گفتگوی "دیدارنیوز" با دکتر عباس خلجی با موضوع فرایند استحاله جریان اصلاحات (بخش پایانی)؛
دیدارنیوز ـ
مرضیه حسینی: در بخش اول گفتگو با دکتر عباس خلجی استاد دانشگاه و عضو پژوهشگاه علوم انسانی که به مناسبت فرارسیدن دوم خرداد؛ روزی که از آن به عنوان آغاز دوران جدید اصلاح طلبی و اصلاح خواهی یاد میشود انجام شد در خصوص موضوعاتی همچون نقد گفتمان اصلاحات، بحران ناکارآمدی دولت فعلی و تحلیل و بررسی عملکرد اصلاح طلبان صحبت شد.
در بخش دوم گفتگوی دیدارنیوز با دکتر عباس خلجی استاد علوم سیاسی، وی به بررسی فرایند استحاله جریان اصلاح طلبی از اهداف و آرمان های اولیه و همچنین تبعات فقدان نظام حزبی در ایران می پردازد.
سیدمحمد خاتمی و آغاز استحاله های گفتمانی و روشی
عباس خلجی در پاسخ به این سوال که تهی شدن اصلاحات از آرمانها و اهداف اولیه و فدا شدن آرمان به دلیل ابقا در ساختار قدرت از چه زمانی شروع شد، گفت: گفتمان اصلاح طلبی یک فرآیند تاریخی حدوداً ۲۲ یا ۲۳ ساله را طی کرده تا به شرایط امروزی رسیده است. در این فرایند، افراد گوناگونی در جایگاههای فکری و سیاسی و اجرایی و سازمانی ایفای نقش کردند، از اصحاب رسانه گرفته تا افرادی که به لابی کردن و اداره جریانات پشت پرده مشغول بودند.
وی افزود: مهمترین مسئولیت را در این جریان، آقای خاتمی داشته و دارد. اولین تعدیلها را در گفتمان اصلاح طلبی خود آقای خاتمی انجام داد. من در کتاب «ناسازههای نظری و ناکامی گفتمان اصلاح طلبی» سعی کردم این فرآیند را در چهار بُعد مردم سالاری و مردم سالاری دینی، جامعه مدنی و جامعه مدنی دینی، قانون گذاری و قانون گذاری اسلامی و حقوق بشر و حقوق بشر اسلامی نشان دهم.
خلجی ادامه داد: گفتمان اصلاح طلبی از آغاز بر اساس اصلاح امور و تلاش برای تحقق آزادی، حقوق بشر، مردم سالاری و قانون گذاری، پیکر بندی شد اما در عرصه عمل، آقای خاتمی با هر مانعی که رو به رو شد یک قید و تعدیلی بر این مفاهیم زد و جامعه مدنی را تبدیل به جامعه مدینه النبی کرد، در حالی که هیچ نسبتی بین جامعه مدنی به معنای مدرن آن با جامعه مدینه النبی در ۱۴۰۰ سال قبل وجود نداشته و ندارد. محافظه کاران و رادیکالها و اصلاح طلبان خودشان میدانند که چنین نسبتی، امکان برقراری و وجود ندارد و برای خاموش کردن صدای مخالف و آرام کردن شرایط جامعه دست به چنین تعدیلهایی زدند. طبیعی است که نتایج ملموس و موفقی از این تعدیلها نگرفتند.
وی افزود: اولین بار کلمه اصلاحات را آقای خاتمی یک سال پس از ریاست جمهوری خود به کار برد. در حالی که گفتمان آن شکل گرفته بود. شاید اگر کسی بیرون از ساختار قدرت، رهبری گفتمان اصلاح طلبی را بر عهده میگرفت، سرنوشتی چنین تلخ برای اصلاح طلبی رقم نمیخورد. به هر حال آقای خاتمی ویژگیهای شخصیتی خاص خود را داشت و مایل هم نبود به عنوان رئیس جمهور، رهبری گفتمان اصلاح طلبی را بر عهده بگیرد، زیرا میدانست در آن شرایط، اصلاح طلبی اساساً در تقابل با ساختار قدرت تعریف میشد. در نهایت اینکه همه کسانی که از نام و نشان و بیرق اصلاح طلبی بهره بردند، باید پاسخ گوی شرایط کنونی باشند و این پاسخگویی به صورت مطلوب، هنگامی صورت خواهد گرفت که خود این افراد، صرف نظر از هزینههای کنونی و تاریخی که برایشان دارد به آسیب شناسی عمل و رفتار خود بپردازند و بر اساس آن برای آینده، برنامه ریزی کنند.
آشفتگی، سرشت جریان های سیاسی در ایران است
دکتر خلجی درباره این مساله که گویی اصلاح طلبان چندان یکدست نیستند، مثلا آقای کواکبیان وآقای تاج زاده و جلایی پور، همگی خود را اصلاح طلب میدانند در حالی که تفاوتهای بسیاری دارند، گفت: این مسئله ناشی از سرشت جریانهای سیاسی در ایران است. متأسفانه در ایران، نه تنها نظام حزبی شکل نگرفته بلکه حزب به معنای واقعی هم وجود ندارد و این معضلی تاریخی است. قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی ایران، احزاب و عمل حزبی را به رسمیت شناخته، اما قیدوبندهای آن به حدی است که عملا امکان شکل گیری حزب وجود ندارد، زیرا حزب اساساً به معنای خانه قدرت است، یعنی افکار، اندیشه ها، ایدهها و آرمانهای مختلف برای کسب قدرت و اعمال قدرت، حزب تشکیل میدهند و در رقابتهای انتخاباتی شرکت میکنند و در رقابتی سالم به قدرت میرسند. آیا چنین فرآیندی در ایران امکان پذیر است؟
وی ادامه داد: به همین دلیل است که ما نمیتوانیم به معنای واقعی کلمه از شناسنامه حزبی در ایران صحبت کنیم، در حالی که به گفته وزارت کشور، چیزی در حدود ۵۵۲ حزب ثبت شده در ایران وجود دارد. ما حتی شناسنامه سیاسی هم به معنای واقعی نداریم. به طور مثال ما در فهرست امید، دو نفر ـ آقای کاظم جلالی و بهروز نعمتی ـ را داشتیم که هنگامی که پای به مجلس گذاشتند از اصلاح طلبان و فهرست امید اعلام برائت کردند. قبل از آن خانم راستگو را در شورای شهر داشتیم که با آرای اصلاح طلبان به شورا راه یافته بود و در آن جا تغییر موضع داد؛ بنابراین ما نظام حزبی به معنای واقعی کلمه که در آن احزاب بر اساس ایدههای خاص و با پذیرش مسئولیت وارد عمل سیاسی شوند و بتوانند آن ایده را به مرحله اجرا برسانند و البته پاسخگوی جامعه هم باشند، نداریم، در نتیجه میان اصلاح طلبان هم طیف گستردهای وجود دارد که سمت راست آنها تمایل به اصول گرایان دارند و سمت چپ آنها متمایل به چپ سوسیالیسم و حتی سکولار هستند.
چرا روش اعتدالی به گفتمان تبدیل نشد؟
عباس خلجی در پاسخ به این سوال که چرا دولت روحانی در واکنش به حوادث دی ماه ۹۶ مردم را ناامید کرد و چرا اساسا حسن روحانی با مردم شفاف حرف نمیزند و در مورد اینکه «چه کسانی نمیگذارند» او کار کند با مردم صحبت نمیکند، گفت: مسئله شجاعت اخلاقی یا بی باکی روحانی، نیازمند مطالعه در روانشناسی سیاسی دولت روحانی است. متأسفانه در ایران به علل مختلف، امکان روانشناسی سیاسی در مورد دولتمردان و رهبران و سیاستمداران وجود ندارد.
وی افزود: آقای روحانی اتفاقا در انتخابات دوره دوازدهم با شجاعت، رقبای خود را مغلوب کرد اما اینکه چه اتفاقی افتاده که میبینیم دو ماه بعد از آن، وی در تنظیم فهرست اعضای دولت خود، محافظه کار میشود یا پس از آن میل به محافظه کاری و راست گرایی دارد را باید در منطق مناسبات قدرت در نظام به ویژه فشار الیگارشی قدرت به ایشان و اساساً به همه مسئولان نظام جستجو کرد. اما در مورد اعتدال گرایی، واقعیت این است که آقای روحانی و دولت ایشان، توانایی لازم برای تبدیل روش اعتدالی به گفتمان اعتدال گرایی را نداشتند.
خلجی ادامه داد: شاید تصور میکردند در چارچوب گفتمانهای موجود و با استفاده از سرمایه تاریخی گفتمان اصلاح طلبی میتوانند برنامههای خود را پیش ببرند. البته میانه روی و اعتدال یک روش جا افتاده تاریخی در اندیشه و عمل سیاسی در میان محافظه کاری و رادیکالیسم بوده و هست، اما در عمل به نظر میرسد آقای روحانی انرژی عمده خود را در دور اول معطوف به نتیجه رسیدن برجام و سیاست خارجی کرد و از اصالت سیاست داخلی غافل شد. اعتدال گرایی به رغم انتظاری که از آن میرفت نتوانست در سپهر سیاست ایران، جایگاه گفتمانی اشغال کند. بنابراین تحت الشعاع دو گفتمان اصول گرایی و اصلاح طلبی قرار گرفت و اتفاقاً بیشترین فشارها را از این ناحیه متحمل شد.
فرجام اصلاح طلبان و احتمالات دولت بدیل
دکتر خلجی در خصوص آینده اصلاح طلبان و احتمال ایجاد دولت بدیل و اینکه به نظر میرسد اصلاح طلبان تا حد زیادی پایگاه مردی خود را از دست داده اند و مردم نسبت به آنها ناامید شدهاند و به دلیل سخت شدن معیشت، دامنه ناراضایتیها افزایش یافته است، گفت: اصلاح طلبان شرایط مطلوبی ندارند، البته این به معنای اعتبار رقبایشان نیست، اصولگراها بی اعتبارتر از آن هستند که بخواهند جای خالی اصلاح طلبان را پر کنند. چون واقعیت این است که بخش عمده ساختار قدرت به ویژه بخش انتصابی دست اصولگرایان بوده و اصولگرایان نقش عمدهای در ناکامی دولت؛ چه دولت خاتمی و چه احمدی نژاد و چه حسن روحانی داشتند و دارند. اتفاقاً سکان این کشتی در اختیار اصولگرایان بوده و هست و هر اتفاقی برای این کشتی رخ دهد، آنها لطمه بیشتری خواهند دید. دولت روحانی هم طبیعتاً تحت شرایط کنونی، اوضاع خوبی ندارد و چشم انداز قابل اتکایی را برای پشت سر گذاشتن شرایط پیش رو از خود نشان نمیدهد. پس از وقایع ۱۳۹۶ که اشاره کردید و بی عملی که در قبال آن شرایط از دولت دیدیم و به ویژه برخورد نامناسبی که اصلاح طلبان با آن شرایط داشتند، روز به روز فاصله مردم با دولت و اصلاح طلبان بیشتر شد.
اصلاح طلبان شرایط مطلوبی ندارند، البته این به معنای اعتبار رقبایشان نیست، اصولگراها بی اعتبارتر از آن هستند که بخواهند جای خالی اصلاح طلبان را پر کنند. چون واقعیت این است که بخش عمده ساختار قدرت به ویژه بخش انتصابی دست اصولگرایان بوده و اصولگرایان نقش عمدهای در ناکامی دولت؛ چه دولت خاتمی و چه احمدی نژاد و چه حسن روحانی داشتند و دارند.
وی افزود: بنابراین انتظار همکاری مردم با اصلاح طلبان، دولت و البته اصولگرایان، انتظار به جایی نیست. طبیعتاً بدیل و آلترناتیو دموکراتیکی نیز نمیتوان انتظار داشت؛ به لحاظ نظری در همه نظامهای سیاسی تحت هر شرایطی بدیلها و آلترناتیوهایی وجود دارد که به صورت قانونی و عرفی بتوانند جایگزین شوند. به ویژه در نظامهای دموکراتیک، دولت در سایه توسط احزاب مخالف وجود دارد و آماده به دست گرفتن قدرت و حکومت و پیش بردن اهداف نظام سیاسی بوده و هست. البته در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران هم چنین راهکارهایی پیش بینی شده است. یک بار در قضیه عدم کفایت رئیس جمهور اول، عملیاتی شده است اما تجربه تاریخی بعد از آن نشان میدهد که اولیگارشی قدرت ـ نمیگویم لزوماً خود نظام سیاسی، بلکه بخش عمده اولیگارشی قدرت ـ لزوماً مایل به بهره گرفتن از ساختارها و راهکارهای قانونی برای گذر از شرایط نیست.
این استاد دانشگاه ادامه داد: نمونه این را در ۲ سال پایانی دولت دهم یعنی آقای احمدی نژاد دیدیم که بعد از آن خانه نشینی، اساساً دولت احمدی نژاد اعتبار و آبروی خود را نزد اصولگرایان که خود عامل اصلی به قدرت رسیدن ایشان بودند از دست داد و بود و نبود ایشان فایدهای برای نظام نداشت، حتی ضرر هم داشت، به این معنا که بخش عمدهای از گرانیها و تورمها و اختلاسها و زد و بندها و فسادهایی که صورت گرفت در همان دو سال آخر صورت گرفت؛ بنابراین به نظر میرسد که نظام جمهوری اسلامی ایران در مورد آقای روحانی سعی خواهد کرد که او را تا پایان دوره خود تحمل کند، اما این بدان معنا نیست که همه اولیگارشی قدرت مایل است آقای روحانی سر کار بماند. در این جا آلترناتیو نظامی قابل پیش بینی است. به ویژه این که بخش عمدهای از نیروهای مسلح که رویکرد عقیدتی و سیاسی و ایدئولوژیک دارند، از ابتدا رقیب آقای روحانی بودند و حتی جنگ و جدل و مجادله و مباحثه لفظی و رسانهای با هم داشتند و آماده هستند که جایگزین دولت آقای روحانی شوند. اما من فکر میکنم که میل کلی نظام جمهوری اسلامی ایران به پایان رسیدن دوره دولت آقای روحانی است. همانطور که در سیاست خارجی امیدوار هستند که دوره آقای ترامپ به پایان برسد. اما این قابل درک نیست که یک نظام سیاسی، سرنوشت و آینده خود را به دست تقدیر بسپارد. امیدواریم با ابتکارات خاص سیاسی در عرصه سیاست داخلی و سیاست خارجی، از بن بست راهبردی که گریبان مردم را گرفته رهایی پیدا کنیم.