دیدارنیوز - متن پاسخ و مستندات مربوطه به شرح زیر است:
در ارتباط با ابراز تردیدی که نسبت به نامه مورخ 68/1/6 حضرت امام خمینی (خطاب به آیت الله منتظری) اخیرا در برخی رسانه ها انتشار یافته است؛ همانگونه که چند روز قبل و پیش از آن در سالهای گذشته نیز موسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی - به عنوان نهادی که بر اساس حکم حضرت امام و به موجب نص قانون نحوه حفظ یاد و آثار امام خمینی (مصوب سال 1368) مسئولیت اظهار نظر کارشناسی در باره آثار امام را عهده دار می باشد - در چندین نوبت و به تفصیل اصالت و قطعیت انتساب هر دو نامه به حضرت امام را اعلام نموده است؛ به منظور تنویر بیشتر افکار عمومی، چهار سند قاطع، که بیانگر شهادت صریح حاضران در جلسه شامگاه 6 فروردین سال 68 (شب هفتم فروردین) در حضور حضرت امام خمینی و مرحوم یادگار حضرت امام می باشد را منتشر می نماییم.
با این توضیح که این سندها، شهادت کتبی سه تن از اعضای هیئت رئیسه وقت مجلس خبرگان رهبری: حضرت آیت الله خامنه ای، مرحوم آیت الله مشکینی و مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی و همچنین اظهارات آیت الله امینی است که در همان روز 6 فروردین 1368 – در جلسه هیئت رئیسه با حضور ایشان و آیت الله طاهری خرم آبادی و آیت الله مومن – درباره تصمیم حضرت امام و نامه ایشان بحث کرده اند و تصمیم گرفته می شود که خدمت حضرت امام بروند.
حضرات نام برده به جز آیت الله طاهری و آیت الله مومن در شامگاه همان روز 6 فروردین (یعنی شب هفتم فروردین 68) خدمت حضرت امام می رسند. در این جلسه که مرحوم یادگار امام نیز حضور داشته است، مطالب این نامه و درخواست عدم انتشار و تعدیل آن مورد گفتگوهای جدّی قرار می گیرد.
در سال 1379و 80 ، تولیت موسسه (حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی) طی نامه هایی از محضر این بزرگواران با اشاره به حضور ایشان در جلسه در محضر امام و با اشاره به تشکیک هایی که در مورد اصالت این نامه از سوی برخی جریانات مطرح گردیده است، درخواست می کند تا «برای محروم نماندن آیندگان از حقیقت امر» شهادت خویش را مرقوم فرمایند. سه شهادت نامه مکتوبی که ذیلا ملاحظه می فرمایید در پاسخ به این درخواست مرقوم شده است.
صراحت متن این سه مرقومه در اثبات اصالت نامه 6/1 حضرت امام خمینی بی نیاز از هرگونه توضیح است.
متن سند شماره 1- مرقومه رهبر معظّم انقلاب اسلامی ، حضرت آیت الله خامنه ای (دام ظلّه):
بسمه تعالی
با سلام و تحیّت در شب هفتم فروردین 68 اینجانب و حضرات نامبرده بالا در خدمت حضرت امام راحل قدّس الله روحه بودیم و بیشترین گفتگو دربارهی آن نامه بود و اینکه از رسانه ها پخش بشود یا نه و سرانجام تصمیم نهائی امام این شد که نامه پخش نشود و فقط برای مخاطب نامه فرستاده شود. ساعتی قبل از آن هم فرزند گرامی امام مرحوم حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج احمد آقا متن نامه را برای نامبردگان قرائت کردند. صدور آن نامه از ذهن و قلم شریف امام جای کمترین تردید نیست.
و السلام علیکم
سید علی خامنه ای 22/10/79
متن سند شماره 2 – مرقومه آیت الله علی مشکینی (ره):
بسم الله الرحمن الرحیم
پس از اهداء سلام و تحیات، در اوائل فروردین 68 شبی در حضور امام راحل قدّس سرّه با نامبردگان فوق بودیم و صحبت در اطراف انتشار و عدم انتشار نامه مزبور بود و از معظّم له درخواست عدم انتشار و یا تخفیف مفاد آن می شد و اگر کسی در آن حال سخنان ایشان را درباره آقای منتظری می شنید نه فقط یقین می کرد که نامه نامه ایشان است بلکه یقین می کرد که ایشان در نوشتن نامه ارفاق نموده و رعایت برخی از مصالح را کرده است، و در واقع «سبقت رحمته غضبه» و به هرحال بنده می دانم و شهادت می دهم که نامه فوق الذکر نامه معظّم له و مطالب آن منظور ایشان بوده و اگر کسی شک دارد «قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین»
و السلام علیکم و رحمه الله
الاقل علی المشکینی 31/1/80
متن سند شماره 3 – مرقومه آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی (ره):
بسم الله الرحمن الرحیم
عصر آنروز دفتر امام (ره) از من و آیت الله خامنه ای خواسته بود که این نامه امام را به قم ببریم و به دست آقای منتظری برسانیم و هیئت رئیسه مجلس خبرگان در دفتر اینجانب جلسه داشت برای تصمیم گیری در مورد تشکیل جلسه خبرگان به منظور اجرای دستور امام در خصوص عزل آقای منتظری.
حضار آقایان فوق الذکر به اضافه آقایان مومن و طاهری خرّم آبادی بودند. به اتفاق آراء با ابلاغ چنین نامه تندی و نیز تشکیل جلسه خبرگان موافق نبودند، تصمیم گرفتیم که به جماران برویم و نظرمان را به محضر امام بگوییم و هروقت به دفتر امام رسیدیم و امام اجازه ملاقات دادند یادگار امام هم به جمع ما پیوستند.
از امام درخواست کردیم که از ارسال نامه خودداری فرمایند امام نپذیرفتند و سپس درخواست شد که از اعلان متن نامه منصرف شوند که فقط پذیرفتند تا فردا منتشر نشود و سپس هنگام طلوع فجر فرستاده امام به خانه اینجانب آمد و گفت امام فرموده اند نامه از صدا و سیما پخش نمی شود، و توسط فرد دیگری برای آقای منتظری ارسال می شود.
اکبر هاشمی 11/2/80
ضمنا آیت الله هاشمی رفسنجانی علاوه بر شهادت مکتوب فوق، در خاطراتشان نیز جریان این جلسه و مسائل آن را بازگو کرده اند.
سند شماره 4- اظهارات آیت الله امینی:
متن اظهارات و شهادت شفاف آیت الله امینی در همین رابطه نیز به عنوان سند چهارم – به شرح ذیل - بی نیاز از توضیح است:
«در روزهای اول سال 68، مرحوم آقای مشکینی به من تلفن کردند و گفتند که امام از طریق حاج احمد آقا برای هیئت رئیسه خبرگان پیام مهمی فرستادهاند. منظور امام کاملاً برای ما روشن بود و از عواقب آن بهشدت نگران شدیم. سرانجام و پس از مشورت زیاد به این نتیجه رسیدیم که با آقای هاشمی رفسنجانی تماس بگیریم و مشورت کنیم. همین کار را هم کردیم و به ایشان تلفن زدیم و جریان را گفتیم. ایشان گفت که من در این مورد حرف دارم، به تهران بیایید تا موضوع را در هیئت رئیسه مطرح و در باره آن مشورت کنیم و تصمیم بگیریم. وقتی را برای تشکیل جلسه تعیین کردیم و به آیتالله خامنهای که در مشهد بودند، اطلاع دادیم تا ایشان هم خود را به تهران برسانند. جلسه در دفتر آقای هاشمی تشکیل و پیام امام در مورد دعوت خبرگان برای تشکیل اجلاسیه خبرگان مطرح شد. آقای هاشمی گفت: امام مدتهاست درباره عزل آقای منتظری تصمیم خود را گرفته و یکی دو بار هم به من فرمودهاند که مسئله آقای منتظری را تمام کنید؛ اما من چون از عواقب این کار بیمناک هستم، با خواهش و التماس از ایشان خواستهام تأمل بفرمایند بلکه راه حل بهتری پیدا شود، اما امام دوباره تاکید فرمودند من تصمیم خود را گرفتهام و هر چه زودتر قضیه را تمام کنید.
در روز 6 فروردین سال 68 خبردار شدیم که امام شخصاً وارد عمل شده و نامه عزل آقای منتظری را برای آقای هاشمی فرستادهاند تا ایشان به اتفاق آقای خامنهای آن را برای آقای منتظری ببرند. یک نسخه را هم به صدا و سیما فرستادند که خوانده شود؛ اما آقای هاشمی به حاج احمد آقا گفته بود که بهتر است جلوی خوانده شدن نامه را از صدا و سیما بگیرید تا ما بیاییم و حرفهایمان را به امام بزنیم، خواندن نامه دیر نمیشود! به هرحال درآن جلسه بحثهای ما چندین ساعت طول کشید و درباره تمام جوانب امر از جمله انگیزه امام برای مستقیم وارد شدن به موضوع و آثار و عواقب اجتماعی آن، پخش یا عدم پخش فوری نامه، لزوم یا عدم لزوم تشکیل اجلاس خبرگان و امثال اینها بحث شد.
نهایتاً تصمیم گرفتیم خدمت امام برسیم و نظراتمان را بگوییم و کسب تکلیف کنیم. جمع بندی نظرات هم این بود اول از امام بخواهیم ولو موقتاً هم شده از عزل ایشان صرفنظر کنند. دیگر اینکه مفاد این نامه از صدا و سیما پخش نشود. از تشکیل اجلاس خبرگان صرف نظر شود یا دستکم به تعویق بیفتد. لحن نامه هم ملایمتر شود که دستکم وجهه حوزوی آقای منتظری محفوظ بماند . با دفتر امام تماس گرفتیم و تقاضای وقت ملاقات کردیم. حاج احمد آقا گفت که دیروقت است و امام این وقت شب به کسی وقت ملاقات نمیدهند. گفتیم که کار فوری و لازمی داریم و میآییم.
من و آقای هاشمی و آقای خامنهای و آقای مشکینی به سمت جماران حرکت کردیم و ساعت نه شب به آنجا رسیدیم. حاج احمد آقا باز هم تکرار کرد که گمان نمیکند امام در این وقت شب به کسی اجازه ملاقات بدهند، با این همه به اطلاع ایشان خواهد رساند. بعد هم نسخهای از نامه امام را به آقای هاشمی داد و ایشان نامه را خواند. تلخی ناشی از اندوه و عاطفه و حسرت امام و در عینحال لحن قاطع ایشان، چنان تأثیر عمیقی روی روح و روان من گذاشت که هنوز هم وقتی خاطره آن لحظه را به یاد میآورم، بهشدت متأثر میشوم.
حاج احمد آقا برگشت و گفت که امام برای ملاقات تشریف میآورند. ساعت حدود نه و نیم بود. که خدمت ایشان رسیدیم. ابتدا آقای هاشمی با لحن ملتمسانهای گفت که ما همواره در هنگام بروز مشکلات بزرگ از شما کمک گرفتهایم، حالا هم فکر میکنیم انتشار این نامه و عزل آقای منتظری برای نظام عواقب ناگواری داشته باشد. حالا هم از شما میخواهیم در این باره عجله نکنید، شاید در آینده راه حل بهتری پیدا شود، برای تشکیل اجلاس خبرگان هم شتاب نکنید و اجازه بدهید جوانب امر را دقیقاً بسنجیم و خدمت شما عرض کنیم، بعد از آن هر امری بفرمایید اطاعت خواهیم کرد. بعد هم آقای مشکینی و آقای خامنهای نکاتی را بیان کردند.
امام در حالی که آثار اندوه در چهرهشان آشکار بود، فرمودند: «من درباره عواقب و جوانب این امر کاملاً فکر کرده و تصمیم خود را گرفتهام و چون و چرا هم ندارد. من گفته بودم که متن نامه مرا در اخبار بخوانند، اما کوتاهی شد. من از ابتدا با انتخاب ایشان مخالف بودم، اما نخواستم در کار خبرگان دخالت کنم. گفتهام که در تمام ادارات عکس ایشان را جمع کنند. تشکیل اجلاس خبرگان هم ضرورت ندارد و خودم رأساً ایشان را خلع میکنم امام میخواستند مسئولیت این کار را شخصاً به عهده بگیرند. به آقای هاشمی و آقای خامنهای هم فرمودند که لازم نیست شما نامه عزل آقای منتظری را ببرید، میدهم کس دیگری ببرد، شما هم دیگر برای دیدار با ایشان به قم نروید.» - (در گفتگو با مجله پاسدار اسلام)
ضمنا یادآور می شوم در بعد از ظهر روز ششم فروردین همراه با برادرم حجت الاسلام آقای محمد علی انصاری که قرار شد ایشان نامه حضرت امام را به آقای منتظری بدهند، عازم قم شدیم. بعد از نماز مغرب و عشاء نامه تحویل آقای منتظری شد. شرح گفتگویمان با مرحوم حاج شیخ حسن ابراهیمی که از افراد مورد اعتماد آقای منتظری و از مریدان حضرت امام بود که بواسطه اقدامات سید مهدی هاشمی چند سال اخیر در دفتر آیت الله منتظری در حاشیه قرار گرفته بود، در این مجال نمی گنجد.
دغدغه ایشان پیشگیری از شدت یافتن تقابل آقای منتظری با حضرت امام بعد از کنار رفتن ایشان از این سمت بود. فردای آنروز نامه 7/1 آیت الله منتظری که در ابتدای آن نوشته بودند «پس از سلام و تحیت، مرقومۀ شریفه مورخ 6 / 1 / 68 واصل شد» برای حضرت امام ارسال گردید.
امام خمینی نیز در پاسخ ، نامه معروف 8/1/ 68 را خطاب به ایشان نوشتند که همزمان منتشر گردید. حضرت امام درخواست مصرانه اعضای هیئت رئیسه خبرگان در عدم پخش نامه 6/1 را پذیرفته بودند. در دفتر امام و موسسه نیز قرار بر عدم انتشار آن گردید. آیت الله منتظری در آخرین نامه شان به امام (7 فروردین 68) نوشته بودند: « مطمئن باشید همان طور که از آغاز مبارزه تا کنون در همه مراحل همچون سربازى فداکار و از خود گذشته و مطیع در کنار حضرت عالى و در مسیر اسلام و انقلاب بودهام، اینک نیز خود را ملزم به اطاعت و اجراى دستورات حضرت عالى مىدانم؛ زیرا بقا وثبات نظام اسلامى مرهون اطاعت از مقام معظم رهبرى است».
ایشان در این نامه با تعابیری از قبیل «دشمنان زیادى همچون منافقین کوردل، که دستشان به خون هزاران نفر از مردم و شخصیتهاى عزیز ما و از جمله فرزند عزیز خود من آغشته است، و سایر جناحهاى مخالف و ضد انقلاب و سازشکار و لیبرال مآبهاى کج فکر» از این جریانات تبرّی جسته بود.
متأسفانه بقایای همان باندی که قائم مقام رهبری را رودر روی امام قرار داده بود، بیمناک از اینکه ایشان بر آنچه که در این نامه نوشته است پایدار بماند و رشته های آنان را که چند سال برای آن تلاش کرده بودند پنبه کند دست به کار شدند و زمینه تقابل سالهای بعد از رحلت حضرت امام و حوادث تلخی که پدید آمد را فراهم ساختند. شرح شب نامه های باند مذکور - و دو جریانی که خود مرحوم آیت الله منتظری در نامه آخرشان به امام از آنها نام برده است - در رابطه با نامه 6/1 که ابتدا وجود چنین نامه ای را منکر شدند و سپس با انتشار دست نوشته ای بازنویس شده و مخدوش از آن، برای تشکیک در خط و امضا ی آن زمینه سازی کردند، نیازمند فرصتی دیگر است.
به ذکر این نکته بسنده کنم که هشت سال بعد از رحلت حضرت امام و پس از آنکه مرحوم حجت الاسلام و المسلمین آقای فاکر تصویری مخدوش از نامه را در آذر 1376 منتشر ساخت، موسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی برای نخستین بار ناگزیر از انتشار تصویر اصل نامه همراه با بیانیه ای توضیحی گردید.
و اما در خصوص نامه مربوط به نهضت آزادی نیز همانگونه که پیش از این بارها اعلام شده است کمترین شبهه ای نسبت به اصالت این نامه و صدور آن از سوی حضرت امام وجود ندارد (و اصل دستخط هر دو نامه در آرشیو اسناد آن حضرت موجود می باشند) تأکیدا نکات زیر را یاد آور می شوم:
1-در همان ایامی که پس از رحلت حضرت امام، تشکیک در مورد نامه ایشان به وزیر کشور (در خصوص نهضت آزادی) از سوی مسئولین نهضت مطرح گردید و حتی تهمت جعل آن را به مرحوم یادگار امام مطرح کرده و همراه با مطالبی کذب منتشر کردند، موسسه از جنبه عمومی، و مرحوم یادگار حضرت امام (به عنوان شاکی خصوصی) رسما شکایت کردند. با آنکه به لحاظ حکم صریح (17 شهریور 67) امام خمینی و نصّ قانون، اعلام نظر موسسه در مورد اصالت نامه برای دادگاه کفایت می کرد، با تأکید مرحوم یادگار امام برای رفع هر گونه شبهه ای، مراتب کارشناسی خط و امضای نامه مذکور توسط کارشناسان رسمی تشخیص خط از سوی دادگستری با استفاده از دستگاه و ابزاری که همراه داشتند به عمل آمد که گزارش تصدیق آن در پرونده مربوطه ثبت گردیده است. حقیر به عنوان نماینده نهاد شاکی در جوار یادگار حضرت امام (رحمه الله علیه) که نسخه اصل نامه را همراه با نمونه هایی متعدد از دست خط های امام راحل جهت تطبیق و بررسی کارشناسان اعزامی به ایشان ارائه کردند، حضور داشتم. بنا بر این، اینکه بعضا گفته اند که دادگاه به درخواست کارشناسی اعتنا نکرده است صد درصد خلاف واقع می باشد.
2 – در جلسه رسمی دادگاه رسیدگی کننده به دومین شکایت موسسه که در مجتمع قضایی شهید قدوسی برگزار گردید بنا به درخواست مشتکی عنه مبنی بر تقاضای رویت دستخط نامه حضرت امام و اعلام قبلی دادگاه، نسخه اصل نامه مزبورتوسط اینجانب به ریاست محترم دادگاه ارائه و توسط ایشان طبق تشریفات آیین دادرسی در دادگاه به رویت مشتکی عنه (آقای دکتر یزدی و همچنین وکیل ایشان، آقای صدر حاج سید جوادی) رسید که مراتب آن نیز توسط منشی دادگاه ثبت و در پرونده مربوطه ضبط می باشد. بنا براین، اینکه بعضا گفته اند که درخواست رویت نسخه اصل نامه مورد موافقت و اقدام دادگاه قرار نگرفته است ، کاملا خلاف واقع می باشد (والله شاهد علیم). چنانکه این ادعا که گفته اند، پرونده شکایت مذکور مورد رسیدگی نهایی و صدور حکم قرار نگرفته است نیز کذب می باشد. دادگاه پس از طی مراحل بازپرسی و تحقیقات و برگزاری دو جلسه رسمی نهایی، رأی خویش را مبنی بر محکومیت انتشار دهنده اتهامات فوق الاشاره، صادر و ابلاغ نموده است.
ضمنا ذکر این نکته نیز قابل توجه است که در نخستین مرحله که شکایت موسسه و مرحوم یادگار حضرت امام در حال رسیدگی بود و بنده قبلا در مرحله بازپرسی در شعبه مربوطه برای ادای شهادت و توضیحات و ارائه مستندات موسسه حضور یافته بودم، و با آنکه مرحوم یادگار امام در آن ایام دچار کمر درد شدید بودند و قانونا استماع توضیحات ایشان در رابطه با شکایتشان و اخذ مستندات – بواسطه بیماری ایشان - می توانست در محل استقرارشان انجام شود و ریاست محترم قوه قضائیه و دادگاه مربوطه نیز که از کسالت شدید ایشان مطلع بودند همین روال را پیشنهاد کردند اما مرحوم حاج احمد آقا برای اینکه کمترین شائبه ای مبنی بر تبعیض نباشد تأکید داشتند که شخصا به بخش مربوطه در قوه قضائیه بروند. حقیر در معیت ایشان شاهد بودم که با چه سختی و تحمل درد، به دادگستری رفتند و توضیحات و اطلاعات خویش را به مسئولین شعبه رسیدگی کننده به شکایت ارائه دادند. در این مرحله نیز نامه دستخط حضرت امام که همراه برده بودیم به رؤیت مسئولین دادگاه رسید و تصویر آن همراه با سایر مستندات جهت درج در پرونده تحویل گردید.
3 – مهمترین استدلالی که قبلا و متأسفانه در روزهای اخیر نیز با تأکید بیشتری مطرح گردیده و به استناد آن انتساب این نامه به حضرت امام را مورد تردید قرار داده اند این است که گفته اند مفاد و مطالب این نامه با ادبیات و مواضع حضرت امام در رابطه با نهضت آزادی سازگار نیست. این استدلال بی اساس و خلاف واقع است. علاوه بر مواضع و بیانات صریح فراوانی که از حضرت امام در رابطه با خطرات تفکر ملی گرایی در مقابل تفکر اصیل اسلامی از دوران اقامت در نوفل لوشاتو و از آغاز پیروزی انقلاب بیان داشته اند که به آسانی در مجموعه آثار و صحیفه امام در دسترس می باشد(پیوست1)، بطور خاص از ایشان در پاسخ به مواضع نهضت آزادی پس از ماجرای لانه جاسوسی آمریکا و در موضوع جنایتهای منافقین و مسائل مربوط به دفاع مقدس و بسیاری از رخدادهای سالهای رهبری امام مطالب فراوانی در سخنان حضرت امام وجود دارد که در حقیقت تفصیل همان نکاتی است که ایشان به اختصار در نامه خطاب به وزیر کشور مرقوم فرموده اند.
به عنوان نمونه، با دقت در فرازی از پیام قبول قطعنامه و فرازهایی از پیام مهم امام خطاب به حوزه های علمیه(معروف به منشور روحانیت) که هر دو پیام در زمان حیات ایشان از صدا و سیما مکرر پخش گردید و در روزنامه ها منتشر شد، به وضوح این واقعیت را در می یابیم که مضمون همان مطالبی که در نامه مذکور آمده است و با ادبیاتی مشابه، در این پیام ها نیز بیان گردیده است. (پیوست2)
در پایان، از همه عزیزانی که در معرض گفتگو در باب مسائل حساسیت برانگیز مربوط به وقایع دوران زندگی رهبر کبیر انقلاب اسلامی و آثار ایشان قرار دارند تقاضا می کنیم که در اینگونه مسائل با تحقیق قبلی و تأمل کافی اظهار نظر فرمایند و همچنین از رسانه هایی که داعیه دفاع از ارزشهای انقلاب را دارند انتظار داریم در شرایطی که دشمنان ایران رسما وارد جنگ روانی و اقتصادی علیه کشورمان شده اند از طرح موضوعاتی که مسئله روز مردم و نظام نبوده و زمینه ساز اختلاف می گردد و اسباب میدانداری رسانه های بیگانه را فراهم می سازد اجتناب ورزند.
حمید انصاری
قائم مقام موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی
29/11/1397
پیوست 1: «اینکه من مکرّر عرض مىکنم که این ملّى گرایى اساس بدبختى مسلمین است براى این است که این ملّى گرایى، ملت ایران را در مقابل سایر ملتهاى مسلمین قرار مىدهد، و ملت عراق را در مقابل دیگران و ملت کذا را در مقابل کذا. اینها نقشههایى است که مستعمرین کشیدهاند که مسلمین با هم مجتمع نباشند. در عراق، حکومت عراق، حکومت سابقتر از این حکومت- که این بدتر از آن است- اینها طرح مىکردند که ما مىخواهیم مجد بنى امیه را احیا کنیم در مقابل اسلام. اسلام که آمده بود همه مجدها را فانى کند در مجد اللَّه، اینها مىگفتند ما مجد بنى امیه را باید احیا کنیم و این چیزى نبود که شعور اینها برسد، تلقینى بود که ابرقدرتها مىکردند که اسلام متفرق بشود، مسلمین با هم متفرق بشوند، دشمنِ هم بشوند. در ایران از سالهاى طولانى، اشخاص بىاطلاع از اساس مسائل، و لو فرض کنید بعضىشان مغرض نبودند، اینها هم هى طبل ملّیت را کوبیدند» صحیفه امام ج13 ص 87
« از مسائلى که طراحان براى ایجاد اختلاف بین مسلمین طرح و عمال استعمارگران در تبلیغ آن بپاخاستهاند، قومیت و ملیت است که دولت عراق سالهاست بدان دامنمىزند. و در ایران نیز دستجات محدودى دانسته یا ندانسته از آن ترویج و تأیید مىکنند. و در سایر نقاط از ترک و کُرد و دیگر طوایف هم همان راه را پیش گرفتهاند و مسلمانان را در مقابل هم قرار دادهاند و حتى به دشمنى کشیدهاند؛ غافل از آنکه حب وطن، حب اهل وطن و حفظ و حدود کشور مسئلهاى است که در آن حرفى نیست؛ و ملى گرایى در مقابل ملتهاى مسلمان دیگر، مسئله دیگرى است که اسلام و قرآن کریم و دستور نبى اکرم (ص) بر خلاف آن است؛ و آن ملى گرایى که به دشمنى بین مسلمین و شکاف در صفوف مؤمنین منجر مىشود بر خلاف اسلام و مصلحت مسلمین و از حیلههاى اجانب است که از اسلام و گسترش آن رنج مىبرند.» صحیفه امام ج13 ص209
« از ملى گرایى خطرناکتر و غمانگیزتر، ایجاد خلاف بین اهل سنت و جماعت با شیعیان است، و القاى تبلیغات فتنهانگیز و دشمنىساز بین برادران اسلامى و ایمانى است.» صحیفه امام ج13 ص209
« با نام «ملیت» و «ملى گرایى»، گرچه در بین آنان مردانى متعهد و دلسوز بودند، لکن با اقلیت فاحش آنان و در تنگنا قرار دادنشان کار مثبتى نمىتوانستند انجام دهند» وصیتنامه امام خمینی
پیوست 2: « آیا ملت شجاع ایران در مقابل جنگ اقتصادى، تبلیغاتى، روانى و حملات ددمنشانه عراق به شهرها و موشکباران مناطق مسکونى و بمبارانهاى مکرر شیمیایى عراق در ایران و حلبچه، مقاومت نکرده است؟ آیا ملت عزیز ایران در مقابل توطئه منافقین و لیبرالها و زراندوزى و احتکار سرمایه داران و حیله مقدس مآبان مقاومت نکرده است؟ آیا همه این حوادث و جریانات براى ضربه زدن به اصول انقلاب نبوده است؟ که اگر نبود حضور مردم، هر یک از این توطئهها مىتوانست به اصول نظام ضربه بزند. که خدا را سپاس مىگزاریم که ملت ایران را موفق نمود تا با قامتى استوار به رسالت خود عمل کند و صحنهها را ترک نگوید.» پیام قبول قطعنامه – صحیفه امام ج21 ص86
« امروز که بسیارى از جوانان و اندیشمندان در فضاى آزاد کشور اسلامىمان احساس مىکنند که مىتوانند اندیشههاى خود را در موضوعات و مسائل مختلف اسلامى بیان دارند، با روى گشاده و آغوش باز حرفهاى آنان را بشنوند. و اگر بیراهه مىروند، با بیانى آکنده از محبت و دوستى راه راست اسلامى را نشان آنها دهید. و باید به این نکته توجه کنید که نمىشود عواطف و احساسات معنوى و عرفانى آنان را نادیده گرفت و فوراً انگِ التقاط و انحراف بر نوشتههاشان زد و همه را یکباره به وادى تردید و شک انداخت. اینها که امروز این گونه مسائل را عنوان مىکنند مسلماً دلشان براى اسلام و هدایت مسلمانان مىتپد، و الّا داعى ندارند که خود را با طرح این مسائل به دردسر بیندازند. اینها معتقدند که مواضع اسلام در موارد گوناگون همان گونهاى است که خود فکر مىکنند. به جاى پرخاش و کنار زدن آنها با پدرى و الفت با آنان برخورد کنید. اگر قبول هم نکردند، مأیوس نشوید. در غیر این صورت خداى ناکرده به دام لیبرالها و ملیگراها و یا چپ و منافقین مىافتند؛ و گناه این کمتر از التقاط نیست» صحیفه امام، ج21، ص: 99
« من امروز بعد از ده سال از پیروزى انقلاب اسلامى همچون گذشته اعتراف مىکنم که بعض تصمیمات اول انقلاب در سپردن پستها و امور مهمه کشور به گروهى که عقیده خالص و واقعى به اسلام ناب محمدى نداشتهاند، اشتباهى بوده است که تلخى آثار آن به راحتى از میان نمىرود، گر چه در آن موقع هم من شخصاً مایل به روى کار آمدن آنان نبودم ولى با صلاحدید و تأیید دوستان قبول نمودم و الآن هم سخت معتقدم که آنان به چیزى کمتر از انحراف انقلاب از تمامى اصولش و هر حرکت به سوى امریکاى جهانخوار قناعت نمىکنند، در حالى که در کارهاى دیگر نیز جز حرف و ادعا هنرى ندارند. امروز هیچ تأسفى نمىخوریم که آنان در کنار ما نیستند چرا که از اول هم نبودهاند. انقلاب به هیچ گروهى بدهکارى ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهاى فراوان خود را به گروهها و لیبرالها مىخوریم، آغوش کشور و انقلاب همیشه براى پذیرفتن همه کسانى که قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ولى نه به قیمت طلبکارى آنان از همه اصول» پیام منشور روحانیت - صحیفه امام، ج21، ص: 286
«من به آنهایى که دستشان به رادیو- تلویزیون و مطبوعات مىرسد و چه بسا حرفهاى دیگران را مىزنند صریحاً اعلام مىکنم: تا من هستم نخواهم گذاشت حکومت به دست لیبرالها بیفتد، تا من هستم نخواهم گذاشت منافقین اسلام این مردم بىپناه را از بین ببرند، تا من هستم از اصول نه شرقى و نه غربى عدول نخواهم کرد» پیام منشور روحانیت - صحیفه امام، ج21، ص: 286
« امروز غرب و شرق به خوبى مىدانند که تنها نیرویى که مىتواند آنان را از صحنه خارج کند، اسلام است. آنها در این ده سال انقلاب اسلامى ایران ضربات سختى از اسلام خوردهاند و تصمیم گرفتهاند که به هر وسیله ممکن آن را در ایران که مرکز اسلام ناب محمدى است نابود کنند. اگر بتوانند با نیروى نظامى، اگر نشد، با نشر فرهنگ مبتذل خود و بیگانه کردن ملت از اسلام و فرهنگ ملى خویش و اگر هیچ کدام از اینها نشد، ایادى خودفروخته خود از منافقین و لیبرالها و بىدینها را که کشتن روحانیون و افراد بیگناه برایشان چون آب خوردن است و در منازل و مراکز ادارات نفوذ مىدهند که شاید به مقاصد شوم خود برسند. و نفوذیها بارها اعلام کردهاند که حرف خود را از دهان سادهاندیشان موجّه مىزنند.» پیام به مهاجرین جنگ تحمیلی – صحیفه امام ج21 ص 326
« چهارچوب دوستى من در درستى راه هر فرد نهفته است. دفاع از اسلام و حزب اللَّه اصل خدشه ناپذیر سیاست جمهورى اسلامى است. ما باید مدافع افرادى باشیم که منافقین سرهاشان را در مقابل زنان و فرزندانشان در سر سفره افطار گوش تا گوش بریدند. ما باید دشمن سرسخت کسانى باشیم که پروندههاى همکارى آنان با امریکا از لانه جاسوسى بیرون آمد. ما باید تمام عشقمان به خدا باشد نه تاریخ. کسانى که از منافقین و لیبرالها دفاع مىکنند، پیش ملت عزیز و شهید داده ما راهى ندارند. اگر ایادى بیگانه و ناآگاهان گول خورده که بدون توجه بلندگوى دیگران شدهاند، از این حرکات دست برندارند، مردم ما آنها را بدون هیچ گونه گذشتى طرد خواهند کرد.» (همان جا)