در حال حاضر سیستم آموزشی ایران یک سیستم ناکارآمدی است که غیرازاینکه بچهها را برای یک امتحان یا شغل آماده کند کار دیگری انجام نمیدهد در این سیستم نگاه فقط به نمرات دانش آموز است و او را به شرکت در آزمونهای مختلف تشویق میکند.
دیدارنیوز ـ دانش آموزان بهعنوان نسلی که قرار است در دهه بعد بهعنوان نیروی انسانی نیازهای جامعه ایرانی را تامین کنند خود با مشکلاتی دست و پنجه نرم میکنند که آسیبهای وارده بر آنها ممکن است بعدها گریبانگیر جامعه ایرانی بشود و ساز و کار جامعه را تحت تاثیر قرار دهد . این مشکلات برخاسته از خانواده، اجتماع و سیستم آموزشی فعلی است که بهنظر میرسد به بازنگری نیاز دارد. « آرمان » برای واکاوی مسائل دانش آموزان با دکتر محمد احمد پناه استاد روان شناسی شناختی و بالینی گروه روان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی همدان به گفتوگو نشسته است.
درحال حاضر چه آسیبهای روانی بین دانش آموزان بیشتر شیوع دارد ؟
آسیبهای روانی – اجتماعی. درحال حاضر سن مصرف مواد بهویژه در دخترها پایین تر آمده است. مطابق مطالعاتی که شده دربعضی مناطق 20 درصد، در بعضی مناطق دیگر 30درصد البته بسته به منابع و مناطق و شهرهایی که مطالعه شده متفاوت است .از طرفی اعتیادهای رفتاری هم مثل اعتیاد به اینستاگرام و چت و تلگرام هم بین دانش آموزان شیوع بسیاری دارد . این موارد وقتی اعتیاد محسوب میشود که تا حدود زیادی عملکرد طبیعی افراد را دچار مشکل کند یعنی دانش آموز بهگونهای درگیر میشود که دیگر نمیتواند به وظیفه اصلی اش یعنی درس خواندن ، برقراری ارتباط ، بازی کردن ،خرید با والدین و مسافرت رفتن برسد .
بهنظر شما علت اصلی آسیبهای روانی دانش آموزان از کجا نشأت میگیرد ؟
ما در فرهنگی متعارض زندگی میکنیم .ما در جامعه ،خانواده و مدرسه الگوهای همگن یکسانی نداریم .مثلا موضوع ماهواره و سیستمهای ارتباطی در خیلی از خانهها وجود دارد و دانش آموزان الگوها را از آنجا میگیرند. اما خانوادهها از بچه هایشان میخواهند در مدرسه نشان دهند که ارتباطی با این موضوعات ندارد گاهی رفتارهای والدین با چیزی که بیان میکنند همخوانی ندارد . گفتار و عملشان با هم متعارض است . واقعیت این است که نمیشود گفت در فضایی که ایجاد شده مشکل دانش آموز است ما خیلی وقتها در برخورد با کودکان در روان درمانی آنها، ایده اصلی مان این است که این کودک آینه والدین خود است و طبیعتا در سه چهار جلسه اول با والدین کودک گفتوگو میکنیم چون خیلی وقتها ریشه مشکلات کودک خود والدین هستند . والدین برای حفظ موقعیتهای شان عمل وگفتارشان با هم متفاوت است.از طرفی معلمی که به چیزی میخواهد بگوید اعتقادی ندارد سیستم اجتماعی رفتارهای متظاهرانه را در بزرگسال و نوجوان تشویق میکند، پس در چنین شرایطی باید گفت با یک بحران اجتماعی جدی در جامعه مواجه هستیم . هیچکس در جامعه بهدلیل بحرانهای اقتصادی اجتماعی فرهنگی به وظایفش درست عمل نمیکند پس طبیعتا دانش آموز هم در مدرسه رفتارهایی را نشان خواهد داد که دور از انتظار اولیای مدرسه و والدین هست .
برای جلوگیری از آسیبهای اجتماعی و روانی دانش آموزان باید چه برنامهای در سیستم آموزشی گنجانده شود؟
مهم ترین برنامه ، برنامههایی برای کارگروهی در مدارس است . در سیستم آموزشی کشورهای پیشرفته ممکن است دانش آموزان در هفته 44ساعت درس بخوانند که 22ساعت محتوای آموزشی دارد و به رشد شناختی دانش آموزان در حوزه دانش و هوش کمک میکند و 22 ساعت کارهای عملی گروهی را انجام میدهند. در واقع از همان ابتدا سیستم دارد به کارهای آموزشی – گروهی بها میدهد. مثلا در ژاپن با وجود وسعت جغرافیایی کم وجمعیت زیاد در بیشتر مدارس، استخر و زمین فوتبال وجود دارد. طبیعتا وقتی دانش آموز وارد این فضا میشود احساس مناسبی پیدا میکند .اما در جامعه ایرانی بیشترین چیزی که در مدارس تشویق میشود رقابت است .این رقابت هم حتی زمانی در دبستان ها به چشم میخورد، بهطوری که والدین فرزندانشان را برای گرفتن نمره بالاتر نسبت به همکلاسیها تحت فشار میگذاشتند . به همین خاطر طبق پیشنهاد پژوهشکده تعلیم و تربیت وزارت آموزش و پرورش سیستم توصیفی جایگزین سیستم نمره دهی شد . این کار تا حدود زیادی استرس دانش آموزان مقطع ابتدایی را کم کرده است .اما هنوز هم در مدارس ما بیشترین چیزی که به آن بها داده میشود رقابت ، کنار زدن بقیه و بالارفتن است و واقعا هم برای کسانی که این کار را کردند نتیجه داده است .چون وارد حوزههای شغلی شدهاند که به نسبت دیگران جایگاه بالاتری دارند .اما در حال حاضر چیزی که در مدارس به آن نیاز داریم زمانهایی است که بچهها احساس شادی و باهمبودن کنند به همین خاطر باید فعالیتهای گروهی را در برنامههای آموزشی گنجاند. این فعالیتها به رشد مهارتهای دانش آموزان کمک میکند و برای زندگی و رشد اجتماعی و تعهد اجتماعی آنها مفید است.
چقدر توجه به آموزش سواد ارتباطی در دانش آموزان اهمیت دارد ؟
یکی از مسائل عمده جامعه ما ناتوانی در برقراری ارتباط است. ما در فرهنگی زندگی میکنیم که همه اش میگوید ساده اش کن. بر اساس مطالعاتی که در کشورهای اروپایی در حوزه شناخت انجام شده است دانشمندان به این نتیجه رسیدهاند که وقتی جامعهای برای بیان نیازهایش از کلماتی که بار معنایی پیچیدهای دارند استفاده میکند میزان خشونت و پرخاشگری در آن جامعه کمترمی شود چون فردی که صحبت میکند فکر میکند که از چه کلمهای ؟کجا؟ با چه مفهومی ؟ استفاده کند تا با بهترین شیوه تاثیر مثبت را روی طرف مقابل بگذارد . ولی ما اصلا به اینها فکر نمیکنیم همه اش میگوییم ساده اش کن. هرچه ساده تر بهتر . یکی از این موضوعاتی که ما در موردش کار نکردیم این هست که چطور دانش آموز بتواند یک موضوع ساده را حل کند؟ مثلا چطور درخواستش را با پدرش مطرح کند؟ خشونتهای خیابانی در بسیاری از مواقع نتیجه نداشتن مهارتهای ارتباطی آن جامعه است. درسیستم تعلیم وتربیت نمیگویند هرکس با هر عقیده وسلکی محترم هستند و باید یاد بگیریم با هم تعامل داشته باشیم. در تعلیم و تربیت میگویند وقتی دو بچه با تفاوت سنی 3یا 4سال با هم دعوا میکنند پدر یا بزرگتر به هیچوجه نباید دخالت کنند .اینها باید یاد بگیرند باهم زندگی کنند .باید به دانش آموز یاد بدهیم که مشکلاتشان را از راه ارتباط حل کنند. اما در اجتماع اولین چیزی که به ذهنمان میرسد پرخاشگری است چون از صحبت کردن فراری داده شده ایم. در حالی که باید به دانش آموز یاد داد که هدف از ارتباط، رسیدن به هدف از ارتباط است . وقتی پرخاشگری میکند نه تنها به خواسته اش نمیرسد بلکه آسیبهای دیگری هم میبیند .
چطور سیستم آموزشی میتواند مهارتهای ارتباطی را در دانش آموزان تقویت کند؟
کلاسهای فوق برنامه که دانش آموزان کنار هم جمع شوند و رویدادی را که در جامعه اتفاق افتاده تحلیل کنند.براساس مطالعهای که در انگلیس انجام شده محققان به این نتیجه رسیدهاند که فرزندان خانوادههایی که در شبانه روز 30 دقیقه در مورد موضوعات سیاسی اقتصادی اجتماعی فرهنگی صحبت میکنند در بزرگسالی امکان تمایل شان به مواد مخدر کمتر است. ما باید همین کار را در مدارس انجام دهیم .یعنی معلم دانش آموزان را در دستههای کوچک قرار دهد تا در مورد موضوعات مختلف صحبت کنند و دانش آموز بتواند نظرش را آزادانه در مورد مسائل اجتماعی اقتصادی فرهنگی بگوید. مدارس باید این مهارتها را در دانش آموزان تقویت کنند تا دانش آموز یاد بگیرد که اگر کسی مخالف او صحبت میکند نباید شخصیت آن فرد را طوری پایمال کند که او دیگر جرأت صحبت کردن نداشته باشد.باید آنها یاد بگیرند که تضارب آرا مفید است .اما در حال حاضر این دانش آموز وقتی وارد مدرسه میشود میبیند که معلمها زمانش را ندارند خود دانش آموزان نمیتوانند با یکدیگر مشکلاتشان را حل کنند به همین خاطر راحت ترین راهحل رسیدن به خواسته هایش را در خشونت و درگیری فیزیکی میبیند. نتیجه فقدان آموزش مهارت ارتباطی در مدارس وضعیتی است که در دادگاهها با آن مواجه هستیم .
چرا سیستم آموزشی به سمت یکسان سازی دانش آموزان پیش میرود ؟
واقعا در آموزش و پرورش این هدف نیست . هدف آموزش و پرورش توجه به استعدادها و تفاوتهای فردی دانش آموزان و رشد وتعالی این تفاوتها است، اما جامعه ،دانش آموزان را به سمت یکسان شدن میبرد . اسکینر اصطلاحی دارد که میگوید درسیستم تعلیم و تربیت انسانها آزاد نیستند. آنها در انتخاب مجبورند تا بخاطر چیزهایی که برایش پاداش دریافت میکنند آن را انجام دهند و بخاطر چیزهایی که تنبیه میشوند آن را دنبال نکنند. جامعه ما به چیزهایی پاداش میدهد که نیاز جامعه نیست .مثلا ما چقدر پزشک میخواهیم. ما غیرمستقیم روندی را تشویق میکنیم که این شرایط به وجود بیاید .مثلا در هنرستانها بهخصوص در اطراف ایران دانش آموزان میگویند والدین ما را سرزنش میکنند تو که نمیتوانی دانشگاه بروی پس برای چه درس میخوانی ؟هنوز سیستمهای فنی و حرفهای و کار دانش برای بسیاری از والدین ها روشن نشده و فکر می کنند فرزندشان که تجربی یا ریاضی نرفته پس فردی شکست خورده است .در این بین واقعا چیزی به اسم دانش آموز وجود ندارد ما هستیم و خواستههای ما که به فرزندمان جهت میدهیم .البته من ایراد را از سیستم اجتماعی میدانم که خانواده را مجبورمی کند. مشکل از سیستم اجتماعی هست که به نیاز توجه نمیکند ونمی داند چه میخواهد . نتیجه آن میشود فرار مغزها که از این حیث رتبه اول دنیا را به خود اختصاص دادیم . چون سیستم نتوانسته اینها را خوب مدیریت کند و آموزش و پرورش برنامه مناسبی برای این جمعیت نداشته است، در حالی که باید ببینیم همه اینهایی که مهاجرت کردند هرکدام از اینها چقدر هزینه صرفشان شده و چقدر میتوانستند برای جامعه مفید باشند ؟
دانش آموزان در دوران نوجوانی با بحران هویت مواجه هستند سیستم آموزشی و خانواده چطور میتوانند برای حل این بحران به آنها کمک کنند؟
مفهوم هویت را اولین بار اریکسون مطرح کرد. هویت یا یکپارچگی مفهومی است در مقابل از هم گسیختگی فرد.در گذشته ،دانشمندان سن نوجوانی را 11تا 19 سالگی تعریف میکردند .اما در حال حاضر چون جوامع پیچیده تر شدهاند و زمان بیشتری برای سازگاری با این جامعه لازم است دانشمندان دوران نوجوانی را از 11 تا 22 سالگی گسترش دادهاند.باید نوجوان در پایان این دوره به این نتیجه برسد که چه کسی است ؟ از کجا آمده ؟ ومی خواهد چه کند ؟ هویت یابی مسالهای کاملا منطقی است. همه کودکان باید مراحلی را طی کنند تا آخر به این نتیجه برسند که من کیستم ؟ چه ویژگیها صفات و توانمندیهایی دارم ؟ چطور از آنها استفاده کنم ؟ یکی از مولفههای اصلی در دوران نوجوانی تغییرات دوران بلوغ است که مدارس باید دانش آموزان را با آن آشنا کند . مدرسه باید فضایی را ایجاد کند که دانش آموز احساس کند معلم و کادر آموزشی دوست او هستند اگر دانش آموز بداند که معلم کنارش هست و کادر آموزشی او را درک میکنند خود به خود این پروسه را راحت تر طی میکند. اگر با نوجوان در این مورد صحبت نشود او به سمت راههای زیرزمینی میرود چون دانش آموزان در یک سنی با این مسائل آشنا میشوند اما ما میخواهیم آنها را در ابهام نگه داریم به همین دلیل همه چیز زیرزمینی میشود. ما درجامعهای زندگی میکنیم که مثل گذشته همه چیز محدود و بسته نیست. اگر به این دانش آموز توضیح داده نشود او از راههای دیگر با این مسائل آشنا میشود و حتی ممکن است با خطراتی هم مواجه شود اما چون با خانواده و مدرسه صمیمی نیست .در هنگام خطر هم جرأت ندارد به والدین و معلمان بگویند اگر دانش آموز آموزش ببیند که در کجا چطور رفتار کند دیگر مسائلی پیش نمیآید که بعدها جبران ناپذیر باشد. باید پیشگیری از خطر کرد باید در این زمینه با نوجوان صمیمی بود .چون زمانی میشود روی فکر نوجوان تاثیر گذاشت که با او صمیمی باشید .
در حال حاضر سیستم آموزشی ایران چه کاستیهایی دارد ؟
در حال حاضر سیستم آموزشی ایران یک سیستم ناکارآمدی است که غیرازاینکه بچهها را برای یک امتحان یا شغل آماده کند کار دیگری انجام نمیدهد در این سیستم نگاه فقط به نمرات دانش آموز است و او را به شرکت در آزمونهای مختلف تشویق میکند .باید نگاه دوبارهای به سیستم آموزش و پرورش بشود ومحتوای آموزشی چیزی بشود که الان فاقد آن است .ما دانش آموز را طوری تربیت میکنیم که زندگی یعنی همین نمرهها و شرکت در آزمونهای مختلف .به دانش آموز یاد نمیدهیم که باید از زندگی خود لذت ببرد پزشک ما فکر میکند که اگر مطب نرود و با خانواده اش جایی برود کلی ضرر کرده است . خیلی از گروهی که دیگران فکر میکنند موفقاند با بیماریهای روانی خاصی دست و پنجه نرم میکنند چون در سیستم آموزش و پرورش مفهوم زندگی کردن به آنها یاد داده نشده است . در سیستم آموزش و پرورش باید هدف از آموختن زیستن باشد .از طرفی ما ادعا میکنیم که سیستم آموزش و پرورش ایران رایگان هست در حالی که دانشگاه ومدرسه پولی شده است. مثلا بیشتر دانش آموزان مدرسهای که 30میلیون در سال شهریه میدهند به المپیادها راه مییابند. آن وقت چطور انتظار دارید که دانش آموزی از مناطق محروم بتواند با اینها رقابت کند ؟ همین باعث میشود که سیستم آموزشی ما ناعادلانه باشد وقتی سیستم پولی میشود و به سمتی میرود که کسی که ثروت دارد همه چیز خواهد داشت پس جامعه به سمت جامعه ی طبقهای خواهد رفت . وقتی کسی برای ثبت نام دانش آموز خود در مدرسه دولتی با مشکلات متعدد مواجه میشود یعنی دولت و سیستم بهطور غیرمستقیم برنامه ریزی را به سمتی پیش میبرد که خود خانوادهها برنامه ریزی کنند تا بتوانند از پس مخارج تحصیل فرزندانشان بربیایند وقتی نگاه آموزش و پرورش به تعلیم وتربیت به این شکل است و شما یک ماشین سنگین با موتوری ضعیف دارید . اتاق فکر قوی در این سیستم برای برنامه ریزی وجود ندارد وتصمیمات اساسی تحت تاثیر عوام فریبیها قرار میگیرد نهایتا نمیشود کاری انجام داد. الان تنها انتظاری که میشود از آموزش و پرورش در این شرایط انتظار داشت این است که با همین هزینهای که برایش میکنند خودش را راه ببرد درحالی که بزرگترین مشکلات سیستم اجتماعی ما از همین آموزش و پرورش نشأت میگیرد . عدم مسئولیت پذیری، طلاق و اعتیاد دلایل متعددی دارد که یکی از آنها سیستم ناکارآمد آموزش و پرورش است .
منبع: آرمان /فرشته اثنی عشری