تیتر امروز

سلیمانی اردستانی: هر پرچمی که بنام اسلام برداشته شود یا حقوق بشری است و یا اسلامی نیست
در گفت‌وگوی دیدار اندیشه با یک فقیه و استاد دانشگاه و حوزه، مطرح شد:

سلیمانی اردستانی: هر پرچمی که بنام اسلام برداشته شود یا حقوق بشری است و یا اسلامی نیست

عبدالرحیم سلیمانی اردستانی در برنامه دیدار اندیشه گفت: اصرار بر حق تعیین سرنوشت مهمترین دلیل امتناع امام‌ حسین (ع) بر عدم بیعت با حاکم بود.
انگیزه‌های سوءقصد به ترامپ چیست؟/ افشاگری طیب‌نیا درباره نقش جلیلی در به تصویب نرسیدن FATF
مجله خبری تحلیلی دیدار نیوز با اجرای محمدرضا حیاتی

انگیزه‌های سوءقصد به ترامپ چیست؟/ افشاگری طیب‌نیا درباره نقش جلیلی در به تصویب نرسیدن FATF

این یازدهمین برنامه مجله خبری تحلیلی دیدارنیوز است که با اجرای محمدرضا حیاتی و با حضور کارشناسان و صاحب نظران تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.
از چشم جهان (۱۵۰)

اندیشکده آمریکایی: برای شکست روسیه در جنگ اوکراین، باید نخست پنج مساله راهبردی را حل و فصل کرد(قسمت اول)

تازه‌ترین بسته حمایتی در حوزه امنیت ملی آمریکا در قبال اوکراین، که در آوریل امسال تصویب شد، به دولت جو بایدن رئیس جمهور آمریکا اجازه می‌دهد، برای ادامه حمایت از اوکراین علیه تجاوز روسیه، به تولید راهبرد بپردازد.

کد خبر: ۱۶۵۷۲۷
۱۰:۱۲ - ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۳

 

اندیشکده آمریکایی: برای شکست روسیه در جنگ اوکراین، باید نخست پنج مساله راهبردی را حل و فصل کرد(قسمت اول)

دیدارنیوز: این مطلب را با ترجمه اختصاصی دیدار بخوانید با این توضیح که لزوما مطالب درج شده در این مقاله مورد تایید دیدار نیست و تنها جهت اطلاع خوانندگان منتشر شده است.

منبع: مرکز مطالعات بین‌المللی و راهبردی آمریکا مستقر در واشنگتن
نویسندگان: بنجامین جِنسِن، الیزابت هافمن
مترجم: حمید رضا بابایی

 تازه‌ترین بسته حمایتی در حوزه امنیت ملی آمریکا در قبال اوکراین، که در آوریل امسال تصویب شد، به دولت جو بایدن رئیس جمهور آمریکا اجازه می‌دهد، برای ادامه حمایت از اوکراین علیه تجاوز روسیه، به تولید راهبرد بپردازد. این راهبرد باید به اوکراین "کمک کند تا به عنوان یک کشور دمکراتیک، مستقل و خودمختار با توانایی بازدارندگی و قابلیت دفاع از تمامیت ارضی خود، به جنگ با روسیه پایان دهد.

"هدف از این گزارش، تبیین پنج مساله مهم و راهبردی به عنوان زمینه‌ساز استراتژی مدنظر است. این مشکلات عبارتند از: (۱) تلفیق اوکراین در ساز و کار اقتصادی اروپا و نظام امنیتی اروپا-آمریکا (۲) کاستن از توانایی روسیه در دورزدن تحریم‌‎ها و دسترسی آن به سرمایه (۳) مقابله با قابلیت چشمگیر روسیه در عرصه اطلاع رسانی نادرست (۴) تجدید نظر در "زرادخانه دمکراسی" (۵) حفظ و تقویت اقتصاد و دمکراسی اوکراین.

این راهبرد برای موفقیت، باید از حمایت هر دو حزب در آمریکا برخوردار باشد؛ و از طرفی به صورت موثر، هم به کمیته‌های قضایی کنگره – همان طور که قانون می‌گوید- و همچنین به مردم آمریکا منتقل شود. در صورت نبودن حمایت‌های مردمی، روسیه برنده میدان خواهد بود. رژیم روسیه از مزیت مهم خودکامگی برخوردار است: یعنی قادر است موفقیت را در درازمدت دنبال کند و نگاه‌های خیره‌اش را به نخبگان سیاسی و نظامی – و نه مردم روسیه - بدوزد. دورنمای کاهش حمایت‌های مردمی از مناقشه اوکراین در غرب، ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه را بیشتر تشویق خواهد کرد. دولت آمریکا باید از این فرصت استفاده و راهکاری را برای جلب حمایت از اوکراین، برای سه یا پنج سال آینده، تببین کند. نه آن که این مساله را به عنوان قانونی زمان‌بر تلقی کند که مشمول خستگی مقامامت کنگره شده است.

جنگ‌‎های طولانی نیازمند دیدگاه راهبردی است

نیرو‌های اوکراینی در بهار ۲۰۲۳ توانستند مقابل پیشروی ستون‌های نظامی روسی را بگیرند. خوش‌بینی ناشی از آن اقدام اکنون جای خود را به واقعیتی دیگر داده است: طولانی شدن جنگ. مناقشه روسیه-اوکراین اکنون طولانی‌تر و خونین‌تر از ۹۰ درصد تمام جنگ‌های میان کشور‌ها در ۲۰۰ سال گذشته است. وقتی جنگ‌های فرسایشی از این آستانه فراتر روند، به صورت متوسط ۹۶۲ روز، یا تقریبا سه سال طول خواهند کشید؛ و پایان آن نیز نامعلوم است.

جنگ‌های طولانی مدت، عواملی منحصر به فرد دارند و ادامه آنها، برنامه‌ریزی متمرکز و منابع مالی بیشتری را ایجاب می‌کنند. راهبرد‌های مورد نیاز برای کسب برتری در جنگ‌های فرسایشی باید با "کشش نبرد" همراه باشند و البته نباید فریب پیروزی‌های سریع و قطعی را خورد، چرا که تفکرات سیاسی و نظامی را در خود فروخواهد برد. داشتن رویکردی آگاهانه مشتمل بر درس‌های آموخته شده از جنگ‌های گذشته، اقدامی مدبرانه‌تر از تصورات ناشی از موفقیت‌های فوری در جنگ است. پیش‌بینی‌های خوش‌بینانه می‌تواند به تشکیل اطلاع رسانی نابرابر منجر شده، اشتباهات محاسباتی را سبب شود.

مانند طرح پانزی که وعده بازگشت سریع اموال را در یک سرمایه گذاری می‌دهد، اما در نهایت به از دست رفتن سرمایه می‌انجامد؛ لذا متوقف کردن روسیه در اوکراین مستلزم کنار گذاشتن مواضع انفعالی در دو سال گذشته و روی آوردن به راهبردی فعال‌تر است. این راهبرد باید جنگی را پیش‌بینی کند که شاید تا دو یا سه سال آینده نیز ادامه یابد و باید برای عملیات بازسازی نیز آماده بود. این عملیات در صورت تحقق، اساسی‌ترین بازسازی از جنگ جهانی دوم تاکنون خواهد بود.

در این طرح باید نظریه پیروزی به خوبی تعریف شده، دورنمای امنیتی اروپا بعد از جنگ – آن هم فراتر از مرز‌های اوکراین- نیز صراحتا تبیین شده باشد. هر گونه راهبرد موثر، با ارزیابی جامع از جنگ و نتایج دل‌خواه آغاز می‌شود. در این تحلیل، چالش‌های مهم شناسایی شده‌اند که اگر رفع نشوند، میان اوضاع کنونی جنگ با صلح و ثبات بالقوه ناهم‌خوانی شدید وجود خواهد داشت، آن هم نه فقط در اروپا که در کل جهان. پرداختنِ ابتدایی به این مشکلات است که به استراتژیست‌ها امکان می‌دهد فرصت‌ها و بده بستان‌ها را تصور و توصیف کنند؛ و بتوانند به بهترین نحو، راه‎ها (گزینه‌های سیاست خارجی) و ابزار‌ها (منابع) را سازماندهی کنند. در این مقاله، به مهم‌ترین مسایل در مسیر برنامه ریزی برای پیروزی در جنگ اوکراین اشاره و همچنین به موقعیت برتر در رقابت‌های پس از جنگ با روسیه، پرداخته خته شده است.

استراتژی با وضعیت نهایی مشخص آغاز می‌شود

برای اوکراین، وضعیت نهایی مطلوب ظاهرا مشخص است: (۱) بازگشت تمامیت ارضی آن (یعنی مرز‌های سال ۱۹۹۱)، (۲) بازسازی کشور به گونه‌ای که با غرب بیشتر ادغام شده باشد و (۳) روسیه مسئول جنایات جنگی شناخته شود.

صرفنظر از این که آیا سیاست‌گزاران آمریکایی با این وضعیت نهایی برای اوکراین موافقند یا خیر، این مساله باید مبنای هرگونه راهبرد آمریکا باشد. آمریکا اکنون بیش از ۱۷۵ میلیارد دلار در حمایت از جنگ اوکراین اختصاص داده است، اما این جنگِ آمریکا نیست. اکثر سربازانی که در خطوط مقدم جنگ می‌جنگند و کشته می‌شوند، اوکراینی هستند، نه آمریکایی یا اروپایی. سیاست‌گزاران آمریکایی باید متواضعانه به دنبال تشکیل راهبرد باشند. در دولت بایدن، قطعا مجادله‌ای میان دو طیف در جریان است؛ کسانی که ترجیح می‌دهند اوکراین امتیاز دهد تا از تشدید بحران جلوگیری شود، و طرف‌های چهره‌های تندروتری هستند که سرنوشت نظم جهانی را در میادین جنگی بی‌درخت در شرق و جنوب اوکراین، در خطر می‌بینند. با این حال، میان این دو طیف، در خصوص ضرورت حمایت از اوکراین علیه روسیه، احتمالا اتفاق نظر وجود دارد، البته با این ملاحظه که در حمله به مناطق سرزمینی روسیه، از سلاح‌های آمریکایی چندان استفاده نشود تا جلوی تشدید بحران گرفته شود.

هنوز مشخص نیست که حمایت آمریکا از اوکراین تاکنون، در چارچوب راهبردی منسجم و کاملا هماهنگ صورت گرفته است یا خیر. تلاش کشور‌های غربی برای ادامه حمایت از اوکراین ظاهرا بی‌برنامه بوده، با این حال واکنش سریع آن‌ها در ابتدای جنگ، قابل ستایش است. به نظر می‌رسد رهبران آمریکا و اروپا، در تبیین تئوری حساب شده پیروزی و برنامه ریزی درازمدت برای رسیدن به آن، با محدودیت‌های بودجه، زمان و مکان مواجه هستند. این محدودیت‌ها از ابتدای جنگ آشکار بوده است. مقامات واشنگتن به جای روی آوردن به راهبردی حساب شده، به مدیریت منفعلانه بحران پرداختند و بر راه حل‌های کوتاه مدت (چند ماهه) متمرکز شدند که هدف آن مدیریت تشدید بحران بود در صورتی که برای تضمین پیروزی اوکراین در جنگ، باید برنامه ریزی درازمدت (چندین ساله) صورت می‌گرفت.

مقایسه تلاش‌های کنونی برای حمایت از اوکراین با نشست‌های متفقین پیش از جنگ جهانی دوم، نتایج درخور توجهی دارد. در جنگ جهانی دوم، حتی پیش از آن که آمریکا رسما وارد جنگ شود، رهبران ارشد نظامی و استراتژیست‌های آمریکایی در حال برنامه ریزی برای دفاع از اروپا و ایجاد نظم نوین پس از جنگ بودند. پس از حمله پرل هاربور، و پیش از آن که آمریکا وارد جنگ جهانی دوم بشود، پنج کنفرانس مهم برگزار شد و در آن‌ها برنامه ریزی جنگی صورت گرفت. نتیجه این نشست‌ها، اسناد راهبردی بسیار مهم نظیر Plan Dog memorandum (طرح گازانبری) در سال ۱۹۴۰ بود که اولویت را به جبهه جنگی اروپا می‌داد؛ و همچنین سند Atlantic Charter (منشور آتلانتیک) در سال ۱۹۴۱ که دورنمای اروپا پس از جنگ را ترسیم کرده بود.

اسناد مشابه برای هدایت جنگ اوکراین کجا هستند؟ تشکیل گروه تماس اوکراین (UCG) و نشست‌های برگزار شده در پایگاه هوایی آمریکا در رامشتاینِ آلمان، با هدف "کمک به اوکراین برای پیروزی در امروز، و تقویت توان برای فردا"، تنها گام‌های اولیه هستند. گروه تماس اوکراین در حال حاضر فاقد چارچوب سیاسی یک‌پارچه و چند جانبه است که بر راهبرد رقابتی درازمدت – فراتر از سرپا نگه داشتن اوکراین در جبهه جنگ – متمرکز باشد؛ لذا به نظر می‌رسد برای ایجاد اتحاد تلاشی صورت نمی‌گیرد، چه در میان دولت‌های فردی، و یا در شبکه کشور‌های اروپایی-آمریکا که حامی اوکراین هستند. نمایندگان بازسازی اوکراین حضور دارند و نشست‌هایی با صرف خوراکی برگزار می‌شود، ولی از راهبرد جامع با اهداف مشخص و نهایی یا طرح‌های تامین منابع مالی، جدا از برنامه‌های کوتاه مدت، خبری نیست. صحبت از توقیف اموال مسدود شده روسیه می‌شود، اما همین مساله نیز در مرحله کش‌دارِ بررسی شدن، گیر کرده است. سرانجام این که به نظر می‌رسد غرب به جای زمینه‌سازی برای پیروزی اوکراین، در حال واکنش به بحران اخیر است و توفیقاتی هم کسب کرده.

واکنش به بحران، راهبرد محسوب نمی‌شود
واکنش به بحران، در بهترین حالت، مدیریت پیامد‌های آن است. نوعی عملیات آتش نشانی است برای مهار آتش در یک ساختمان. در حالی که باید با صرف وقت، مدیریت و تامل درباره راه‌های مقابله با آتش و مهار سوانح مشابه بعدی، تصمیم گیری کرد. از این منظر، رهبران کنگره آمریکا در اقدامی درست، از دولت بایدن خواستند برای اوکراین به دنبال یک رویکرد راهبردی باشد.

با نگاهی به گذشته می‎‌توان دریافت ظاهرا روند بررسی مخاطرات ناشی از تشدید بحران و تصمیم گیری برای تامین تسلیحات به منظور حمایت از اوکراین در جنگ، بیش از حد هزینه‌های سیاسی و مالی درپی داشته است در صورتی که می‌شد یک راهبرد درازمدت برای این منظور تبیین کرد. جنگ غزه برنامه ریزی درازمدت و راهبردی را به عقب انداخت، زیرا دولت بایدن درگیر واکنش به دو جنگ مهم با حضور رقبای چندگانه است و در همین حال همچنان در حال حفظ نیرو‌های کافی، با تمرکز بر بازدارندگی در منطقه آسیا-اقیانوسیه است.

با این منطق از واکنش بحران، سلاح‌هایی به صورت بی‌برنامه در اختیار اوکراین قرار داده شده بدون آن که کسی بداند با گذر زمان، وضعیت کمک‌های تسلیحاتی چه خواهد بود. این شرایط به صورت مستقیم، توانایی ارتش اوکراین را برای برنامه‌ریزی درازمدت جنگی محدود می‌کند. گرایش به این رویکرد، در ژوئن ۲۰۲۳ خودنمایی کرد، یعنی زمانی که تمام انرژی و منابع کشور‌های حامی اوکراین صرف یک کمربند دفاعی غیرواقع بینانه شده بود، بدون لحاظ کردن برتری هوایی در قبال روسیه. در این پویش همچنین برای تامین منابع لازم به منظور بازسازی ارتش اوکراین تا سه سال آینده، هیچ برنامه‌ای لحاظ نشده بود. در کنفرانس‌های بی‌پایانی که برگزار می‌شود، روند کمک‌های نامشخص به اوکراین در راس همه امور قرار دارد، بدون آن که در این نشست‌ها سندی الزام‌آور تصویب شود و یا این که برای تامین ۴۸۶ میلیارد دلار کمک در قالب برنامه ۱۰ ساله، به منظور بازسازی کشور ویران شده از جنگ، منابع مورد نظر درنظر گرفته شود. اگر این اشتباهات ادامه یابد، روسیه پیروز جنگ خواهد شد. بدتر از آن، زمینه‌ساز بروز جنگ‌های آتی در اروپا و فراتر از آن خواهد بود.

پنج مساله راهبردی
ائتلاف اروپا-آمریکا برای تبیین راهبرد حمایت از اوکراین و مقابله با روسیه، از فرصتی بی‌نظیر برخوردار است. به گفته تحلیل‌گران و افراد مرتبط با راهبرد حمایت از اوکراین، پنج مساله وجود دارد که باید آن‌ها را در قالب بخشی از نظریه جدید پیروزی، حل و فصل کرد. این نظریه در چارچوب مکمل امنیت ملی دولت آمریکا ارائه شده است.

۱-ادغام اوکراین در نظم اقتصادی اروپا و ساز و کار امنیت ملی اروپا-آمریکا
تنها راه برقرار صلح پایدار در اوکراین، یافتن مسیر تعمیق روابط اوکراین با سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) و اتحادیه اروپا است. با گذر زمان، اقدام برای عضویت اوکراین در این دو نهاد، به تقویت دمکراسی داخلی در این کشور نیز منجر خواهد شد.

تهاجم همه‌جانبه روسیه به اوکراین در فوریه ۲۰۲۲ آغاز شد. کمتر یک هفته پس از آن، اوکراین درخواست عضویت در اتحایده اروپا را مطرح کرد. در دسامبر ۲۰۲۳، شورای اروپا وضعیت نامزدی عضویت را به اوکراین اعطا و مذاکرات پذیرش این کشور را در اتحادیه، تصویب کرد. این مساله مهم است، زیرا اعضای کنونی اتحادیه اروپا، از زمان درخواست عضویت در اتحادیه اروپا، تا تایید رسمی وضعیت نامزدی، به طور متوسط ۳ و نیم سال صبر کردند. برآورده شدن شرایط عضویت، مستلزم اصلاحات در ۳۵ حوزه است، از سلامت و برابری غذایی گرفته تا آزادی و امنیت.

آمریکا به عنوان یک کشور خارج از اتحادیه اروپا، باید از آرمان‌های اوکراین برای پیوستن به این اتحادیه حمایت کند. آمریکا می‌تواند این کار را از طریق سازمان‌دهی کمک‌ها برای تسریع در طراحی و اجرای اصلاحات مورد نیاز، انجام دهد. دولت آمریکا در این راهبرد، باید زمینه‌هایی را برای اصلاحات پیشنهاد دهد که خود قادر است نقش اصلی حمایت‌گرانه در آن ایفا کند. واشنگتن همچنین باید با اتحادیه اروپا و دیگر کشور‌های حامی مالی اوکراین هماهنگی کند، تا اقدامات تکمیلی نیز صورت گیرد.

ظاهرا مبارزه با فساد و اصلاحات قضایی می‌تواند زمینه‌های مناسبی برای تمرکز کمک‌های آمریکا باشد، به ویژه با توجه به حمایت‌های گسترده‌ای که در این زمینه‌ها تاکنون صورت گرفته است. آمریکا از طریق بسته‌های تکمیلی، کمک‌های مالی حیاتی را برای مبارزه اوکراین با فساد، سازماندهی کرده است. این کار از طریق حمایت از روند شفافیت‌سازی و نیز کمک به نهاد‌های مرتبط در اوکراین صورت گرفته است. آمریکا باید به سرمایه گذاری به منظور حمایت از اصلاحات قضایی در اوکراین ادامه دهد. این مساله، از الزامات حیاتی برای عضویت اوکراین در اتحادیه اروپا است و در مقابله با فساد، چالشی ماندگار محسوب می‌شود.

علاوه بر آن، آمریکا باید با استفاده از نفوذ سیاسی خود تضمین دهد که اتحادیه اروپا پیش از انتخابات در ماه ژوئن، چارچوبی برای مذاکرات با اوکراین اتخاذ خواهد کرد. پس از انتخابات، مجارستان ریاست دوره‌ای شورای اروپا را برعهده خواهد گرفت. با توجه به روابط دولت مجارستان و روسیه، بعید است مساله عضویت اوکراین در اتحادیه اروپا، اولویت داشته باشد. بسیاری از کارشناسان معتقدند اگر عضویت اوکراین در اتحادیه اروپا تسریع شود، گسترش اتحادیه مستلزم اصلاحات در زمینه توافقات داخلی این بلوک خواهد بود، روندی پیچیده و دشوار که بسیاری از کشور‌های عضو به آن رغبتی ندارند و به آن متعهد نخواهند بود. اما این مساله نباید مانع از آن شود که اوکراین اصلاحات مدنظر اتحادیه اروپا را برای عضویت در آن، در زمان مناسب، کنار بگذارد.

عضویت اوکراین در اتحادیه اروپا، آینده اقتصادی این کشور را تضمین خواهد کرد، اما حفاظت از مرز‌های اوکراین پس از جنگ و ماندگاری حدود آن، مستلزم ضمانت‌های چندجانبه امنیتی خواهد بود. ظاهرا ناتو آشکارترین ساز و کار برای این ضمانت است. پیش از تهاجم همه‌جانبه روسیه، اوکراین مایل بود به ناتو بپیوندد. اعضای ناتو نخست با عضویت اوکراین موافقت کردند و قرار بود این کشور در نشست سران ناتو در سال ۲۰۰۸ در بخارست، به عضویت آن درآید. اما این برنامه‌ها از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۴ به تعلیق درآمد، زیرا ویکتور یانوکوویچ رئیس جمهور روس‌گرای اوکراین، سیاست عدم تعهد را اتخاذ کرد. به دنبال اعتراضات دمکراسی خواهانه در فوریه ۲۰۱۴، یانوکوویچ مجبور شد به تبعید برود. پوتین که نفوذ خود را در اوکراین در معرض تهدید می‌دید، شبه جزیره کریمه را به صورت غیرقانونی به روسیه ملحق کرد؛ این امر سبب شد تلاش‌های اوکراین برای عضویت در ناتو باردیگر ازسرگرفته شود.

پارلمان اوکراین، ورخونا رادا، قانون عضویت در ناتو را، به عنوان یک راهبرد در سیاست خارجی و هدف مرتبط با امنیت ملی، تصویب کرد و به دنبال آن نیز قانون اساسی اوکراین متناسب با این مصوبه مجلس، اصلاح شد. دبیر کال ناتو در آخرین نشست آن در ویلنیوس بر تعهد این سازمان برای تسریع در عضویت اوکراین تاکید کرد و آن را به "توافق کشور‌های متفق و مناسب بودن شرایط" منوط کرد. دبیر کل ناتو همچنین گفت "عضویت هیچ کشور دیگری بررسی نخواهد شد مگر آن که مساله اوکراین با موفقیت انجام شود. " این اظهار نظرات، هیچ گونه معیار و یا برنامه زمانی را برای عضویت اوکراین در ناتو قائل نشده است.

نشست سران بعدی ناتو به سرعت نزدیک می‌‍شود. سران کشور‌ها و همچنین مقامات دفاعی و خارجی، در اوایل جولای در واشنگتن دی سی گردهم خواهند آمد. این نشست، ماهیتی نمادین خواهد داشت، زیرا به مناسبت هفتاد و پنجمین سالگرد تشکیل ناتو برگزار خواهد شد. در بیش از یک دهه گذشته نیز اولین باری است که آمریکا میزبان چنین نشستی خواهد بود. نشست‌های سران، اغلب نمایشی هستند، اما اعضای ناتو باید از این فرصت استفاده کرده، جزییات طرح حمایت از پیروزی اوکراین و همچنین عضویت آن در ناتو را تبیین کنند حتی اگر این روند سال‌ها طول بکشد.

دولت آمریکا برای تضمین امنیت بیشتر منطقه‌ای، باید در راهبرد پیروزی اوکراین، همسایگان آن به ویژه مولداوی را نیز درنظر بگیرد. در شرایطی که سایر همسایگان اوکراین شامل لهستان، اسلوواکی، رومانی و مجارستان، هم عضو اتحادیه اروپا و هم عضو ناتو، مولداوی منزوی‌‎تر از سایرین است. این کشور با اوکراین مرز‌های طولانی دارد و در تیررس حملات روسیه از مبدا کریمه قرار گرفته است. همچنین استان ترانس نیستریا، که تعدادی نامشخص از سربازان روسی را در خود جای داده، در مولداوی قرار دارد. از زمان تهاجم همه‌جانبه روسیه به اوکراین، ناتو همواره تلاش کرده است روابط خود را با مولداوی تقویت کند. مردم مولداوی در پاییز ۲۰۲۴ به پای صندوق‌های رای خواهند رفت تا درباره اصلاح قانون اساسی و پیوستن به اتحادیه اروپا – که خواست شهروندن آن است - تصمیم بگیرند. این انتخابات درپی درخواست عضویت مردم در سال ۲۰۲۲ برگزار خواهد شد.

آمریکا در راهبرد حمایت از اوکراین، باید از خواسته مولداوی برای نزدیک شدن به اتحادیه اروپا و ناتو نیز حمایت کند. روسیه، فعالانه و آشکارا در انتخابات ریاست جمهوری مولداوی دخالت می‌کند. این انتخابات هم‌زمان با همه‌پرسی عضویت مولداوی در اتحادیه اروپا برگزار خواهد شد. پیروزی روسیه، به معنای دوره‌ای دیگر از بی‌ثباتی در اوکراین و منطقه خواهد بود. دولت بایدن آشکارا اهمیت مولداوی را به رسمیت شناخته و تنها در سال ۲۰۲۳ حدود ۲۶۰ میلیون دلار به آن کشور ۲.۵ میلیون نفری پرداخت.

تا زمانی که الکساندر لوکاشنکو، رئیس جمهور طرفدار روسیه در بلاروس، همسایه شمالی اوکراین، بر مسند قدرد قرار دارد، این کشور نیز همچنان چالش برانگیز خواهد بود. دولت آمریکا در راهبرد خود باید با این کشور منزوی که خیلی‌ها آن را نیروی نیابتی پوتین می‌دانند نیز مقابله کند. بلاروس در سال ۲۰۲۰ صحنه اعتراضات گسترده بود که نشان از نارضایتی مردم از رهبر خودکامه این کشور است. سوتلانا تیخانوفسکایا، رهبر کاریزماتیک مخالفان بلاروس که در تبعید به سر می‌برد، با نامزدی خود در انتخابات ریاست جمهوری در اوت ۲۰۲۰ نظر غرب را به خود جلب کرده بود، تا به این ترتیب تمرکز از دیگر سیاستمداران بلاروس پایان یابد. با بروز بحران‌های جدید، نظر غرب به آن‌ها جلب شد، و لوکاشنکو با سرکوب مخالفان به تحکیم موقعیت خود پرداخت. با این حال، دولت بایدن برای تضمین ثبات منطقه‌ای، نه تنها با روسیه که با بلاروس نیز باید مقابله کند.

هرگونه راهبرد برای اوکراین، باید کی‌یف را بخشی از نظم گسترده‌تر امنیتی اروپا لحاظ کند که دریای سیا را به آسیای مرکزی و شرق اروپا متصل می‌کند. در این دورنمای ژئوپولیتیک، باید از برنامه‌های طراحی شده در حمایت از گروه‌های جامعه مدنی و طرفدار اصلاحات در بلاروس، حمایت شود؛ در حالی که مردم مولداوی در همه‌پرسی پیوستن به اتحایده اروپا شرکت می‌کنند، باید از این کشور در برابر نفوذ شرارت‌بار حفاظت کرد؛ و نیز به منظور تضمین امنیت بهینه برای کشور‌های خطوط مقدم، باید با شرکای اروپایی همکاری صورت گیرد. ناتوانی در داشتن رویکرد خاص در قبال تحولات منطقه، این خطر را درپی دارد که مساله پیروزی در اوکراین برای اروپا، به بن‌بست خواهد رسید؛ آن هم در شرایطی که مسکو همچنان به تلاش‌های متوهمانه خود برای بازسازی امپراتوری کهن روسیه، ادامه می‌دهد.

۲- کاستن از توانایی روسیه در دورزدن تحریم‌‎ها و دسترسی آن به سرمایه
به گفته سیسرو، دولتمرد و فیلسوف رومی، "پول بی حد و حصر، زمینه‌ساز جنگ است. " در دنیای نوین، این مساله شامل توانایی دسترسی به ابزار با فناوری نوین می‌شود که وجود آن‌ها برای ساختن تسلیحات دقیق ضروری است. به رغم تحریم‌های غرب، مسکو همچنان توانایی خود را برای کسب ارز‌های پرمبادله حفظ کرده است. این کار از طریق صادرات نفتی و با استفاده از کشتی‌های ثبت نشده موسوم به ناوگان شبح و همچنین پالایشگاه‌های کشور سوم صورت می‌گیرد. در ماه مارس، واردات نفتی چین از روسیه به ۲ میلیون و ۵۵ هزار بشکه در روز رسید.

سال گذشته این رقم ۲ میلیون و ۵۶ هزار بشکه در روز بود که از آن به عنوان بیشترین حجم واردات نفتی چین از روسیه یاد می‌شود. روسیه به عنوان بزرگ‌ترین تامین کننده نفت چین، جانشین عربستان سعودی شده است. بر اساس داده‌های جمع آوری شده بلومبرگ، ارزش صادرات نفتی روسیه در یک هفته در ماه آوریل به ۲.۱۵ میلیارد دلار رسید. آسیا، مهم‌ترین مقصد صادرات نفتی روسیه است، با این حال چین تنها خریدار نفت روسیه نیست. هند، خریدار تقریبا نیمی از صادرات نفتی روسیه در سال گذشته بود. ترکیه، از اعضای ناتو نیز خریدا حجمی چشمگیر از نفت روسیه است... (ادامه دارد)

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی