به نظر من اساسا گفتوگو بسیار میتواند گرهگشا باشد و موجب نزدیکی، انسجام و رفع اختلافات در درون مجموعه کشور شود. همانطور که امام (ره) تاکید کردند که حفظ وحدت ضامن بقای انقلاب و نظام جمهوری اسلامی است؛ لذا تعاملات داخلی و همدلیها از مسیر گفتوگو ایجاد میشود و باید بسترهای لازم فراهم شود.
دیدارنیوز ـ در ایام دهه فجر همگان خواه ناخواه به دستاوردهای انقلاب و تحقق اهداف اولیه و ثانویه این انقلاب میپردازند. قدر مسلم اینکه وقتی سخن از اهداف انقلاب به میان میآید همه به سراغ استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی میروند. در اینکه این ۳ گزاره از ارکان رکین انقلاب بودهاند شکی نیست، اما انقلاب اهداف دیگری را نیز در پشت این اهداف تعریف کرده که به آنها میتوان لقب اهداف ثانی انقلاب داد. مسائلی چون رسیدگی به محرومان و مستضعفان، کاهش اختلاف طبقاتی، برقراری عدالت و رفع تبعیض در شقوق مختلف جامعه و... در چهل سالگی انقلاب که بسیاری آن را گرانیگاه رویکردهای آینده نگرانه میخواندند مسلما این اهداف ثانویه بیش از اهداف اولیه به چشم میآید. چرا که اهداف اولیه تا حدود زیادی تحقق یافته، اما این اهداف ثانویه است که پس از ۴ دهه هنوز مورد مطالبه مردم است. گرچه بسیاری معتقدند که در مورد تحقق اهداف اولیه انقلاب نیز هنوز کامل میسر نشده است. چرا که در حوزهای مثل آزادی در حوزههای مختلف هنوز مواردی وجود دارد. برخی تحلیلگران معتقدند که هرچه از ابتدای انقلاب به این سو آمدهایم فضای گفتوگو، تعامل، قانونگرایی و خرد جمعی جای خود را به دیدگاههای دیگر داده که فقط قرائت خود را از انقلاب برمیتابد، امام(ره) را در چارچوبهای خود ترسیم و ارائه میکند و اساسا سایر دیدگاههای دیگر نسبت به انقلاب را نیز انکار میکند. در شرایطی که رسانههای بیگانه با استناد به برخی اسناد تاریخ انقلاب را به بیان خود روایت میکنند این نوع نگرشها و رویکردها نه به سود که به زیان انقلابی است که باید خود را به نسل جدید با انگارههای روزآمد بشناساند. برای بررسی تحقق اهداف انقلاب، تجدید نظر در برخی رویکردهای چهل ساله و لزوم مراجعه به قانون اساسی برای حل مشکلات کشور«آرمان» با احمد حکیمیپور دبیرکل حزب اراده ملت و فعال سیاسی اصلاحطلب به گفتوگو پرداخته است که میخوانید.
با گذشت 4دهه از انقلاب اسلامی چه میزان از اهداف استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی تحقق یافته و تا تحقق کامل تمام اهداف انقلاب باید چه رویکردهایی اتخاذ شود؟
اینگونه مسائل نسبی است و ما باید ببینیم که شعار اصلی انقلاب چه بود و بر اساس آن شعارهای اصلی استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی که مانیفست انقلاب ما را تشکیل میداد بیندیشیم که در این چهل سال به کجا رسیدیم. قانون اساسی نیز خود راهکار رسیدگی به این اهداف بوده و اینها را باید در راستای هم بررسی کنیم. لذا من معتقدم که کشورمان از نظر استقلال سیاسی نسبت به قبل از انقلاب در جایگاه خوبی قرار دارد. امروز جمهوری اسلامی به معنای واقعی مستقل است و کشوری است که خود برای خود تصمیم میگیرد و همچنین در نظام بینالملل نیز به عنوان یکی از قدرتها و بازیگران مهم در حال نقشآفرینی است. گرچه جمهوری اسلامی در سطح منطقهای و بینالمللی نیز نقش و وزن دارد که اینها همه دستاوردهای شعار استقلال انقلاب است. البته این صرفا در خصوص استقلال سیاسی بوده و استقلال در سایر حوزهها نیز باید در جای خود مورد بحث و بررسی قرار گیرد. در حوزه آزادی نیز نسبت به قبل از انقلاب جلو آمدیم، رقابتهای سیاسی وجود دارد و همانطور که قانون اساسی پیشبینی کرده مردم سرنوشت خود را از طریق صندوق رأی مشخص میکنند. در این حوزه نیز مسلما پیشرفتهای خوبی داشتیم، اما طبیعتا باز جای کار و پیشرفت دارد که مردم بیش از پیش مطمئن شوند که در سرنوشت خود نقش و دخالت دارند. البته باید اذعان کنم که برطرف شدن برخی محدودیتها در عرصه سیاسی و بهخصوص در انتخاباتهای مختلف میتواند تاثیرات بسیار مفید و بسزایی در مشارکت مردم و فعالیت جریانهای سیاسی داشته باشد. در باب جمهوری اسلامی نیز پس از چهل سال دستاورد مهمی کسب کردهایم و تلفیق جمهوریت با اسلامیت تجربه نوینی در جوامع سیاسی و بینالمللی به لحاظ مدل حکومتداری است که اکنون چهل سالگی خود را جشن میگیرد و باید ببینیم که در آینده به کجا خواهد رسید.
در چهل سالگی انقلاب باید تجدید نظری در برخی سیاستها و نگرشها اعمال شود و با رویکردهای جدیدی برای آینده انقلاب برنامهریزی کرد؛ ارزیابی شما چگونه است؟
من معتقدم که این مساله اساسا امری دائمی است و در هیچ زمانی نباید متوقف شده و به آنچه داریم قانع شویم. لذا همواره به نوعی ارزیابی و آسیب شناسی در شئون مختلف انقلاب نیاز داریم و برای اینکه بالندگی و پویایی در نظام داشته باشیم این بازنگری و آسیب شناسیها همواره باید حفظ شده و ادامه یابد. در نهایت آنچه مسلم است مردم نقش تعیین کنندهای در بهوجود آمدن انقلاب داشتهاند، لذا هرگونه تصمیمگیری یا عملکردی باید با در نظر گرفتن نظر و رأی مردم باشد چون آنها انقلاب را به ثمر رساندند. از این رو باید مطالبات مردم جزء اولویتهای مسئولان قرار گیرد، بهخصوص در شرایط فعلی که جامعه به لحاظ اقتصادی و معیشتی در تنگناهای بسیاری قرار دارد. لذا این اتفاق هر چه بیشتر و بهتر رخ دهد موجب حمایت تمام و کمال مردم مثل سابق از انقلاب و نظام خواهد بود. امام نیز بر این مساله تاکید میکرد که میزان رأی ملت است و بایستی جمهور مردم در تعیین سرنوشت خود دخالت داشته باشند. این مسائل را باید بیش از پیش پررنگ کنیم و در شعارهای اقتصادی انقلاب بهخصوص بحث عدالت گامهای موثرتری برداریم تا اختلاف طبقاتی در جامعه کاهش یابد و مردم به اهداف اقتصادی انقلاب برسند. گرچه انقلاب صرفا به دنبال هدف اقتصادی نبود، اما همواره دنبال عدالت بودیم و انقلاب نیز اساسا برای از بین بردن ظلم و گسترانیدن عدالت بهوجود آمد. لذا باید در این بعد کارهای جدیتری صورت گیرد، چرا که در این زمینه از روح انقلاب و قانون اساسی که در اصول مختلف بدانها تاکید شده هنوز فاصله داریم.
تاکنون اشخاص بسیاری از لزوم بازگشت به قانون اساسی و استفاده از تمام ظرفیتهای این قانون سخن گفتهاند؛ اساسا چرا با وجود تاکیدات مکرر برخی مسئولان به این امر برخی جریانات همچنان در برابر مراجعه به قانون اساسی مقاومت میکنند؟
من معتقدم که این مسائل بیشتر اختلافات سیاسی در فضای کشور است، اما در نهایت قانون اساسی میثاق مشترک میان ملت با حاکمیت است و در شکلگیری منازعات جامعه قانون اساسی راهکارهای مشخصی را دیده و فصل الخطاب تمامی مسائل است. لذا بهتر است که قانون اساسی را به عنوان یک کلیت واحد ببینیم و به تمام اصول آن تاکید شود. برای اینکه نظام بتواند خوب عمل کند و کارکرد اصلی خود را داشته باشد نیز راهکارهایی در قانون اساسی دیده شده است. لذا قانون اساسی فقط حرفهای قشنگی نیست که روی کاغذ نوشته باشند. قانون اساسی به عنوان کلیتی است که میتواند کشور را پیش ببرد و گرهگشای مسائل باشد و اهداف انقلاب را محقق کند دیده شده است. باید همه اصول قانون اساسی را به یک چشم نگاه کنیم و آنها را به عنوان تعهدی متقابل میان حاکمان و مردم که حقوق همه را نسبت به یکدیگر معلوم کرده بنگریم. حال اینکه برخی اظهارات مخالفی دارند یا به مقابله با مراجعت به قانون اساسی میپردازند نظرات و رویکردهای سیاسی این افراد است. البته آنچه که باید در کشور رواج یابد قانون است. امام(ره) نیز در تعریف جمهوری اسلامی فرموده بودند جمهوری اسلامی حکومت قانون است. حال قانونی که همه قبول دارند باید رعایت شود، قانون اساسی نیز که مادر تمامی این قوانین است باید به طریق اولی مورد نظر باشد. من فکر میکنم با تجربیاتی که در این چهل سال اندوختیم جامعه و نظام به یک بلوغی رسیده و باید منازعات درون سیستم را از راهکارهای قانونی حل و فصل کنیم چون ظرفیتهای خوبی دارد. لذا نباید بگذاریم این اختلافات، منازعات و رقابتها به مشکل و معضل تبدیل شود و هزینهای را به این کشور و ملت تحمیل کند. من فکر میکنم چنین ظرفیتی در نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی وجود دارد فقط باید به نحو احسن از این ظرفیتها استفاده لازم را برد.
چندی است که مسئولان و اشخاص مختلف به گفتوگو تاکید دارند، این گفتوگوها تا چه حد مفید بوده و چه تاثیراتی در جامعه دارد؟
به نظر من اساسا گفتوگو بسیار میتواند گرهگشا باشد و موجب نزدیکی، انسجام و رفع اختلافات در درون مجموعه کشور شود. همانطور که امام(ره) تاکید کردند که حفظ وحدت ضامن بقای انقلاب و نظام جمهوری اسلامی است. لذا تعاملات داخلی و همدلیها از مسیر گفتوگو ایجاد میشود و باید بسترهای لازم فراهم شود. باید نیروهای درون کشور و آنهایی که ایران را قبول دارند و دلشان برای سر بلندی کشور و ملت میتپد همه باهم احساس کنند که میتوانند نقشآفرین باشند و در تعالی، پیشرفت، رفاه و آسایش و آبادی این کشور قدم بردارند. گفتوگو میتواند به رویش چنین احساسی در همه نیروهای سیاسی، اجتماعی، دانشگاهی و... کمک کند. مقامات بسیاری از جمله امام(ره) و مقام معظم رهبری در ارتباط با لزوم گفتوگو در جامعه صحبت کردهاند. این انتظار بهخصوص از دانشگاهها وجود داشته که این مباحث و گفتوگوها را در قالب کرسیهای آزاد اندیشی و هم اندیشی راهاندازی کنند. گفتوگو و تعامل برای هر کشور و نظام سیاسی لازم است و انقلاب جمهوری اسلامی نیز با وحدت شروع و به پیروزی رسید و امید میرود که در آینده نیز این وحدت همچنان ادامه یابد. هر چه این وحدت خدشهدار شود و نیروها تجزیه شوند، آفت انقلاب است و موجب ضربه به نظام و انقلاب خواهد شد.
طی چند روز گذشته از سخنرانی رئیس مجلس در روز 22 بهمن در کرج جلوگیری بهعمل آمده؛ آیا پس از چهل سال زمان آن نرسیده که تحرکات دلواپسانه کنار گذاشته شود و رویکردهایی دیگری اتخاذ شود؟
متاسفانه این هم از کارهای نابجایی است که در آستانه چهلمین سالگرد انقلاب رخ داده و عمل درستی نیست؛ چراکه به نوعی وحدت و همدلی را خدشهدار میکند. معمولا برای سخنرانان در استانها و شهرستانها فرایندی وجود دارد و گروهی از دستگاههای مختلف تصمیم میگیرند که در راهپیمایی روز 22 بهمن کدام شخصیت سخنرانی کند. اینکه برخی جریانات بخواهند این رویه را بهم بزنند، طومار جمع کنند و رئیس یک قوه را زیر سوال ببرند نشانههای خوبی از وحدت و انسجام را به همراه ندارد. به نظرم کسانی مخالف سخنرانی آقای لاریجانی بودند میتوانستند اعتراض خود را به دستگاههای مربوطی که سخنرانها را تعیین میکنند منعکس کنند. این شکل از طومارنویسی و تهدید به نوعی نقض غرض است. چرا که همه داعیهدار وحدت و همدلی زیر بیرق جمهوری اسلامی هستند، اما در عمل میبینیم که جریانی به تضعیف و تخریب مسئولان نظام مبادرت میورزد. بهتر است حال که در چهل سالگی انقلاب هستیم رویکردهای دلواپسانه را کنار گذاشته و برای آینده انقلاب طرحی نو در اندازیم.
اصلاحطلبان که از زمان انقلاب با نام خط امام تاکنون فعالیت داشتهاند چه میزان توانستهاند تاثیرات گستردهای در پیشبرد اهداف انقلاب در جامعه داشته باشند؟
جریان اصلاحلات یکی از جریانهای اصلی انقلاب است که ریشه در مبارزات قبل از انقلاب دارد و به قول معروف یکی از نیروهای تعیین کننده در نظام جمهوری اسلامی است. اصلاحطلبان همواره اولویت خود را بر اساس منافع ملی قرار داده و در کورانهای مختلفی که در این چهل سال پشت سر گذاشتیم دین خود را به نظام و انقلاب ادا کرده، تلاش خود را انجام داده و هزینههای خود را نیز پرداخت کردهاند. منتها هر جریانی ضعف و قوتهای خاص خود را دارد و هیچ مجموعهای مطلق نیست. جریان اصلاحات نیز با فرازو فرودهایی که داشته سعی کرده به بهبود شرایط، رفع نواقص و کمک به پیشرفت و آبادانی کشور کمک کند.
برخی اصلاحطلبان معتقدند که راه نجات کشور از اصلاحات میگذرد از دیدگاه شما اصلاحطلبان چه سازوکاری برای این مهم مدنظر دارند؟
البته من فکر نمیکنم که منظور از این حرف این باشد که تمامی امور کشور حتما باید از مسیر جریان اصلاحات بگذرد؛ بلکه معتقدم حل مشکلات کشور از طریق اصلاحات یعنی نباید با رویههای تند و دلواپسانه مسائل و مشکلات را حل کرد و رویههای اصلاحی میخواهد. رویههای اصلاحی نیز برای حال کنونی نیست و روندی ریشهدار است. منظور این است که باید به اصلاح امور بپردازیم نه اینکه امور را به دست اصلاحطلبان بسپاریم. اصلاحطلبان نیز وقتی در قدرت هستند باید به همه نیروهای کشور توجه کنند. نگاه حذفی آفت این کشور است. هر مسئولی که روی کار میآید میگوید که دولت قبلی هیچ کار نکرده، تخریب ویران کرده و من آمدهام که به توسعه و آبادانی بپردازم. این رویکردها واقعا در جامعه تاثیر منفی میگذارد. لذا ما معتقدیم که روش اصلاحی راه حل مشکلات کشور است. یعنی اینکه کاستیهای کشور را از مسیرهای قانونی و از طریق هنجارهای حقوقی مستقر پیگیری و حل کند. راه حلهای تند و افراطی به کشور آسیب میزند.
با توجه به عملکرد ناموفق دولت بهخصوص در حوزه اقتصادی و معیشتی جامعه اصلاحطلبان به عنوان حامیان دولت در انتخابات آینده با معضل مشارکت مردم روبهرو خواهند بود از این رو برای حضور مردم در انتخابات باید چه تدابیری اتخاذ شود؟
من معتقدم که عدم حضور مردم در پای صندوقهای رأی چالش اصلاحطلبان نیست بلکه مساله کلیت کشور و نظام است و هر کسی باید تلاش کند که مردم از مراجعه به صندوقهای رأی مایوس نشوند. این مساله به کلیت نظام صدمه میزند زمانی که مردم از مراجعه به صندوق آرا ناامید شوند و فکر کنند رأیشان تاثیری در سرنوشت آنها ندارد و کسانی که انتخاب میکنند نمیتوانند خواستههای آنها را برآورده کنند به فرایندهای انتخابی پشت میکنند که خطری جدی برای مشارکت اجتماعی کشور است. لذا باید در نظام انتخابات تجدیدنظر شود و ما به سمت وسویی حرکت کنیم که احزاب بتوانند بیشتر نقشآفرین باشند و بتوانند انتخابات کشور را سامان بخشند. انتخابات وقتی به هیجانات میرسد وعدههایی داده میشود که خارج از ظرفیت کشور و آن فرد است و در نتیجه مردم را سر خورده میکند. از این جهت معتقدم آقای روحانی نیز با توجه به اقتضائات و شرایط تلاشهای خود را مثل بقیه دولتها انجام داده و باید کارنامهاش را سنجید. باید دید تمامی دولتهای گذشته چه شعاری دادند، چه اهدافی داشتند و چند درصد آن را به نتیجه رساندند. در سیاست صفر و صد وجود ندارد و نمیتوان گفت که یکی مطلقا خوب و دیگری مطلقا بد است. باید دید آقای روحانی در کجاها موفق و در کجاها ناموفق بوده است. اصلاحطلبان نیز باید با مردم صادق باشند و اگر ضعفهایی وجود دارد با مردم بگویند و محدودیتها را نیز باز گوکنند. ظرفیتها و توانهای محدود ما باید صرف اولویتهای اصلی شود که مردم بتوانند نتیجه آن را ملاحظه کنند. مشکلات زیاد است و توان محدود؛ مردم باید بدانند که این توان محدود را به اولویتهایی که از منافع ملی برمیخیزد اختصاص میدهیم. گرچه به این نکته نیز باید اشاره کنم که اولویت بندی هایمان در مدیریت منابع و مصارف درست نیست.
چندی پیش لایحه جامع انتخابات توسط هیأت دولت به تصویب رسید که در آن به نقش مهم احزاب در انتخابات اشاره شده، شورای نگهبان نیز به نقش مهم احزاب تاکید کرده است؛ اساسا برای ایجاد سازوکارهای فعالیت احزاب چه روندهایی باید طی شود؟
من این لایحه را اتفاق مثبتی میدانم که اگر در این دوره مجلس به نتیجه برسد خیلی خوب خواهد بود تا ما بتوانیم در انتخابات آینده آن را بهکارگیریم. البته سازوکار این مساله نیز باید در قانون پیشبینی شود. لذا معتقدم همچنان که در همه عرصههای کشور در امر توسعه سرمایهگذاری میشود در توسعه سیاسی نیز باید سرمایهگذاری شود. اینجا نیز مثل آموزش و پرورش است که میگویند سواد، آموزش و تحصیلات از شاخصهای توسعه است و کشور را از ظرفیت نیروی انسانی بالایی برخوردار میکند کار سیاسی نیز به همین گونه است. بالاخره در کشورهای توسعه یافته در امر توسعه سیاسی نیز سرمایهگذاری میشود. یعنی از منابع ملی باید طی فرمولی کاملا شفاف برای احزابی که فعال و قادرند که رأی مردم را بسیج کنند و برآیند نمادی از منافع بخشی از مردم باشند استفاده شود و آنها را تقویت کرد، چرا که احزاب نمیتوانند کار اقتصادی کنند. متاسفانه به دلیل اینکه از ابتدا به کار حزبی توجه نشده و نگاه منفی روی آن بوده همینطور مانده و رشد نکرده است. در حالی که احزاب لازمه نظام جمهوری هستند. در نظامی که در مقاطع مختلف انتخابات بر گزار میشود کار انتخابات با احزاب است و باید در این زمینه فعالیت جدی صورت بگیرد و احزابی که میتوانند بخش بزرگی از مردم را نمایندگی کرده و منافع آنها را مدیریت کنند باید تقویت شوند و درست عمل کنند تا بتوانند به عنوان دولت در سایه به کارهای کارشناسی کشور کمک کنند و به عنوان اتاق فکر مسائل کشور را رصد کنند. لذا وقت آن رسیده که جمهوری اسلامی به مساله تحزب و حکمرانی حزبی دقت بیشتری کند و سرمایهگذاری لازم را انجام دهد.
منبع: آرمان/ حمید شجاعی/۱۶ بهمن ۹۷