
سالن فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی در تهران، که بامسماترین نام را دارد، میزبان همایشی به نام زنده یاد حکیم ابوالقاسم فردوسی بود و گزارش دیدار را از این همایش میخوانید.
دیدارنیوزـ مسعود پیوسته: سالن فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی در تهران، که بامسماترین نام را دارد، میزبان همایش، به نام زنده یاد حکیم ابوالقاسم فردوسی بود و در این سالن، علاقمندان شاهنامه، از گویندگان تا شنوندگان در جست و جوی این بودند که چگونه میتوان «شاهنامه» را به روزگار اکنون آورد و آن را در جریان زندگی روزمره، به کار بست. «همایش شاهنامه و مطالعات بین رشتهای در علوم انسانی» موضوع نشست دوشنبه۲۲ اردیبهشت بود که به اهتمام انجمن علمی مطالعات صلح ایران؛ و با همکاری خردسرای فردوسی مشهد، کارگاه شاهنامه خوانی تبریز، خانه اندیشمندان علوم انسانی و دانشگاه علامه طباطبایی در محل ساختمان خانه اندیشمندان علوم انسانی و در مناسبتترین سالنش، یعنی «سالن فردوسی» برگزار شد.
اگر سال گذشته در ۲۳ اردیبهشت، همایش «شاهنامه و امر سیاسی» در همین خانهی اندیشمندان برگزار شد و در آن به شیوههای حکمرانی سیاسی پرداخته میشد و بانیان آن همایش، در جست و جوی بروز آوری امر سیاسی از دل شاهنامه برای روزگار امروز بودند، دیروز طعم همایش، خاص و تک مزه نبود، بلکه میدان دربرگیری اش گستردهتر بود و معجونی از ابعاد گوناگون جریان زندگی که از نام همایش نیز پیدا بود و در جست و جوی مفاهمهی بین رشتهای با موضوع «شاهنامه».
اینکه با مطالعات و اتصالات بین رشتهای، راه فهم شاهنامه آسانتر و همگانی شود و ارتباط گیری با آن و کاربردی کردنش آسان تر. هشت سخنران در طی سه ساعت و نیم در باب این موضوع سخن گفتند.
نخستین سخنران این همایش، محمد جعفر یاحقی، پژوهشگر و نویسنده؛ و استاد زبان و ادبیات فارسی و ادبیات خراسان و مدیر قطب علمی فردوسی شناسی دانشگاه مشهد بود که در همان دقایق آغازین سخنش از رغبت عمومی همهی طبقات اجتماعی نسبت به شاهنامه گفت و اینکه اگر پیشتر، توجه و تمرکز بر شاهنامه، خاص مراکز آکادمیک و دانشگاهها و استادان ادبیات و ... بود، حالا و این سال ها، گروههای مختلف اجتماعی، به شاهنامه توجه دارند. صدای شاهنامه و فرهنگ بومی همه جا به گوش میرسد.
وی ابراز خرسندی کرد که این سالها «خردسرای فردوسی»، به شکل کاملا مردمی و پویا در حال تأسیس و گسترش است. چه در ایران و چه در منطقه و جهان.
وی از نمونه هایش، از خردسرای روستایی بردسکن کاشمر نام برد که سال گذشته در بردسکن افتتاح شد. خردسراها یا مراکز مطالعات شاهنامه که در برخی استانهای کشور و شهرها مثل گیلان و تبریز و یزد و اردکان و بجنورد و گلستان و گرگان به فعالیت مشغولاند؛ و در همدان هم صحبت شد قرار است شاهنامه خوانی در آنجا نیز راه بیفتد. همین طور خارج از کشور، تا واشنگتن و ونکوور و دبی و در ترکیه نیز مراکز شاهنامه خوانی شان فعال است. امیدواریم بزودی در تاجیکستان و ازبکستان و در پاکستان هم این مرکز مطالعات شاهنامه و خردسراهای فردوسی شان راه اندازی شود.
دانشگاه علامه طباطبایی هم که مرکز مطالعات شاهنامه شان، دو هفته پیش با نام خردسرای فردوسی دانشگاه علامه طباطبایی افتتاح شد. ما سالهای پیش در دانشگاه مشهد، مرکز مطالعات فردوسی داشتیم، ولی ده پانزده سالی است که اسمش را گذاشتهایم «خردسرای فردوسی». دیدیم چه چیزی بهتر از «خردسرای فردوسی»! اگر فردوسی سرایی داشته باشد، در آن سرا، جز خرد و خردمندی و تعقل و عقلانیت که از در و دیوار آن باید ببارد، چیز دیگری نیست؛ و محور ظرفیتهای همهی شاهنامه، همین «خرد» است. درواقع، شاه کلید شاهنامه همین «خرد» است.
وی در تبیین کاربردی کردن شاهنامه در جریان زندگی امروزمان گفت: «شاهنامه را باید آورد به روزگار خودمان. درست است که شاهنامه مربوط به هزارسال پیش است، اما بنیادها و بن مایهها آنجاست. آن بن مایهها را میشود نو و مدرنش کرد و به روزگار اکنون آورد. همان کاری که خود فردوسی کرد. تجربیات هزار سال، دو هزارسال قبل از خود را با زبان آن روزی خود در شاهنامه بیان کرد.»
دومین سخنران این همایش، غلامرضا ذکیانی، رئیس دانشکده ادبیات فارسی و زبانهای خارجی دانشگاه علامه طباطبایی بود که درباره جایگاه پادشاه و نسبت آن با اخلاق از منظر فردوسی در بزمهای هفتگانهی نوشیروان سخن گفت. «تآملی بر مسائل طبقات اجتماعی ایران با مروری در شاهنامه»، موضوع سخنان مقصود فراستخواه، جامعه شناس بود. وی یک نگاه تطبیقی در برآورد نگاه احمد اشرف، جامعه شناس و نویسنده، با نگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی کرد که اولی، طبقات اجتماعی در عصر ساسانی را بی کارکرد و ایستا بر اثر سیطرهی استبداد میدید، در حالی که فردوسی در شاهنامه، طبقات اجتماعی ایران را به رغم سیطرهی استبداد، دارای ویژگی دینامیزم؛ و پویا میدید.
شاهنامه و مطالعات بین رشتهای در علوم انسانی یعنی «چه و چرا؟» موضوع سخنان نعمت الله فاضلی، انسان شناس و رئیس انجمن علمی مطالعات صلح ایران بود که دقیقا متناسب با عنوان همایش صحبت کرد. وی در آغاز از معنا و مفهوم این عنوان گفت که مطالعات بین رشتهای، شورشی است بر «رشته». فاضلی به تفصیل، سراغ پیدایی رشتهها از سالهای ۱۹۱۰ به بعد پرداخت و تفکیک کرد معنای «چند رشتهای» را با «بین رشتهای». این استاد انسان شناس، به شرایط متحول دنیای امروز پرداخت و اینکه از چهل پنجاه سال پیش، متناسب با اقتضائات دنیای امروز، «رشته ها» تبدیل به «مطالعات» شدهاند. نگاه چندوجهی به موضوعات و پلورال.
او گفت: «همان گونه که فردوسی حرفهای مردم را میشنید و فهم میکرد و نتیجه اش همین ابداع شاهنامه بود که جامعیت دارد، ما نیز در این دوره باید حرف مردم را بشنویم و شاهنامه را ابداعِ دوباره کنیم. همان نکتهای که در این نشست، استاد عزیزمان جناب دکتر یاحقی بیان فرمودند. بله فردوسی جامعه را میشنید و ماحصلش این شاهنامه شد که ابداع جامعه بود. ابداع تاریخ بود. هنر بود. زیبایی شناسی بود. ما سه فهم از شاهنامه میتوانیم داشته باشیم. یک: روایت عامه که در طول تاریخ و در اذهان مردم شکل گرفته است. دو: فهم رشته ادبیات؛ و سه: دانش فرارشتهای و در حال ظهور که میخواهد شاهنامه را در بطن و بافت امروز جامعه بفهمد.»
ماندانا تیشه یار، استاد روابط بین الملل، معاون پژوهشی دانشگاه علامه طباطبایی و رئیس سابق انجمن علمی مطالعات صلح ایران، موضوع سخنش «کالای چینی در میان ایرانیان به روایت شاهنامه» بود که با طرح شیوهی تاریخ نگاری آنال، به ترابری اشیاء و سفرهای کالاها و اشیاء از شهر به شهر تا خارج از ایران به داخل در متن شاهنامه اشاره کرد و در پژوهش خود به نامها و کارکردهای اشیاء همچون سلاح چینی تا دستار و دیبا و پرند چینی و فرش و کاسههای چینی و ... در مناسبات روابط بین الملل و به لحاظ اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در شاهنامه در عهد اسطورهای و عهد تاریخی پرداخت. اینکه چگونه اشیاء مادی در بستر میان کشورها نقش مهمی بازی کرده و به کاهش تنشها و افزایش همکاریها میان دولتها در گوشه و کنار جهان یاری رساندند.
سخنران بعدی همایش، یامان حکمت تقی آبادی، استاد ادبیات و روان شناسی بود که در باب «فراتحلیل و مقالات علمی، پژوهشی مرتبط با شاهنامه با موضوع روان شناسی سخن گفت.
وی به فشردهای از فراتحلیلش از یکصد و پنجاه و چهار مقالهی روان شناسانه که به شاهنامه پرداخته شده و توسط عموما استادان ادبیات یا دانشجویان ادبیات نگاشته شده بود، پرداخت و گفت: «بهانهام برای پرداخت به این موضوع، یکی از بیمارانم به نام سودابه بود که درواقع از «شاهنامه» آسیب دیده بود و از سوی همسرش به واسطهی نامش سودابه که در شاهنامه آورده شده بود، مرتب مورد شماتت و سرزنش قرار میگرفت. همین امر موجب شد بروم ببینم چه مقالاتی با مضمون روان شناسی به شاهنامه نگاه و نوشته شده است. یکصد و شصت هشت مقاله پیداکردیم که تحت عنوان پژوهشهای میان رشتهای در فصلنامهها چاپ شده بودند که از این بین، به تحلیل ۱۵۴ مقاله پرداختیم. درواقع، فراتحلیل بود، هم کمی و هم کیفی.»
این استاد ادبیات و روان شناسی، در جمع بندیی تحلیلش، به این نتیجه رسیده بود که، چون این استادان ادبیات، فهم درستی از شاهنامه نداشتند، خروجیهای مقالات شان هم از منظر روان شناسی، حالا چه فرویدی و چه یونگی درست از آب در نمیآمد.
وی، در ادامهی سخنانش به آن مورد مصداقی و بیمار در حال درمانش اشاره کرد و گفت: «برگردم به آن خانمی که ذکرش رفت. همسرش به او میگفت تو اختلال شخصیت داری، مثل سودابه. یک شخص خودشیفتهای مثل سودابه، در نتیجه میخواهی ارتباطات متنوع با افراد متنوع داشته باشی. در حالی که این خانم واقعا این گونه نبود. این خانم، اختلال دیگری دارد که ما داریم روی آن کار میکنیم. نتیجه میخواهم بگیرم که این مطالعات روان شناختی که از ادبیات میشود، هیچ سویهی تاریکی از متن را برای مان باز نمیکند. کمکی هم به مطالعات ما نمیکند. وقتی همه ادبیات خواندهاند، روان شناسهای ما هم خیلی خوب است که سراغ ادبیات بیایند، شاهنامه واقعا ظرفیت خوبی است برای مطالعات روان شناختی. آنان که فرویدی یا یونگی کار میکنند، واقعا که باید یک استاد روانکاو تحلیلی داشته باشند که درست و دقیق بفهمند.»
مهدی فدایی مهربانی، استاد سیاست در دانشگاه تهران، موضوع سخنرانی اش «شاهنامه به مثابه زبان هویتی در منطقهی شاهنامه» بود. او گفت: «فردوسی دارد به ما محملی را معرفی میکند که در آن محمل مشترک که مبتنی بر زبان فارسی است، میتوانیم گذر کنیم حتی از اشتراکات زبانی. یعنی برسیم به آن سطحی که همدلی از همزبانی خوشتر است.
یعنی نهایت ارادهی فردوسی، گذر از زبان فارسی به سطحی است که شاید بشود یک نظم سیاسی، فرهنگی، اجتماعی مبتنی بر جهان بینی ایرانی را مجددا اعاده کنیم.» آخرین سخنران همایش هم جواد رنجبر درخشیلر، شاهنامه پژوه و دانش آموختهی علوم سیاسی و بنیانگذار کارگاه شاهنامه خوانی تبریز بود که در بارهی «اساس در شاهنامه» سخن گفت. به اساس در سیاست پرداخت و از یونان باستان شروع کرد. به دورههای متأخر رسید و به قانون اساسی در دورهی مشروطه. به رابطهی دولت، ملت. به رابطهی حاکمان و محکومان.
رنجبر گفت: «به نظرم به کارگیری واژهی «اساس» برای قانون اساسی، واژهی کاملا درست و دقیقی است. ما هم این اساس را از بلژیک در دوره مشروطه گرفتیم. از قانون اساسی بلژیک استفاده کردیم. آیا ما پیش از این، پیش از این یکصد و بیست سال، بی اساس بودهایم؟ نه، ما در طی دوران ۲۵۰۰ ساله بی اساس نبودهایم. از دوره کورش بزرگ تا مشروطه، ما بی اساس نبودهایم. حتی اصناف ما فتوت نامه دارند. حالا درست است که بی اخلاقیها زیاد شده، ولی در گذشته، هر صنفی فتوت نامه داشته. وقتی که بقال و عطار و دلاک، فتوت نامه داشتند و آیین نامههای دقیق، چگونه میشود که حاکم و پادشاه، اساس نداشته باشد! این با عقل سلیم جور در نمیآید. اگر ما اساس داشتیم، شاهنامه چه کمکی میکند در فهم این اساس؟ هر اساس در دنیا، یک بنیان هستی شناختی دارد. اساس ما نیز. هر شاهی که بر تخت مینشیند، اولین کاری که میکند، میگوید چه خواهم کرد و چه نخواهم کرد، در شاهنامه در ۵۲ مورد میبینیم که این اساس را توضیح میدهد و چارچوب مشخصی را فراهم میکند.»