
جعفر گلابی، در یادداشت خود با اشاره به سقوط حکومت بشار اسد در سوریه نوشت: هنوز احساس خوف و خطرآنچنانی در مسوولان مشاهده نشده و کمربندی محکم نشده که از مبادا پیشگیری کنند! درست در این غوغای جهانی که اتفاقا ایران متحدین خود را یکی پس از دیگری از دست داده است درها بر پاشنه پیشین میچرخد و اگر کسی فریاد وفاق سر میدهد تا از گردنههای پیش رو به سلامت عبور کنیم تنهایش میگذارند و کنایهاش میزنند که زمانه را اشتباه گرفته و نمیداند که قانون قانون است و در هر شرایطی باید اجرا شود ولو قرائن نشان دهند که جامعه تاب فشار سنگین دیگری را ندارد!
دیدارنیوز _ جعفر گلابی:
ما نمیدانیم آخرالزمان دقیقا چه شکلی است ولی گویا نسیمی از آن وزیدن گرفته است. کرونا که آمد وچند سال همه جا را درنوردید وخیابانها و مجامع جهان چندماه خلوت شدند وخلایق در چاردیواری خانهها خود را محبوس کردند احساسی از آخرالزمانی در اذهان به وجود آمد، کرونا میلیونها نفر قربانی گرفت و بالاخره برچیده شد ولی سیلها وتوفانها وزلزلهها و تغییرات اقلیمی شبح آخرالزمان را هنوز حفظ کرده است. گویی آدمیان هم برسرعت وشدت حادثهها افزودهاند و ناگهان ۷ اکتبر پیش میآید و جهان مبهوت عملیاتی میشود که آغازی برجنگها ودرگیریهاو تحولات کمسابقه و کشتارهایی که کمتر انتظارش میرفت. نظام ۵۲ساله سوریه طی عملیاتی ۱۱ روزه سقوط میکند و یادآور روی کارآمدن برقآسای طالبان در افغانستان میشود. اما گویی در ایران اعتنایی بر این همه حادثه و این همه تکانهای جهانخیز وجود ندارد. همه مثل گذشته کار خود را میکنند و راه پیشین خود را میپیمایند و شاید عدهای آنقدر بزرگند یا خود را بزرگ میبینند که روی برنمیگردانند تا نظر بر احوال کنند!
هنوز احساس خوف و خطرآنچنانی در مسوولان مشاهده نشده و کمربندی محکم نشده که از مبادا پیشگیری کنند! درست در این غوغای جهانی که اتفاقا ایران متحدین خود را یکی پس از دیگری از دست داده است درها بر پاشنه پیشین میچرخد و اگر کسی فریاد وفاق سر میدهد تا از گردنههای پیش رو به سلامت عبور کنیم تنهایش میگذارند و کنایهاش میزنند که زمانه را اشتباه گرفته و نمیداند که قانون قانون است و در هر شرایطی باید اجرا شود ولو قرائن نشان دهند که جامعه تاب فشار سنگین دیگری را ندارد! پر پیدا است که تهدیدها افزون شدهاند و صدای پای نحس خطرها از درون وبرون قابل شنیدن است. اگرما درجهان هیچ دشمنی نداشتیم جزناترازیهایی که به قول رییسجمهور بعضا بحرانی شدهاند، کافی بود که فرمان را بگردانیم و طور دیگری راه بسپاریم. خودمحوریها و تعلق خاطرعجیب به تحلیلهای توهمآسا که بعضا خلق را به خنده وا میدارند بلای جانمان شدهاند.
درست روزی که متحد استراتژیک ایران سقوط کرده است، عدهای سخنگوی دولت را احاطه و شعار ناروا نثارش میکنند! مسوولی بر اجرای قانون حساسیتزای حجاب تاکید میکند و فیلترینگ همچنان نیم امید مردم به گشایش را پشت درهای تصمیمگیری در انتظار نگه میدارد. واقعا برناظران دلسوز داخلی معلوم نیست که این همه بیاعتنایی به انواع خطرها و تهدیدها که بعضا از رگ گردن به ما نزدیکترند ازکجا ناشی میشود و بر اساس کدام مبنای واقعی صورت میگیرند؟ کاش مسوولان طرفدار وضع موجود که درعمل به منبع قدرت ایران یعنی مردم تواضعی نشان نمیدهند بدون شعار و باصراحت اسباب بیخیالی خود را برای دلسوزان کشور شرح دهند. شاید ما برگهای برنده و فیصلهبخشی داریم که ایشان میدانند و هنگامش که شد رو میکنند! شاید پولی هنگفت که میشود با آن چند سال ایران را بدون دغدغه اداره کرد پسانداز کردهاند و کسی از آن خبر ندارد! شاید اسراییل هیچ عامل نفوذی درکشورندارد و نتانیاهو ازتوطئههای گوناگون علیه کشورمان خسته شده به استراحت مشغول است! شاید ترامپ راه به کاخ سفید نمیبرد یا اگر برد دیگر از دیوانگیها و خصومتهای گذشته خود توبه کرده است! شاید روسیه و چین ریاضت کشیده به اخلاق حسنه جوانمردی مزین شدهاند و هنگام خطر برای ما سینه چاک میکنند؟ شاید همه مخالفان و منتقدان وضع موجود همان ۵درصدی هستند که میگویند و بقیه مردم به گرانیها و بیبرقی و بیآبی و حتی به افزایش احتمالی قیمتبنزین و انواع جریمههای بیحجابی راضی ومشتاقند واین همه را صاحبنظران نمیدانند و بیجهت اعلام خطر میکنند؟ اگر اینچنین است تمنا میکنیم یکی ازمسوولان تریبوندار بیاید برای مردم توضیح دهد وخلقی را ازنگرانی برهاند و التهاب موجود دراذهان را برطرف کند. این معنا هم ثواب دارد و هم به آرامش واستحکام جامعه کمک میکند.
اما واقعیت این است که احساس قدرت ازخود قدرت برای صاحب خویش و جامعه خطرناکتراست. نیازی به تاریخدانی نیست، نگاهی به خیل حوادث جهان طی چند سال گذشته این معنا را بهخوبی نشان میدهد و عبرتگیرندگان را هوشیار و راه تغییر و تحول مثبت را باز میکند. حالا بشار اسدی که ۱۲ سال زمان برای تغییر و تعامل با مردم داشت و میتوانست از طریق درست با گروههای معارض مقابله کند سقوط کرده و برای مردم مظلوم و بیپناه سوریه میراثی از ابهام و پیچیدگی و خرابی و بیبرقی وکارخانههای خراب و شهرهای بیدر وپیکر و آیندهای نامعلوم به ارث گذاشته است. او میتوانست به مردم خویش اعتماد کند و رای و نظرشان را بخواهد و دراین صورت اگر هم میرفت با سربلندی وکشوری آباد میرفت. افسوس که دیکتاتوران اغلب مثل همند و تا آخرین لحظات ممکن از تغییر و تحول فراریند و اسباب قدرت را درشعار و توپ و تفنگ جستوجو میکنند.