"دیدارنیوز" تحلیل جامعهشناختی مهران صولتی از احتمال فروپاشی اجتماعی در ایران را منتشر ساخت؛
دیدارنیوز ـ تعبیر فروپاشی اجتماعی از جانب واضعان این مفهوم، مختص جوامع بحران خیز است. بهعبارت دیگر، وضعیت فروپاشی اجتماعی وضعیتی است که بحرانها به نقطهای رسیدهاند که آینده جامعه را به مخاطره انداختهاند.
دیدارنیوز در خصوص این موضوع و این پرسش که آیا ایران در موقعیت فروپاشی اجتماعی قرار گرفته است یا نه، با
مهران صولتیـ جامعهشناس ـ به گفتوگو پرداخته است.
وقتی نهادها فشل میشوند
مهران صولتی از وضعیت حال حاضر ایران تحت عنوان اختلال کارکردی در فعالیتهای خرده نظامهای نظام اجتماعی یاد کرد و در توضیح این تعبیر گفت: ما در این نظام اجتماعی، نهادهایی داریم که برای آنها وظایفی در شکل مطلوب تعریف شده است، اما در شرایط فعلی این نهادها دچار اختلال کارکردی شده و نه تنها از انجام وظایف خود باز ماندهاند، بلکه باعث خنثی شدن وظایف سایر نهادها هم شدهاند. در چنین شرایطی است که ما شاهد رشد فزاینده بحرانهای اجتماعی هستیم.
صولتی افزود: این خرده نظامها عبارتند از خرده نظامهای سیاست، اقتصاد، فرهنگ و خانواده. برای فهم بحران حاضر، ابتدا باید انتظار بایستهای که از وظایف خرده نظامها وجود دارد عنوان و سپس این افق انتظار با وضعیت فعلی آنها مقایسه شود.
این جامعهشناس در توضیح کارکرد خرده نظام سیاسی گفت: سیاست در شکل مطلوبش عبارت است از مقولهای به نام حکمرانی خوب، یعنی عرصه سیاست باید عرصهای برای تأمین امنیت فکری برای نیروهای اجتماعی، تأمین امنیت مشارکت اجتماعی برای تمام کسانی که شهروند تلقی میشوند، همچنین تأمین امنیت سرمایهگذاریهای اقتصادی باشد، ولی آنچه ما در عمل شاهد هستیم این است که عرصه سیاست در ایران دچار یک نوع تصلب ساختاری شده است و به دلیل فقدان نوآوریهای سیاسی و انعطاف لازم در مقابل اقتضائات جامعه و در مقابل شرایط جدیدی که روزبهروز در جامعه پدیدار میشود، عرصه سیاست خود دچار اختلال کارکردی شده و به دلیل محور بودن خود، تأثیرات سوئی بر سایر نهادها و خرده نظامها بر جای گذاشته است.
مهران صولتی در مبحث کارکرد نظام اقتصاد گفت: عرصه اقتصاد در وضعیت مطلوب و بایسته، عرصهای است که ما باید شاهد وجود شفافیت در تصمیم سازیهای آن باشیم و همچنین شرایط در یک وضعیت مطلوب باید به گونهای باشد که عرصه اقتصاد، فرصتهای برابری برای همه نیروهای اجتماعی فراهم کند تا به شکل مولد در آن ورود پیدا کنند و بتوانند شاخصهای اقتصادی را ارتقاء بخشند، اما در وضعیت فعلی به دلیل وجود فساد سیستمی که در این نهاد وجود دارد و همچنین به دلیل چیرگی یافتن نوعی اقتصاد رانتی و دلالی بر اقتصاد تولیدی، اقتصاد نه تنها امکان رشد و پیشرفت، نوآوری و زیر پوشش قرار دادن همه نیروها را ندارد، بلکه تقریباً به یک مجموعه کوچکی از نیروها تقلیل پیدا کرده که به دلیل ارتباطاتی که وجود دارد از یک سری رانتها برخوردار شدهاند و تقریباً این فرصتهای برابر را از بین بردهاند.
صولتی به ناکارآمدی عرصه فرهنگ نیز اشاره کرده و افزود: اگر به عرصه فرهنگ نگاه کنیم در شکل بایسته، عرصه فرهنگ باید محلی برای تأمین ارزشها و هنجارهای جامعه باشد. هیچ جامعهای بدون وجود ارزشها و هنجارها قادر به تداوم خودش نیست. این ارزشها و هنجارها هستند که میتوانند نوعی تعلق اجتماعی و همبستگی اجتماعی ایجاد کنند و شهروندان با هم یک وجه مشترکی پیدا کنند. اما متأسفانه در ایران و در وضعیت فعلی شاهد این هستیم که عرصه فرهنگ در مقابل منطق بازار و منطق قدرت منفعل شده است و وجه زایندگی و بالندگی خود را از دست داده است. تقریباً آن دو عرصه ـ سیاست و بازار ـ هستند که برایش تصمیم سازی میکنند. بهعبارت دیگر منطق قدرت به آن تحمیل میکند که چگونه رفتار کند و برخی محدودیتها را بر خود بپذیرد و به سمت سانسور حرکت کند. از طرف دیگر منطق بازار برایش تعیین تکلیف میکند کدام تولیدات فرهنگی اگر بازاریتر و عوام پسندتر باشد میتواند مورد اقبال بیشتری قرار بگیرد. در این وضعیت ما شاهد به حاشیه رفتن تولیدات فرهنگی فاخر و تولیدات فرهنگی که حرف جدیدی برای گفتن دارند، هستیم.
صولتی سپس به ناکارآمدی حوزه خانواده پرداخت و گفت: در مورد خانواده، انتظاری که وجود دارد این است که خانواده نهادی برای تأمین نیروی انسانی کارآمد برای سایر عرصهها باشد، یعنی خانواده جنبه مولد دارد که از طریق جامعه پذیر کردن اعضای خودش آنها را برای ایفای نقشهای آینده در عرصه سیاست، اقتصاد و فرهنگ آماده کند. همچنین نهاد خانواده برای تأمین نیازهای مشروع جنسی در کنار تأمین نیازهای عاطفی و ارتباطات بین نسلی، بهترین مکان است. اما در وضعیت فعلی نوعی آشفتگی و بیثباتی ساختاری در نهاد خانواده وجود دارد که میتواند به دلیل گذار از خانواده مرد سالار به خانواده دموکراتیک و همچنین به دلیل رشد نوعی خود محوری و خودگرایی در خانواده، رشد مصلحت پرستی، نوعی انفعال و تسلیم شدن در برابر منطق بازار باشد. بهعبارت دیگر خانواده از منطق گفتوگوی خود به منطقی که ایجاب میکند فقط مکانی برای تأمین نیازهای مادی اعضای خودش باشد، تبدیل شده و تقریباً ما از خانواده سالم داریم به سمت نهادی سوق پیدا میکنیم که در آن افراد تنها زیر یک سقف زندگی میکنند؛ بدون اینکه دارای ارتباطات مناسب با یکدیگر باشند. بهطور خلاصه ما اکنون در ایران در یک وضعیت اختلال کارکردی ناشی از انجام نشدن وظایف نهادی سیاست، اقتصاد، فرهنگ و خانواده هستیم.
غرقه در بحران بیاعتمادی
مهران صولتی در پاسخ به این پرسش که پیامدهای اختلال کارکردی برای جامعه چه میتواند باشد گفت: من فکر میکنم اولین پیامد ناامیدی فزاینده، نسبت به ایجاد تغییر در جامعه و احساس بیقدرتی سیاسی از طرف شهروندان در قبال ایجاد تغییرات معنادار است. وجود این ناامیدی باعث گسسته شدن پیوندهای اجتماعی و فرسایش سرمایه اجتماعی و همچنین باعث افزایش نارضایتی بین اقشار مختلف جامعه میشود.
وی افزود: انباشت این نارضایتیها موجب رشد بی اعتمادی عمومی نسبت به افراد یا نهادها میشود. یعنی این بی اعتمادی عمومی تنها به ارتباط افراد با نهادهای عمومی و حکومت محدود نمیشود، بلکه به روابط بین فردی تسری پیدا میکند. از طرف دیگر چنین وضعیتی موجب اتلاف منابع مالی و فیزیکی شده و موجی از مهاجرت نیروهای نخبه و انسانی به دنبال دارد.
این عوامل دست به دست هم داده، موجب کاهش انگیزههای مشارکت جویی در جامعه، رشد انزوای شخصی، افزایش رشد فردگرایی غیراخلاقی و رشد فزاینده منفعت طلبی شخصی میشود. در اینجاست که شاهد ظهور بحرانهای متعدد، حل نشدن مسائل اجتماعی و بنابراین انباشت بحران اجتماعی بر روی یکدیگر و آینده نامعلومی که به یقین پیش روی ماست هستیم.
سپاس آقای صولتی