احمد طالبی نژاد درباره فیلم «غلامرضا تختی» میگوید این اثر یک فیلم جسورانه از زندگی این ورزشکاراست و پاسخی قاطع به نحوه مرگ او میدهد. البته این منتقد معتقد است شخصیت نوجوانی به بعد تختی در فیلم با واقعیتها منطبق نیست و بیشتر حماسی و شبه اساطیری است.
دیدارنیوز- احمد طالبینژاد از منتقدین و نویسندگان سینمایی در یادداشتی درباره فیلم سینمایی «غلامرضا تختی» به کارگردانی بهرام توکلی و تهیه کنندگی سعید ملکان که از جمله آثار اکران نوروزی سینما است، نوشته است:
«خوشحالم که بعد از سالها طلسم فیلمسازی در مورد زنده یاد تختی شکست و فیلمی ساخته شد که به واقعیتهای زندگی غلامرضا تختی کم و بیش نزدیک شده است. علی حاتمی نتوانست فیلمش را تمام کند و نمیتوان نگاه او را به زندگی این پهلوان ارزیابی کرد و البته فیلم بهروزافخمی هم بیشترکاری تجربی بود که به واقع معرف شخصیت واقعی این قهرمان نبود.
«غلامرضا تختی» به نظرم فیلم جسورانهای است. فیلمنامه خوب سعید ملکان و بهرام توکلی بسیار دقیق نوشته شده است و سعی شده شخصیتی شبه اسطورهای از این قهرمان ارائه شود. شاید شخصیت نوجوانی به بعد که در فیلم میبینیم با واقعیتها منطبق نباشد، گرچه کسی هم تا به حال اعتراض نکرده که به این شکل نبوده، اما به هر حال مقصودم این است که نگاه به شخصیت تختی در فیلم، حماسی و شبه اساطیری است و از این جهت فیلم جذابی است و به وجه قهرمانی این شخصیت پرداخته شده است. به همان نسبت بازی بازیگران نقش نوجوانی و جوانی فیلم بسیار جذاب و باورپذیر است و انگار به تماشای فیلمی مستند از جهان پهلوان تختی مینشینی.
تصویر مسابقه ملبورن بسیار تماشایی و باشکوه است و صحنهای دیگر که دوست صمیمی غلامرضا تختی در اوج شهرت او در مورد قبول آگهیهای تبلیغی اصرار میکند برایم جذاب است. چرا که زمان کودکی وقتی از جهان پهلوان تختی صحبت میشد این موضوع در ذهنم پررنگ باقی مانده است که هیچ وقت از شهرتش برای کار دیگری استفاده نکرد. آن زمان بسیاری از فیلم فارسیسازها به سراغش میآمدند و از او میخواستند مثل فردین دوست و همدورهاش وارد سینما شود اما هرگز این پیشنهاد را نپذیرفت و یا حتی تیغ صورت تراشی که آن زمان مبلغ یک میلیون تومان را برای حضورش در آگهیهای این محصول به تختی پیشنهاد داد و باز با پاسخ منفی او رو به رو شد.
در فیلم «غلامرضا تختی» این حال و هوا به شکلی دیگر بازسازی شده بود، زمانی که از تقاضای زیاد برای تبلیغ عسل صحبت میشود و یکی از زیباترین طنزهایی که تا به حال در سینما دیدم در این سکانس اتفاق افتاد و تختی در حین باز کردن شیشه عسل پوزخندی میزند و دیالوگی میگوید که به نظرم رد چنین پیشنهادهایی از سوی او به زیبایی تصویر شده است.
اما نکته دیگر در ارتباط با نگاه جسورانه در این فیلم در مورد پایان بندی آن است. با این پایانبندی شایعهای که در تمام این سالها در مورد چگونگی مرگ او نقل میشد با قاطعیت پاسخ داده میشود. هر چند که در مورد چگونگی مرگ جهان پهلوان تختی همیشه چالشی وجود دارد، عدهای دوست دارند زندگی و مرگ این قهرمان همچنان در هالهای از اوهام باقی بماند و برخی دیگر با توجه به شواهد از خودکشی حرف میزنند. این خصلت زندگی قهرمانانی است که پشت و پناه مردم میشوند و مردم هالهای از تقدس برایشان میسازند.
از نگاه من بهرام توکلی دیگر به مرحله بلوغی در آثارش رسیده است. گرچه به دلیل تنوع کارهایش شاید نتوان او را به عنوان سینماگر تعریف کرد، چرا که نمیتوان او را مثل برخی فیلمسازان به سبک و شیوه خاص و اختصاصیاش شناخت، اما فیلمساز فوق العاده خلاقی است.
در کنار همه ویژگیهای فیلم، باید از تدوین و فیلمبرداری فوق العاده فیلم هم صحبت کرد که سهم به سزایی در درخشش آن دارند.»
«غلامرضا تختی» به نویسندگی و کارگردانی بهرام توکلی و تهیهکنندگی سعید ملکان از جمله آثاری بود که در سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر برای نخستین بار روی پرده سینماها رفت و با نامزدی در بخشهای مختلفی از این جشنواره در دو بخش بهترین فیلمبرداری و بهترین طراحی صحنه، سیمرغ بلورین را به دست آورد.