
فرشاد محسن زاده، روزنامه نگار یادداشتی را با عنوان "اصلاح طلبان؛ گلادیاتورهای برده" برای دیدارنیوز ارسال کرده است که میخوانید.
دیدارنیوزـ *فرشاد محسن زاده: گرایش اصلاح طلبی که در پیوندی ناخواسته از انقلابیون چپ سوسیالیست اسلامی و جدا شدگان راست سنتی از ابتدا به علت دو ژن متفاوت نگرشی با معلولیت در عرصه سیاسی ایران شکل گرفت به رغم دستیابی مقطعی به قدرت، اما هیچگاه در ساحت سیاست جمهوری اسلامی، مقوم ظاهر نشده است.
طیف چپ اسلامی همسو مجمع روحانیون مبارز در انتخابات مجلس پنجم و ریاست جمهوری هفتم بنا به مصلحت بازگشت به قدرت با راست مدرن یا تکنوکراتهای دولت هاشمی یعنی آنتی ژن سیاسی - اقتصادی خود در جبهه واحد به رهبری هاشمی ارنج و کوچ شده اند.
این وحدت مصلحتی که حتی موجد پیروزی اصلاح طلبان در دو انتخابات مزبور مقابل بنیادگرایان سنتی شد به علت همان اختلاف ماهوی چپ اسلامی سوسیالیستی و راست مدرن لیبرالیستی دوامی نداشت.
این دو طیف سیاسی متضاد که با فرصت طلبی به موقع از آرای ناراضی خاکستری ملت از حاکمیت توانسته بودند بنیادگرایان و تمامیت خواهان را از یک قدمی پارلمان و ریاست جمهوری دور نگه دارند پیوند نیم بندشان در انتخابات مجلس ششم گسست و از آن پس تاکنون همانند آب و روغن در کنار هم هستند، اما هیچگاه یکی نشده اند.
این پیوند گسستی در سال ۸۴ با خبط بزرگ سیاسی حزب مشارکت - اتحاد ملت کنونی- و دیگر احزاب حامی دولت اصلاحات و بی تدبیری سید محمد خاتمی رییس دولت وقت در پی معرفی تعدد کاندیداها که فرش قرمز پیروزی ریاست جمهوری را زیر پای احمدی نژاد کاندیدای بنیادگرایان و میلیتاریستها در پاستور گستراند، آشکارتر شد.
از آن پس بود که حس ناخوشایند بردگی گلادیاتورها در اردوگاه اصلاحات پدیدار شد و نخستین حس واقعی آن پس از انتخابات ۸۸ به صورت فراگیر مجموعه اصلاح طلبان را در بر گرفت.
در این کارزار انتخاباتی گلادیاتورهای اصلاح طلب نخستین بار بعنوان شمشیر زنان سرگرم کننده برای رضایت خاطر صاحبان نهایی قدرت مجوز حضور در میدان مبارزه آمفی تئأتر انتخابات را یافته اند، اما اجازه پیروزی نیافته اند.
اصلاحطلبان زان پس همواره در قامت بردگان سیاسی با اشارت شورای نگهبان برای گرمی تنور رقابتهای انتخاباتی و سرگرمی محافل داخلی و پروپاگاندای بین المللی بعنوان شمشیر زنان برده محکوم وارد مبارزه میشدند و حتی در صورت پیروزی نگاهشان برای تایید به انگشت شست قدرت قاهره بوده است.
گلادیاتورهای نامور اصلاح طلب نیز در این رقابتها از سوی بزرگواران برای نجات خویش اجازه مییافتند پس از ممارستها با دیگر رقبا مبارزه کنند که در صورت پیروزی فرصتی دو باره برای بازگشت قدرت تعریف و تعیین شده بیابند تا بصورت مشروط در چارچوب بازی قدرت محدود شده بمانند.
سید محمد خاتمی و دبیران کل احزاب اصلاح طلب
شهیرترین گلادیاتورهای برده بازی قدرت سیاست جمهوری اسلامی پس از انتخابات ۸۸ هستند که هرگاه به قدرت شمشیرزنی- یعنی بسیج عمومی ملت پای صندوق ها- آنان برای سرگرمی و یا پرهیز از انزوای سیاسی - اجتماعی نیاز شد در میدان مبارزه از آنان با ترسیم حریم و محدوده مشخص دعوت بعمل میآمد.
این نقش نیز در انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم برای اصلاح طلبان گلادیاتور برده در حوزه قدرت و سیاست با کاندیدا یا مهره بازی صحنه نمایش آمفی تئأتر از پیش مشخص شده جهت گردآوری چند باره تماشاچیان (مردم) مبارزات شمشیر زنی گلادیاتورها باز تعریف و اجرا شد.
اما از فردای پیروزی نماینده گلادیاتورهای روزنه گشا برغم این که آزادی خود را با آرای مردم بدست آوردند باز هم، چون از نگاه صاحبان قدرت قاهره بدنام اند در قدرت و پیروزی سهیم نیستند و گلادیاتورهای اصلی از خاتمی تا ظریف باید همچنان در کسوت برده سیاسی باقی بمانند و به حاشیه رانده شوند.
اکنون پرسش از رهبران اصلاح طلب گلادیاتور که قریب دو دهه در قالب مبارزان برده سیاسی ایفای نقش کرده اند و با انتخابات اخیر نیز آشکار شد که دیگر آن بضاعت مردمی را ندارند تا چه زمانی میخواهند در کسوت گلادیاتورهای برده ساحت سیاست باقی بمانند و اصطلاحا هم چوب را بخورند و هم پیاز را؟
در دولتی که به بهانه وفاق دستوری حتی مخالفان و آرزومندان ناکامی اش در آن کرسیهای مهمی دارند، اما هزینههای ناکارآمدهای دولت به نام اصلاحات ثبت میشود و اصلاح طلبان واقعی را نیز در آن جایگاهی نیست اساسا چرا باید با آن همراهی و همزاد پنداری کنند؟
وقت آن رسیده است که جبهه اصلاحات با بررسی وعدههای انتخاباتی و چرخش رییس جمهور و هزینه اعتبار سیاسی - اجتماعی خود نزد ملت مرز بندی خود با دولت چهاردهم را آشکارا مشخص و به ملت بدون لکنت زبان جایگاه خنثی خود را در این دولت با توجه به اوضاع نابسامان موجود کشور حداقل برای پاسخ بخشی از دفاعیات خود در تاریخ شفاف سازی کند؛ بنابراین جبهه اصلاحات در نخستین اقدام برای برون رفت از این بردگی سیاسی و رهایی از این شراکت نابرابر ارباب رعیتی در قدرت و باور پذیری ملت نسبت به استقلال عمل سیاسی و حزبی و انصراف از حق العمل پیمانکاری با حاکمیت و نیز اعلام صریح به ملت در باره پذیرش تحمیلی نامزدی پزشکیان در انتخابات ریاست جمهوری با صدور بیانیهای از همراهی و ادامه راه با دولت مونتاژی چهاردهم خدا حافظی کنند.
*روزنامه نگار