۷ نکته و خاطره درباره دکتر مفتح
او رییس شاخه روحانیت حزب جمهوری اسلامی بود، اما در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی در تابستان همان سال در فهرست نهایی «ائتلاف بزرگ» قرار نگرفت.
دیدارنیوز ـ در سی و نهمین سالروز ترور دکتر محمد مفتح نمیخواهم به روال معمول و کلیشهای دربارۀ وحدت حوزه و دانشگاه بنویسم، چون اولا این ایده را بار نخست آیتالله منتظری در اولین خطبه نماز جمعه تهران پس از درگذشت آیتالله طالقانی مطرح کرد نه مرحوم مفتح. شاید، چون در آیینهای تجلیل از طالقانی دو نوع شعار سر داده میشد. یکی «پیام طالقانی، شهادت است و شورا» و دیگری «پیام طالقانی، اطاعت از امام است». شعار اول را گروههای سیاسی مخالف و منتقد حزب جمهوری اسلامی سر میدادند و دومی را هواداران حزب. ثانیا بحث وحدت حوزه و دانشگاه آن قدر تکرار و کلیشهای شده که جذابیت خود را از دست داده و خود مقامات هم کمتر به آن میپردازند. تا قبل از ریاست جمهوری خاتمی البته این روز رسمیت بیشتری داشت تا ۱۶ آذر و رییس جمهوریِ قبل از او اگر به جمع دانشجویان میرفت در این روز بود. هر چند حالت پرسش و پاسخ نداشت و بیشتر سخنرانی بود.
به بهانه سالروز ترور آیت الله مفتح، اما میخواهم بر چند نکته دیگر انگشت گذارم:
۱. او رییس شاخه روحانیت حزب جمهوری اسلامی بود، اما در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی در تابستان همان سال در فهرست نهایی «ائتلاف بزرگ» قرار نگرفت. در لیست اولیه نام او بود، اما وقتی حزب تصمیم به ائتلاف با گروههای دیگر گرفت تصمیم گرفتند شمار روحانیون از ۵ نفر بیشتر نباشد. آیت الله طالقانی، منتظری، موسوی اردبیلی و بهشتی طبعا قابل حذف نبودند. نفر پنجم را هم علی گلزاده غفوری قرار دادند که در فهرست مجاهدین و نیروهای ملی هم بود. ۵ نفر غیر روحانی هم بنی صدر، سحابی و شیبانی بودند به اضافه یک زن (خانم گرجی) و یک کارگر (علی محمد عرب). ابتدا به مفتح برخورد و قصد داشت به جای تهران از همدان کاندیدا شود، اما بعد گفت: جداگانه نامزد میشود و به هر حال در لیست قرار نگرفت و به خبرگان قانون اساسی راه نیافت. اما این اتفاق سبب نشد رابطه او با حزب گسسته شود و همچنان مسؤولیت حزبی خود را حفظ کرد.
۲. وقتی برخی از اعضای روحانی شورای انقلاب وارد دولت شدند به دکتر مفتح هم پیشنهاد شد، اما چون عضو شورای انقلاب نبود، مسؤولیت اجرایی نپذیرفت و در همان منصب ریاست دانشکده الهیات دانشگاه تهران باقی ماند.
۳. یکی از تبعات شهادت استاد مطهری در اردیبهشت ۵۸ و محمد مفتح در آذر ۵۸ این بود که در جمهوری اسلامی شاهد توسعۀ دانشکدههای الهیات نباشیم و به نسبت مراکز دیگر چندان توسعه نیافتند و ذهنیت منفی که هدف از تأسیس دانشکدههای معقول و منقول یا معارف و الهیات تضعیف حوزههای علمیه است. این در حالی است که در رژیم گذشته مرتضی مطهری بدون آن که تحصیلات دانشگاهی داشته باشد به عضویت هیأت ملی دانشگاه تهران درآمد و چنان با احترام با او برخورد میشد که روزی پرفسور رضا رییس مشهور دانشگاه تهران شخصا او را سوار اتومبیل خود کرد و به مقصد رساند و بعدتر حقوق و مزایای او به اندازهای افزایش یافت که بتواند در شمال شهر تهران خانهای و برای خود اتومبیلی در حد برند بنز خریداری کند. اگر مطهری و مفتح میماندند احتمالا دانشکده الهیات این قدر محدود نمیماند. هرچند که به تازگی شاهد احداث کتابخانهای مفصل و تجهیز دانشکده و همچنین رشتههایی در دانشگاه آزاد هستیم، اما توسعه مورد انتظار احتمالا به دلیلی که ذکر شد رخ نداد.
۴. این که گروه فرقان هم مطهری را ترور کرد هم مفتح را نشان میدهد ادعای آنان در پیروی از دکتر شریعتی چقدر نامربوط بوده است. جدای این که آرای دکتر ربطی به ترور نداشته این نکته هم جالب است که مرحوم مطهری در لندن بود که شریعتی درگذشت، ولی در تشییع جنازه او حاضر نشد در حالی که مفتح تا دمشق رفت و یکی از تصاویر مشهور او همان است که زیر تابوت شریعتی در دمشق و آرامگاه کنار زینبیه را گرفته است.
۵. مفتح در حیاط ورودی دانشکده الهیات واقع در تقاطع خیابانهای روزولت و مطهری ترور شد. نام خیابان روزولت بعد از پیروزی انقلاب به «مبارزان» تغییر یافت و بعد از شهادت مفتح به نام خود او شد. خوشبختانه محل این اتفاق مشخص است و اطلاعات مربوطه در این مکان در معرض همگان است. خیلی از اتفاقات تاریخی را میتوان با توجه به جغرافیا زنده نگه داشت، ولی این کار صورت نپذیرفته است. الزاما نیز جنبه مثبت و ارزشی مد نظر نیست. مثلا چند سال پیش که به موزه قرآن در تقاطع خیابان های، ولی عصر و امام خمینی رفته بودم احساس کردم محل ترور شاه در محوطه آن بوده درست در ۷۰ سال پیش یا ترور دوم در مقابل دانشکده حقوق دانشگاه تهران قابلیت مشخص شدن دارد یا نقطهای که میرزاجهانگیرخان صوراسرافیل را در باغ شاه به قتل رساندند. با جغرافیا به بسیاری از مناسبتهای تاریخی میتوان اشاره کرد تا در حافظه مردم ثبت شود. خوش بختانه درباره شهید مفتح و گویا شهید مطهری این اتفاق افتاده و جا دارد درباره دیگر اتفاقات مهم نیز ابتکار به خرج داده شود.
۶. یکی دیگر از خاطرات مربوط به شهید مفتح که هر سال ۱۲ بهمن تازه میشود پایان سخنرانی امام خمینی است که در گوش امام یادآور میشود: «شما به جای مجلس مؤسسان گفتید مجلس سنا» و امام بلافاصله توضیح میدهد: «منظور من از مجلس سنا مجلس مؤسسان بود. مجلس سنا اصلش حرف مزخرفی است. همیشه بوده.»
۷. با این که قریب ۴۰ سال از این ترور میگذرد و فرزندان او در مجلس یا دولت حضور داشته اند، اما به نظر میرسد به اندازه از این اعتبار هزینه کرده اند. طبعا این نویسنده با برخی از مواضع سیاسی فرزند نماینده یا فرزند معاون وزیر بازرگانی یا سمتهای دیگر یا بعضی عملکردها شاید موافق نباشد، اما نشنیدیم یا کمتر شنیدیم درگیر پروندهای شده باشند یا جدی نبوده و دست کم میتوان گفت: تصور و تصویر عمومی منفی نیست.
این ۷ نکته را بر تکرار پارهای شعارها دربارۀ وحدت حوزه و دانشگاه ترجیح دادم، چون اساسا این دو نهاد متفاوت اند و به جز وجه عاطفی یا مصلحتی وحدتی متصور نیست.