اِمیل بادارین در مطلبی در میدل ایست آی، به جنگ خونین غزه و حمایت غربیها از جنایات اسرائیل اشاره کرده و نوشته است: حمایت غرب از اسرائیل برای خرید زمان، با هدف نسل کشی فلسطینیها و نابودی غزه، مبارزات طرفداری از فلسطین را متوقف نکرد و در آینده نیز این گونه نخواهد کرد.
دیدارنیوز: این مطلب را با ترجمه اختصاصی دیدار بخوانید با این توضیح که لزوما مطالب درج شده در این مقاله مورد تایید دیدار نیست و تنها جهت اطلاع خوانندگان منتشر شده است.
منبع: میدل ایست آی
نویسنده: اِمیل بادارین
مترجم: حمید رضا بابایی
اسرائیل با حمایت کامل غرب همچنان در حال آواره کردن، نابودی غزه و تحمیل گرسنگی به بیش از ۲.۳ میلیون نفر از مردان، زنان و کودکان محاصره شده در این باریکه است، آن هم بدون مزاحمت خارجی.
تعجب آور است که اسرائیل و متحدانش، عملا با بهرهگیری از ابزار تبلیغات و دروغگویی، نسلکشی علیه فلسطینیها را جنگی "عادلانه" در دفاع از خود به تصویر میکشند؛ و از طرفی کاملا اطمینان دارند که افکار عمومی بارها فریب خواهند خورد.
همان طور که بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل در اکتبر ۲۰۲۳ گفته بود، "خرید زمان" برای تکمیل ویرانی غزه، هدف نهایی این پویش فریبکارانه است.
دیپلماسی اسرائیلی، از گفتمان استعمارگرایانه پرکاربرد آمریکایی-اروپایی، بهره برده و هدف آن تحقیر فلسطینیها است.
مقامات ارشد سیاسی، نظامی، اطلاعاتی و شخصیتهای رسانهای اسرائیل، از فلسطینیها به عنوان "حیوانات انسانی"، "فرزندان تاریکی"، وحشی، تروریستهای غیرمتمدن، سلاخ، کودک سوز، درندگان جنسی، نئونازی، و موارد مشابه یاد کردهاند، و هدفشان مشروعیت بخشیدن به نسلکشی فلسطینیها است؛ لذا برای نظام لیبرال غرب و جریان رسانهای آن، استقبال از این گفتمان و نادیده گرفتن فلسطین و کنار زدن جایگاه آن از روایت مذکور، کار سادهای بوده است. در این خصوص روزنامه نیویورک تایمز، یک مورد مرتبط است.
در هفتههای نخست کشتار غزه، رهبران سیاسی غرب نقش شیپورچی مشوقین این جنایات را ایفا کردند، و تاکتیکِ فریب موثر افتاد. اسرائیل برای نابودی، آوارگی، تحمیل گرسنگی به ۲.۳ میلیون مرد، زن و کودک فلسطینی محاصره شده در غزه و ویرانی این منطقه، وقت خریداری کرد بدون آن که با مزاحمت زیاد خارجی مواجه شده باشد.
سرکوب مخالفان
با تشدید فشار ناشی از نسلکشی فلسطینیها، تبلیغات رسانهای تاثیر خود را از دست داد، تا اسرائیل و حامیانش به سیاست سرکوب شاهدان و خاموش کردن هرگونه صدای مخالف روی بیاورند.
اسرائیل از همان ابتدا به شیوههای فیزیکی متوسل شد. خبرنگاران خارجی اجازه نداشتند آزادانه از غزه گزارش مخابره کنند، این در حالی است که اسرائیل از هفتم اکتبر تاکنون بیش از ۱۰۰ خبرنگار محلی و اعضای خانوادههایشان را کشته است.
به تازگی الجزیره، تنها شبکه رسانهای بینالمللی که از غزه گزارشات زنده ارسال میکرد، مجبور شد فعالیتهایش را در این منطقه تعطیل کند.
دولتها و نهادهای لیبرال دمکرات غربی ابتدا برای سرکوب مخالفان از شیوههای نرم استفاده میکردند؛ نظیر سانسور، حذف از جریان اصلی رسانهای، شایعه پراکنی و ترور شخصیت.
اما به تدریج که اعتراضات در پایگاه فکری جامعه نفوذ کرد، به ویژه در میان دانشجویان دانشگاهها، تاکتیکهای سرکوب جای خود را به سرکوب فیزیکی دادند.
پلیس و نیروهای امنیتی، هزاران دانشجو و کارکنان دانشگاهها را پس از حمله، دستگیر کردند. برخی کشورهای عضو اتحادیه اروپا تا آنجا پیش رفتند که دانشگاهیان را از بیان اعتراضات، چه به صورت شخصی و چه در فضای مجازی، منع کردند.
رهبران غربی برای توجیه سرکوب فیزیکی مخالفان، مدعی شدند این اعتراضات ماهیت ضدیهودی دارد.
اسرائیل، دولتهای متحد غربی و رسانههای جمعی آنها به دروغ و بیش از گذشته تلاش کردند وانمود کنند مخالفت باصهیونیسم برابر است با ضد یهودیگری.
برای این منظور، آمریکا و بسیاری از کشورهای اروپایی نظیر بریتانیا، فرانسه و آلمان از ابزارهای قضایی و فراقانونی فراوانی استفاده کردهاند. این ابزارها به دنبال تعریف عملی از ضد یهودیگری در سال ۲۰۱۶ به شکلهای مختلف بروز کردهاند. کنث استرن، مبدع اصلی این ابتکار، ضد یهودیگری را به گونهای توصیف کرده است که از آن عامدانه به عنوان سلاح برای سرکوب آزادی در فضای دانشگاهی استفاده شده است.
این، نمونهای دیگر از تلاش برای خاموش کردن صداهای فراوان منتقد اسرائیل به ویژه در میان دانشجویان و مراکز آموزش عالی بوده است.
ساختارهای استعماری
نتیجه این مدل یکسان سازی، آن است که همه چیز وارونه نشان داده میشود. سرکوب مخالفان، مقابله با آزادی بیان و تجمعات، و منع آزادی در فضای دانشگاهی تنها تبعات آن نیست. بلکه ابراز مخالفت با جنایات مقامات دولتی و ارتش اسرائیل – نظیر نسلکشی فلسطینیها، آپارتاید، و رویکرد استعمارگرایانه در شهرکهای غیرقانونی اسرائیلی - به عنوان تبعیض نژادی و نفرتپراکنی علیه تمام یهودیان تلقی میشود.
این یکسان سازیِ نابهنگام، به ویژه زمانی که بحث ارتباط یهودیان با اسرائیل و صهیونیسم مطرح میشود، ماهیت ناهمگون خود را آشکار میکند. در حقیقت بسیاری از یهودیان هرگز با اسرائیل و صهیونیسم مرتبط نبوده و یا طرفدار چنین رابطهای نیستند، و برخی نیز آشکارا ضد صهیونیسم هستند.
بد نیست یادی کنیم از ادوین مونتاگو، تنها عضو دولت بریتانیا در سال ۱۹۱۷ که به دلایل سیاسی و دینی، قویا مخالفت صهیونیسم بود.
این ساختارها، زمینهساز اقدامات مشابهی است که نوید میدهد سایر اعتراضات، جنبشها و گروههای اجتماعی نیز سرکوب خواهند شد؛ و این گونه است که باید گفت مساله فلسطین، چیزی فراتر از مبارزه ساده برای عدالت و آزادی است.
مساله فلسطین، با مبارزهای گستردهتر علیه ساختارهای استعماری، اصول اخلاقی و علومی گره خورده است که از چندین دهه گذشته تاکنون، استعمار و خشونت قهرآمیز علیه ملتهای استعمارشده را، در جهان جنوب و جهان شمال، مجاز میشمارد.
رویکرد استعماری اسرائیل علیه فلسطین که در قالب توسعه شهرکهای صهیونیست نشین متبلور شده، تنها بخشی از این ساختار استعمارگرایانه است. اسرائیل برای کشتار جمعی مردم نه تنها از سلاح و فناوری غرب استفاده میکند، بلکه برای توجیه آن نیز از علوم، منطق و اصول اخلاقی آنها بهره میبرد.
مرحله حساس جهانی
مبارزه فلسطینیها برای آزادی و رسیدن به آیندهای عاری از استعمار، تاکیدی است مجدد بر مساله تفکر دوگانه، که بی دیو بویس، نویسنده و اندیشمند آمریکایی مخالف تبعیض نژادی، در خصوص سرکوب شدگان در سراسر جهان به آن اعتقاد داشت.
مساله فلسطین از یک طرف یادآور استعمار، سلب مالکیت، تحقیر، کودکان ربوده شده، بردگی، قوانین جیم کرو (جداسازی نژادی در آمریکا)، آپارتاید، برتری طلبی سفیدپوستان و نسلکشی است که قدرتهای استعماری آمریکا و اروپا مرتکب شدهاند. آنها برای توجیه این جنایات استعماری، از عباراتی نظیر جنگهای عادلانه و اقدامات اخلاقی استفاده میکنند.
از نظر جنوب جهانی و ساکنان بومی در شمال جهانی، از جمله بومیان کشورهای بسیار لیبرال دمکرات نظیر سوئد و نروژ، این گفتمان و رویکرد استعماری و برتری طب، یادآور سرکوب و استعمار لیبرال در گذشته و حال امروز آنها است. مسالهای که نادلی پاندور وزیر همکاریها و روابط بینالملل (امور خارجه) آفریقای جوبی به درستی به آن اشاره کرده است.
نانگولو مبومبا رئیس جمهور نامیبیا، از دوربین غزه به خشونتهای آلمان در آفریقا مینگرد، به ویژه نسلکشی ملت ناماها و هررو در حدفاصل سالهای ۱۹۰۴ و ۱۹۰۸، و میگوید آلمان باید این جنایت را "به طور کامل جبران کند. "
مبارزات فلسطین از طرف دیگر تمرکز ما را به طرف فرهنگ، سنتها، تاریخ، علوم، زبان، متافیزیک، و روحانیت بومیان سوق داده است، عناصری که اروپای استعمارگر یا آنها را سرکوب و یا ویرانشان کرد.
این تحول، مسیرهای جدیدی را برای تفکر ضداستعماری و آزادی، فراتر از الگوهای سرکوبگر استعماری پیش روی ما قرار میدهد.
وجدان بشریت در برهه حساس جهانی در حال بیدار شدن است، یعنی زمانی که شاهد افول استیلای غرب در قلمر قدرت، اقتصاد و علوم هستیم.
اروپا و آمریکا برای حفظ قدرت سلطه گرانه خود، علاوه بر عنصر زور، به قدرت نرم نیز متکی هستند، به ویژه در مواضعشان در عرصه حقیقت جهانی، عینیت، تمدن و این اواخر نظم به اصطلاح جهانیِ مبتنی بر قوانین. قدرت هنجاری استعماری نقش یک سنگر را برای آنها ایفا کرده و ملتهای استعمارزده را از خود بیگانه و مقابل اعتماد آنها ایستاده است.
ظهور کشورهای عضو بریکس (برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) پایان سلطه جهانی غرب را رقم زده است.
از طرف دیگر، مشارکت آمریکا و اروپا در نسل کشی اسرائیل در غزه، قدرت هنجارگرایانه آنها را به شدت تضعیف کرده است. این مشارکت فراتر از قدرت رسمی دولت و نهادهای مرتبط حامی آن، نظیر رسانه، دانشگاهها، نخبگان اجتماعی، فلاسفه شناخته شده، شرکتهای بزرگ و ... است.
تازه ابتدای راهیم
قدرتهای اروپایی و آمریکایی در مدت چندین قرن، با هزینه مردم استعمار و سرکوب شده و قربانیان تبعیض نژادی در سراسر دنیا، برای خود امتیازات گزاف جمعآوری کردهاند.
از دست دادن این امتیازات، به سرگردانی و شکست روانی برای آنها منجر میشود. لذا، احتمالا توسل به زور برای سرکوب مخالفان، در دمکراسیهای غربی تشدید خواهد شد به ویژه در شرایطی که ماسکهای هنجارطلبانه از چهرههای آنها کنار رفته است.
آنچه از سرکوب و محدودیت شاهدیم، احتمالا تازه ابتدای کار است. مقاومت پایدار فلسطینیها در مقابله با نسلکشی اسرائیل در هشت ماه گذشته، آرمان اخلاقی و عدالتخواهانه فلسطین را در کانون مبارزات اخلاقی قرار داده و ایدئولوژیهای ثابت را کنار گذاشته است، همان گونه که دانشجویان نسلهای جوان طرفدار فلسطین در آمریکا و اروپا نشان دادهاند.
حمایت غرب از اسرائیل برای خرید زمان، با هدف نسل کشی فلسطینیها و نابودی غزه، مبارزات طرفداری از فلسطین را متوقف نکرد و در آینده نیز این گونه نخواهد کرد. هدف از این مبارزات تغییر شرایط فلسطین از وضعیت نفرین شده کنونی به جایگاهی توام با انسانیت و عاری از استعمار، و تشکیل کشوری از بحر تا نهر است که در آن آزادی و عدالت جاری شده باشد.
مبارزه طولانی برای آزادی و برابری، سرانجام به شکست سرکوب استعماری منجر خواهد شد.