۷۶ را "جمهوری دوم" نامید - جمهوری شبیه به جمهوریهای فرانسه - که میرفت به آرامی نواقص و کاستیهای قانونی و ساختاری را پیدا کرده و در حرکتی رو به جلو جمهوری اسلامی ایران را به مکتب و روش حکومت داری پویا و توسعه محور تبدیل کند، ولی همان جنس افرادی که مانع فرجام برجام شدند، نهضت فرهنگی سیاسی خرداد ۷۶ را هم ناکام، عقیم و زمین گیر کردند.
تا چند سال قبل تحول خواهانی که معتقد به اصلاح نواقص و کاستیهای امور قانونی و اجرائی کشور بودند، در هرسالروز دوم خرداد جشن میگرفتند و درایت و انتخاب مردم ایران را ارج مینهادند.
در حال حاضر اصلاح طلبانی که مولود دوم خرداد هستند در دوره و شرایطی قرار گرفته اند که کاسه چه کنم چه کنم دست گرفته اند. آنها به دلایل عدیده در بی تحلیلی و بی تحرکی مرگ آوری قرار دارند که البته این حالت معلول عوامل و عللی است که گوئی جبرا میباید حادث میشد.
هر اتفاقی را معطوف به زمان و مکانی که در آن بوده باید مورد بررسی و قضاوت قرار داد؛ به نظر میرسد بسیاری از افرادی که معتقد به عبور از اصولگرایی و اصلاح طلبی هستند نزدیک است از آنطرف بام سقوط کنند، زیرا از شرایط امروز کشور و عملکرد تعدادی از اصلاح طلبان فاکتور میگیرند و قدر و قیمت نهضت دوم خرداد و دوم خردادیهای شجاع و دلسوز را نمیدانند.
اصطلاح "شرایط حساس کنونی" کلید واژهای دائمی و نامیراست که از اول انقلاب تا کنون عضو و جز لاینفک زیست سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ما شده است و برخی فراموش میکنند مردم شجاع و خالق خرداد ۷۶ و صاحب اراده والا؛ آن اتفاق را در زمانی رقم زدند که در کشور در یکی از "شرایط حساس کنونی"! قرار داشت.
به عنوان یک روزنامه نگار به خالق و خالقان و مردمانی که موجب شدند دوم خرداد ۷۶ در تقویم ایران ثبت شود، افتخار میکنم.
*روزنامه نگار