"دیدارنیوز" به انتشار تحلیل «نعمت الله فاضلی» در باب مفهوم عدالت فرهنگی و نابرابری در ایران میپردازد؛
دیدارنیوزـ مرضیه حسینی: یکی از اصلیترین حوزهها و در عین حال یکی از مهمترین ساحتهای حیات جمعی بشری، حوزه فرهنگ است و در ادامه، رابطهای است که این حوزه با عدالت دارد. مفهوم عدالت فرهنگی به درستی مورد بررسی قرار نگرفته و مقصود از آن، اغلب به توزیع یک سری امکانات فرهنگی مثل سینما تقلیل یافته است. اینکه عدالت فرهنگی دقیقا چیست، بسیار مبهم است چراکه برای فرهنگ و عدالت، تعاریف متعددی وجود دارد که چندان روشن نیست و هنوز مبانی اولیه برای آن وجود ندارد.
دکتر نعمت الله فاضلی، جامعه شناس، استاد دانشگاه و دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی که دانش آموخته دانشگاه لندن و دارای دکترای انسان شناسی اجتماعی از این دانشگاه است، در سخنانی به این سوال که تعبیر عدالت فرهنگی چیست و مصادیق آن کدام است پاسخ میدهد. دیدارنیوز به انتشار این تحلیل می پردازد.
مانع اصلی در ایران برای حل نابرابری ها چیست؟
نعمت الله فاضلی در آغاز صحبت خود به وجود یک الگوی کلی فرهنگی در جوامع معاصر اشاره کرد و گفت: یکی از مسئلههای ساختاری یا مؤلفههای وجودی جوامع معاصر و جوامعی که در ذیل دنیای جدید، توسعه را تجربه کرده اند این است که فرهنگ، عرصه نابرابریها است. نابرابری، وجه ساختاری و جدایی ناپذیر جوامع سرمایهداری است. در جامعه ایران نیز همین اتفاق افتاده، اما ذیل ایدئولوژیها و گفتمانهای سیاسی، سعی بر انکار این نابرابری هاست.
فاضلی در ادامه به مقایسه ایران با کشورهای غربی در مواجهه با نابرابریها پرداخت و در این رابطه گفت: کشورهای غربی در حل بحرانها و مسائل خود موفقترند، زیرا در نظام سرمایه داری، پذیرفته شده که نابرابری، مؤلفه ساختاری است و باید برای حل آن نخست واقعیت وجودی آن را پذیرفت، بنابراین در غرب گفتمانهایی برای صورت بندی مسئله نابرابری شکل گرفته است. سوسیالیسم و مارکسیسم به ویژه روایت غربی آن، گفتمانی است که به طور بنیادین رسالت صورت بندی کردن مسئله نابرابریها و اشکال مختلف نابرابریها را بر عهده دارد که به تبع این گفتمان ها، جنبشها و فعالیتهایی نیز شکل میگیرد، اما در کشورهایی مانند ایران، تا این لحظه هیچ گفتمانی برای صورت بندی مسئله نابرابری شکل نگرفته، زیرا اساساً نابرابریها به رسمیت شناخته نمیشوند تا برای حل آنها گفتمانی شکل بگیرد.
فاضلی افزود: در کشور ما البته گفتمان چپ این وظیفه را داشت که از نابرابریهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی که جامعه صنعتی و جامعه شهری بروکراتیک به ویژه پس از تشکیل دولت – ملت ایجاد کرده بود انتقاد کند، اما گفتمان چپ در ایران به این دلیل که به عنوان یک حزب سیاسی، بسیار متاثر از شوروی بود نتوانست بنیان و ریشهای در ساختار سیاسی و فکری جامعه ایران بدواند، در نتیجه خوانشی که از نابرابریها ارائه میکرد تنها نوعی ایدئولوژی سیاسی برای حزب بود.
فاضلی در تبیین سیر گفتمان نابرابری، گریزی به مقاطع قبل و بعد از انقلاب زد و ادامه داد: گفتمانهای سیاسی هم اگر چه در دوران مبارزات سیاسی خود، برای شکل دادن انقلاب در کنار مسائل دیگر، بحث نابرابریها را هم مطرح میکردند، اما آرمان عدالت و صورت بندی مسئله نابرابریها به ویژه بعد از انقلاب به عنوان آرمان مشخصی که ذیل یک گفتمان مستقل مدنی توسعه یابد، مطرح نبود، اما حداقل قبل از انقلاب، طبقه متوسط دانشگاهی دغدغه نابرابریهای جامعه را داشت. به همین دلیل قبل از انقلاب، دانشجویان بودند که انقلاب اسلامی را ایجاد کردند و گفتمان آن را شکل دادند و در قالب احزاب و گروهها هم مبارزات خود را انجام دادند. گروههای مذهبی امثال علی شریعتی، چپها و کسانی که از درون روحانیت سنتی بیرون آمده بودند، تا حدودی دغدغه نابرابریهای اجتماعی را داشتند.
فرهنگ های عدالت محور چگونه فرهنگ هایی هستند؟
نعمت الله فاضلی، نابرابری را مختص جوامع جدید و در خصوص ایران، مربوط به ایران معاصر دانسته و در این رابطه گفت: در دوره پیشامعاصر، نابرابری وجود دارد، اما یا نابرابریهای اقتصادی است که نابرابریهای دیگری مانند نظامهای ارباب و رعیتی و روابط دهقان و ارباب ایجاد میکند و یا در قالب نابرابریهای خونی و تباری است؛ یعنی نابرابریهایی که در قبایل و ایلات شکل میگیرد و در نتیجه به دلیل قدرت خونی، توزیع نابرابر قدرت به رئیس قبیله یا رئیس ایل و به تبع آن به خاندان ایل تعلق میگیرد.
وی افزود: نابرابری اجتماعی و فرهنگی، مختص جوامع جدید است و حتی سازو کارهای تولید انبوه نابرابری؛ اگرچه جلوههای اقتصادی و سیاسی دارد، اما ماهیتاً فرهنگی هستند. اینکه چگونه نابرابری تولید میشود ارتباط مستقیم با فرهنگ دارد و در واقع خودِ مفهوم عدالت، بخشی از فرهنگ است، به این معنا که ما میتوانیم جوامع را بر این اساس که چه نوع فرهنگِ عدالتی شکل میدهند، گونه شناسی کنیم.
فاضلی در توضیح اینکه فرهنگ عدالت چیست گفت: فرهنگ عدالت یعنی نظام معنایی که طی آن مفهوم عدالت و برابری و نابرابری برای جامعهای خاص شکل میگیرد. جوامع بر اساس دین و زبان و حتی اکولوژی محیط زیستشان، اشکال مختلفی از فرهنگهای عدالت را به وجود میآورند و به واقع فرهنگ عدالت است که به جامعه میگوید که احزاب و گروهها هر کدام مستحق چه چیزهایی هستند و به چه مقداری باید برخوردار شوند. فرهنگ عدالت است که فاصله قدرت را در جوامع و در بین افراد تعیین میکند. مثلاً در جامعهای مثل انگلستان، استاد و شاگرد در کلاس درس میتوانند با اسم کوچک یکدیگر را صدا کنند، اما در ایران اینگونه نیست. معنای این حرف این است که در جامعه ایران، فاصله قدرت از نظر فرهنگ عدالت، زیاد و سلسله مراتبی است.
وی افزود: فرهنگِ عدالت تعیین میکند که برابری و نابرابری در جامعه چه چیزی است. عدالت، شیء و گذاره نیست بلکه نوعی از رابطه است که در درون جامعه و در میان گروهها و افراد برقرار میشود. از این زاویه، عدالت ماهیتاً امری فرهنگی است و، چون عدالت شکلی از رابطه است، هنگامی که نقض شود به نابرابری تبدیل میشود.
زبان، اصلیترین مولفه عدالت و نابرابری است
نعمت الله فاضلی در ادمه بحث خود به نقش تعیین کننده زبان در عدالت فرهنگی اشاره کرد و گفت: زبان، اصلیترین عنصر و مؤلفۀ عدالت است. عدالت یا بیعدالتی و احساس اجحاف، در زبان نمود مییابد و به همین دلیل است که جهان اجتماعی، وابستگی بنیادینی با زبان دارد، از این رو یکی از دغدغههای اصلی گروههای عدالت خواه مانند زنان و گروههای قومیتی و جنسیتی و ... که خواهان رفع نابرابری هستند، زبان است، چون در زبان است که نابرابریها مقبولیت و مشروعیت و معنای خود را پیدا میکنند و تولید و بازتولید میشوند. به همین دلیل است که گروههای عدالت خواه، خواستار عدالت در زبان هستند؛ یعنی خواهان این هستند که از طریق اصلاح در مفاهیم و دستور زبان و گزارههای زبانی، از حجم نابرابریها و تبعیضها کاسته شود. مثلاً در جنبش زنان گفته میشود که ساختهای زبانی از قبیل تاریخ و انسان شناسی و جامعه شناسی و به صورت کلی تمام دانشها و علوم مذکر بوده اند و لازم است در راه تحقق برابری، خوانشی مجدد از حوزه علم و اندیشه صورت گیرد.
شهر و نظام بروکراسی چگونه تولید نابرابری میکنند؟
نعمت الله فاضلی پس از بررسی ساخت زبان و تولید نابرابری به مساله شهر در این ارتباط پرداخت و پرسید: چگونه شهر به بزرگترین ساز و کار مولد نابرابری تبدیل میشود؟ همان طور که دکتر عماد افروغ در کتاب خود بیان میکند شهر چیزی جز شکل مصنوع نابرابری اجتماعی نیست؛ نابرابریهایی که به دست افراد و سیستمها ساخته میشوند. جامعه ایران از جامعه عشایری به روستایی و از روستایی به شهری و از شهری به کلانشهری در حال تغییریافتن است، هر قدر از جامعه عشایری به سمت کلان شهر حرکت کنیم، ساز و کارهای تولید نابرابری، گسترش مییابد، به همین اعتبار، شهر بزرگترین سازه فرهنگ معاصر هم هست بنابراین هنگامی که از فرهنگ، صحبت میکنیم باید شیوه زندگی را در نظر بگیریم. شهر مجموعه آجر و سنگ و ماسه نیست، بلکه مانند روستا و زندگی عشایری نوعی سبک زندگی با ویژگیهای مختص به خود است.
فاضلی در ادامه تحلیل خود از ساختارهای تولید کننده نابرابری فرهنگی، به نظام بروکراسی اشاره کرد و گفت: بروکراسی دومین ساختار عظیم دنیای معاصر است و همان طور که شهر، ساختاری بنیادین برای تولید نابرابری است، بوروکراسی نیز اینگونه است. در دنیای پیشا معاصر به معنای امروزی، دیوان سالاری و نظام بروکراسی وجود نداشت، اغلب مردم از طریق کشاورزی و دام پروری زندگی میکردند، نظام سیاسی نیز فاقد دستگاه عظیمی بود که بتواند زندگی روزمره مردم را تحت کنترل و نظارت خود قرار دهد. در دنیای جدید، اما بروکراسی، زمان، مکان، فضا، زیست جهان و زندگی روزمره را کاملاً تحت الشعاع خود قرار داده است؛ این نظام بروکراسی پیچیده در کشورهایی مثل ایران که فاقد دموکراسیهای رشد یافته و شایسته سالاری و همچنین فاقد نظم و سامان توسعه یافته سیاسی هستند، بیشتر از سایر جوامع در خدمت تولید و باز تولید و تداوم نابرابریهای اجتماعی قرار دارد.
فاضلی در مصداق سخن خود گفت: نظام آموزش و پرورش در تمام سطوح خود، از جمله بخشی از این بروکراسی گسترده است که در کنار بروکراسی نظام قضا و یا صنعت و شهرداری ایجاد نابرابری کرده است.
وی در این خصوص که ساختارها تولید نابرابری میکنند، در کنار شهر به مثابه یک ساختار و همچنین نظام بروکراسی، به جهانی شدن و انقلاب تکنولوژیک نیز اشاره کرد.
فاضلی همچنین در خصوص ارتباط میان نابرابریها و هنجارها گفت: وضعیتی در تغییر نظام ارزشی ایجاد شده که جامعه به جای سرزنش نابرابریها و قبیح دانستن آن ها، صراحتاً نابرابریها را تصدیق و تأیید میکند. سازوکار نابرابری در دنیای معاصر، اقتصادی و سیاسی نیست، بلکه اجتماعی و فرهنگی است، به این معنا که در فضای جدید از طریق تولید و توزیع اشکال گوناگون سرمایه فرهنگی است که سرمایههای اقتصادی و سیاسی به دست میآیند و نابرابری ایجاد میکنند.
این جامعه شناس در پایان گفت: در جامعه معاصر، عمده نابرابریها از طریق سازوکارهای فرهنگی صورت میگیرد، مثلاً میل به گرفتن مدرک دکترا در سالهای پس از انقلاب، بیش از اینکه ناشی از ارادت وجودی به دانش باشد به دلیل امکان دست یابی به سرمایه اقتصادی و جایگاه از طریق سرمایه فرهنگی بود.