
خبرنگار دیدارنیوز از مراسم پاسداشت رسول جعفریان، محقق و مورخ که در محل خبرگزاری خبرآنلاین برگزار شد، گزارشی تهیه کرده است که میخوانید.
دیدارنیوزـ مسعود پیوسته: قرار بود پاسداشت حجت الاسلام والمسلمین رسول جعفریان، محقق و مورخ معاصر، به همراه رونمایی کتاب گفت و گومحورش «آفاق دانایی در سپهر تمدن اسلامی» که حاصل گفت وگوی حامد زارع (روزنامه نگار) با وی است، در محل خبرگزاری خبرآنلاین، (که همواره این سالها چنین نشستهایی برپا میدارد) برگزار شود؛ ولی تقریبا مثل همهی نشستهای متنوع مان در اینجا و آنجای مملکت، رأس ساعت برگزار نشد.
در آن فاصله که تا میهمانها بیایند و سالن پر شود، به دو موضوع فکر میکردم. یکی به کتاب نسبتا قطور و مشهور سوژهی نشست، «جریانها و سازمانهای مذهبی و سیاسی از ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷ ایران» که به ریز و درشت رخدادهای دورهی معاصر تا ۵۷ پرداخته بود و گفتم شاید در اجتماع پاسداشت امروز، یادگاران و نوادگان انواع نحلههای فکری دهههای پیش هم خود را به این محفل گرامیداشت برسانند و اگر نقدی هم داشته باشند، متواضعانه به دلیل موضوع نشست، خاموش بمانند و در مجلسی مجزا به نقدهای احتمالی خود بپردازند، ضمن آنکه با آمدن شان، طیفی از رنگهای متنوع اجتماعی، سیاسی و مذهبی را خواهیم داشت و احتمالا مجلس جذابی خواهد بود. ولی این گونه نشد، انگار عمدتا «اهالی حکومت» آمده بودند، تا اهالی ملت! در این میانه، یک جا نگاهم افتاد به یک دمکراسی خواه پیشرو در سال ۸۴ که میخواست به مصطفی معین رأی بدهد، خود مصطفی معین هم نیامده بود، قرار بود مصطفی محقق داماد بیاید و در مجلس نکوداشت، از رسول جعفریان تقدیر کند و تولیدات و آثار فرهنگی و تاریخی اش را پاس بدارد که او هم نیامد و «پیام» ش آمد و یکی متن پیامش را برای جمع حاضر خواند. مثل نشستی که قرار بود بیاید در خانه اندیشمندان علوم انسانی و درباره کتاب احمد عابدینی، نویسندهی ساختارشکنی در مباحث قصاص بگوید، ولی نیامد و پیامش نیز.
نزدیکترین فرد تقدیرکنندهی با افتخار، علیرضا معزی، رئیس خبرآنلاین بود که پیشنیهی ارتباط متعامل با دکتر رسول جعفریان داشت از همان موقع که مقارن با راه اندازی این خبرگزاری بود. از همان ۱۶ هفده سال پیش. مدیر این خبرگزاری، از ابوالفضل فاتح نیز یاد کرد که همو پیشنهاد راه اندازی وبلاگ در این خبرگزاری را داده بود و از معزی خواسته بود، از نخبگان فرهنگی بخواهد بدون هیچ منع و ممیزی یی، دیدگاههای خود را از طریق وبلاگ این خبرگزاری بازتاب دهند؛ و رسول جعفریان، از نخستین وبلاگ نویسهایی بود که اینجا در خبر آنلاین، با ما همکاری کرد و به ما اعتبار بخشپد. معزی امیدوار بود روزی هم برسد که برای ابوالفضل فاتح هم که نبودش در عرصهی رسانهای کشور، ضربه به روزنامه نگاری است، مراسم پاسداشت در این فضای کوچک خبر آنلاین بگیرند.
در این نشست که شاید حدود پانزده تن، پشت تریبون رفتند و کوتاه و بلند در باب رسول جعفریان و آثارش سخنرانی کردند، به سبب پیشینهی مسئولیت داشتنش در کتابخانههای مجلس شورای اسلامی و جاهای دیگر، وی را یک «کتابخوانِ کتابدار» معرفی کردند؛ و خود جعفریان هم راضی بود به جای آن معرفیهای بالابلند، همین که بگویند «کتابدار»، برایش کافی است و راضی.
جعفریان، در اظهاراتش در آخرین دقایق این مراسم پاسداشت، با تواضع گفت: «راضی به این مجلس نبودم، مایل بودم فقط آثارم نقد شود و در این مورد به گفتگو بنشینیم، ولی دوستان محبت کردند و برایم مراسم پاسداشت گذاشتند.»
جعفر سبحانی از قم هم پیامی به مقصد این مجلس ارسال کرد و مجری مراسم، رضا اسدزاده (سردبیر خبرآنلاین) قبل از اینکه پیام مربوطه قرائت شود، به این کلام و نگاه آیت الله جعفر سبحانی اشاره کرد که در بارهی رسول جعفریان و در روزهای پایانی مسئولیتش در کتابخانه مجلس بود، گفته بود: «آقای رسول جعفریان، نگهبان قلمهای گذشتگان و دانشور تولیدات فکری آیندگان است.»
داشتم از تأخیر شروع مراسم میگفتم که بالاخره به جای ساعت ۱۴ با یک ربع، نیم ساعت تأخیر شروع شد و جمعیت که وارد میشدند، نمایندگانی از تنوع دیدگاههای فرهنگی، سیاسی حس نمیشد و یک نواختی و قالبی بودن مراجعین، لحظه به لحظه پررنگتر میشد. روحانیونی از قم آمده بودند و کت و شلواریهایی که میشد در آن همپوشانیهایی را احساس کرد که چندان تفاوتی با «از قم آمده ها» نداشتند. مثل علی لاریجانی که وقتی ناطق نوری هم آمد، کنارش نشست و من هرگز در طی این ۴۶ سالهی رفتهی پس از انقلاب ۵۷، این قدر در مجاورت فیزیکی شان ننشسته بودم! فاصله ام با ایشان، حدود نیم متر بود، ولی با همان فاصلهی معنایی دور و دراز!
لاریجانی با همان تسبیح کوچکش که انگار بیشتر برایش جنبهی تزیینی دارد تا هرچیز دیگر. چون تکانه هاش اغلب با فاصله و به ندرت است. فقط در دست دارد و با آن، احساس آرام و قرار. چهرههای این دو که بشدت آرام به نظر میرسید. آرامش و لبخند را همزمان داشتند و به نظر آمد در حال لذت از فضای حاکم در مجلس پاسداشت اند.
هیچ نشانی، حتی لحظهای و دفعتی از این ماههای التهاب داخلی و فشارهای متنوع خارجی در چهره و رفتارشان نبود. تو گویی انگار در سالهای دهه دوم انقلابیم و این مجلس، مانند یکی از مجالس گرامیداشت شهید مطهری در سالهای رفته است. اما به نظر آمد ناطق نوری با آن چشم گرداندنش در فضای مجلس پاسداشت، همچنان آن بالقوههای دورهی جوانی و شیطنتش، در پیرانه سری هم همراهش است و قابلیت بالفعل دارد!
علی لاریجانی هم به نظر آمد مثل یک میزبان در خبرآنلاین حضور دارد. میزبان نانوشته و پنهان!
علی لاریجانی که پشت میکروفون رفت و از جعفریان و رفتار و نوشتارش در مجلسی که خود، زمانی رئیسش بود گفت، در لابه لای حرف هایش در مورد شخصیتی، رسید به اینکه بله ایشان مرد شریفی بود. داشت یکی یکی صفات آن چهره را بر می شمرد، ناطق، شیطتنش گل کرد و جملهی کوتاهی گفت و موجب انفجار خندهی ملایم دور و بری هایش شد و خیلیها هم نشنیدند. من هم ناخواسته، خنده ام کوتاه ترکید! ناطق در آن فاصلههای واژه یابی لاریجانی، یواشکی گفت: «مرد خوبی بود!» (و خندهی دور و بری ها)
این جمله اش مرا یاد خاطرات بیست سال پیشم در محل کارم در رادیو برد، وقتی که همکاران، میخواستند بگویند فلانی که پست گرفته، مرد خوبی است، طرف، همین که دزد نباشه خوب است! یعنی دیگر از حالت تقوی داشتنِ فرد در دهههای نخستین انقلاب، شیفت کرده به جایی که حالا میگویند، آدم خوبی است و دزد نباشد! کفایت میکند.در آمدههای مجلس پاسداشت رسول جعفریان، دو چهره دیدم که با بقیه خیلی همگون به نظر نمیرسید.
از اولی که کنارم نشسته بود گفتم چهره تان خیلی آشناست. گفت فواد صادقی هستم.
پیوند خوردیم به سال ۸۸، سالهایی که نگاهش را در بازتاب، بازتاب میداد. گفتم دیگر نمیبینیم شما را. گفت محدودم و نمیتوانم چیزی بگویم! پرسیدم این گونه که خیلی سخت است. گفت: «همان سختیهایی که ملت میکشد، یکی هم ما.»
در همان فرصتی که هنوز تا شروع مراسم پاسداشت، باقی مانده بود، به او گفتم در پی علی ربیعی هستیم که اینجا هم نیامده، او که واقف به امور ۴۶ سالهی انقلاب و نظام است، بنشیند با احمد بخارایی جامعه شناس در دیدارنیوز گفتگو کند که بالاخره، امروز و فردای ایران چه میشود، پاسخ صریحش برایم جالب بود. گفت علی ربیعی که هرگز نمیآید، چون یکطرفه گوست، احمد بخارایی هم چارچوب ندارد!
همین را از محمد مهاجری (روزنامه نگار ایستاده در مرز اصولگرایی و در آستانهی خروجش) در پایان مجلس پرسیدم. روی احمد بخارایی مشکل نداشت، در سمت حاکمیت، که علی ربیعی یا کس دیگر بیاید برای گفت و گوی مناظره آمیز، به فکر فرو رفت. نشانی مشخصی نداد. از وی پرسیدم، فردای ایران را چگونه میبینید؟ گفت: «می دانم که امروز ایران، بهتر از فرداست!»
یک به یک، سخنرانان آمدند و نکتههای شان در بارهی سوژه و موضوع نشست گفتند و نرفتند، بلکه نشستند.
در پایان نشست؛ و در شرایطی که رسول جعفریان از دست ناطق نوری، لوح تقدیرش را میگرفت به این موضوع فکر میکردم که او (رسول جعفریان) که رخدادهای سیاسی و مذهبی را؛ و به تعبیر علی لاریجانی و به زعمش، نقطهی عطف حوادث سرنوشت ساز و بزنگاهها را بی هرزروی و حاشیه گویی، از تاریخ ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷ را واکاوی و کتاب کرده، چه کسی و چه موقع، رخدادهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی از ۱۳۵۷ تا ۱۴۰۴ ایران را بی کم و کاست؛ و بی حب و بغض خواهد نوشت؟!