تیتر امروز

سلیمانی اردستانی: هر پرچمی که بنام اسلام برداشته شود یا حقوق بشری است و یا اسلامی نیست
در گفت‌وگوی دیدار اندیشه با یک فقیه و استاد دانشگاه و حوزه، مطرح شد:

سلیمانی اردستانی: هر پرچمی که بنام اسلام برداشته شود یا حقوق بشری است و یا اسلامی نیست

عبدالرحیم سلیمانی اردستانی در برنامه دیدار اندیشه گفت: اصرار بر حق تعیین سرنوشت مهمترین دلیل امتناع امام‌ حسین (ع) بر عدم بیعت با حاکم بود.
انگیزه‌های سوءقصد به ترامپ چیست؟/ افشاگری طیب‌نیا درباره نقش جلیلی در به تصویب نرسیدن FATF
مجله خبری تحلیلی دیدار نیوز با اجرای محمدرضا حیاتی

انگیزه‌های سوءقصد به ترامپ چیست؟/ افشاگری طیب‌نیا درباره نقش جلیلی در به تصویب نرسیدن FATF

این یازدهمین برنامه مجله خبری تحلیلی دیدارنیوز است که با اجرای محمدرضا حیاتی و با حضور کارشناسان و صاحب نظران تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.
یادداشتی به قلم امید جهانشاهی به مناسبت دومین سالروز درگذشت دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن

ایران‌گرایی برای توسعه ایران

ایران‌گرایی که دکتر اسلامی ندوشن می‌خواست و می‌جست، راز ماندگاری و سّر سربلندی ایران را در ملاطفت، مدارا و مروت، وحدت در عین کثرت و پذیرش تنوع می‌دید. این ایران‌گرایی بستری برای توسعه ایران است چراکه انسان‌گراست و حقوق و آزادی شهروندان را محور اصلی توسعه می‌داند.

کد خبر: ۱۶۴۴۳۴
۱۴:۳۹ - ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳

ایران‌گرایی برای توسعه ایران

دیدارنیوز _ امید جهانشاهی*: دومین سالروز درگذشت دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن است. میهنی مردی از اهالی فرهنگ و ادبیات که از چهره‌های ایران دوستی به شمار می‌رود.

او ایران‌گرایی را برای برساخت یک ایدئولوژی خاص پیگیری نمی‌کرد و یا همچون ابزاری برای توجیه مشت آهنین برای پیشبرد تجدد نمی‌دید. خواستگاه او فرهنگ و ادبیات بود و از این رو نگاهش به ایران معتدل بود و همواره توصیه می‌کرد «باید با عقلانیت و اعتدال به میهن نگاه کرد.»

این نگاه به ایران‌گرایی می‌تواند بستر فرهنگی توسعه ایران هم باشد. در گذشته ایران‌گرایی به مثابه باستان‌گرایی بود. از دوران پیش از مشروطه و از همان سال‌های سرخوردگی‌های ایرانیان در مواجهه با تجدد و مظاهر تمدن اروپاییان ایده بازگشت به شکوه و عظمت ایران باستان به تدریج شکل گرفت. ایده‌ای جذاب که کیمیای جبران عقب ماندگی‌ها جلوه می‌کرد و به شدت جذاب بود. این ایده البته خاستگاه‌های مختلفی داشت که در این میان میرزا آقاخان کرمانی و فتحعلی آخوندزاده شاخص هستند.

میرزا فتحعلی خان آخوندزاده زبان روسی خوب می‌دانست و آثار پوشکین و گوگول و ... را خوانده بود و نیز از طریق فرزندش، رشید، که در اروپا درس خوانده بود با ادبیات فرانسه هم آشنا شده بود. از این مسیر با ایده‌های نوگرایی و تفکرات ولتری کاملاً مواجهه داشت. آخوندزاده علمای دین را عامل عقب ماندگی و صناعت غربی را مایه سعادت زندگی می‌دانست: «ای عالمان دین چرا بیچاره عوام را از نعمات پروردگار عالم محروم می‌سازید؟ چرا عیش او را تلخ می‌کنید؟ چرا نمی‌گذارید علوم و صنایع پا بگیرند؟ دنیا محل اقتباس است....» این ضدیت با دین بواسطه مواجهه با تجدد، او را به سمت باستان‌گرایی سوق داد.

آدمیت در کتاب «اندیشه‌های فتحعلی آخوندزاده» می‌نویسد که از دیدگاه او ایرانیان باستان «ملت برگزیده دنیا» بودند و «امروز به رذالت و ذلت و بدبختی افتاده‌اند و بر عقلای ملت واجب است که برای آزاد کردن ملت و استقرار آزادی و استقلال تخم غیرت و ناموس و ملت دوستی و وطن پرستی را در میان ایرانیان بکارند.» در واقع ایران‌گرایی به معنای باستان‌گرایی به مثابه راه نجات و چاره علاج مطرح شد. البته گروه دیگری که به این ایده دامن می‌زدند بابی‌ها بودند که آنرا فرصتی برای ضربه به اسلام دانستند از جمله آقاخان کرمانی که در مورد او این ایده مطرح است که بابی بوده است و برای او پرداختن به ایران باستان ابزاری برای اسلام ستیزی بوده است.

باستان‌گرایی تصویری از ایران القا می‌کرد که ایرانی بودن و مسلمان بودن را متضاد جلوه می‌داد و تنها مبتنی بر برساخت جهان نمادینی بود آکنده از مظاهر شکوه؛ به همین دلیل پایه مشروعیت اقتداری شد برای پیشبرد آمرانه تجدد در دوران رضاشاه. در واقع ناامنی و نابسامانی بعد از تلاطم‌های مشروطه، موجب گرایش عامه به مشت آهنینی برای نظم و قانون شد و از سوی دیگر، توجه روشنفکران به اینکه پیشبرد تجدد نیاز به مرد عمل دارد. برای برخورد جدی با خان‌های خودمختار و راه‌زنان و برپایی نظم و پیشبرد پروژه تجدد نیاز به مشت آهنینی بود که باستان‌گرایی مشروعش می‌کرد. پس با رضاشاه ایده باستان‌گرایی به بار نشست. روشنفکران تجددخواه، دولتمرد شدند و فروغی و داور و تقی زاده تجدد را با تکیه بر باستان‌گرایی پیش بردند که ایده غالب زمانه بود. کاظم زاده سال ۱۳۰۲ در نشریه ایرانشهر نوشت: «ما می‌گوییم که ملت ایران استعداد نژادی و ذکاوت آریایی خود را گم نکرده و باز قادر است که یک تمدن درخشانی از خود بروز دهد.»

با وجود همه تفاوت‌ها، اما در دورۀ پهلوی دوم نیز باستان‌گرایی ایده غالبی بود. محمدرضا شاه می‌کوشید با برپایی جشن‌های ۲۵۰۰ ساله و چاپ کتاب‌های جیبی حاوی داستان‌هایی از ایران باستان با صفحه آرایی‌های جذاب همچنان باستان‌گرایی را تکیه گاه نگاه دارد. ایدئولوژی باستان‌گرایی در واقع دیکتاتوری شاه را در قالب خدا ـ شاه ـ میهن توجیه می‌کرد.

آن معنا از ایران‌گرایی که از پیش از مشروطیت شکل گرفت و تا دوره رضاشاه به بار نشست، ریشه در شرایط تاریخی خاص آن دوران دارد. امروز، اما زمانه دیگر شده است و توسعه نیاز به مشت آهنین ندارد بلکه نیاز به مشارکت همه ایرانیان دارد. ایران‌گرایی که دکتر اسلامی ندوشن می‌خواست و می‌جست، راز ماندگاری و سّر سربلندی ایران را در ملاطفت، مدارا و مروت، وحدت در عین کثرت و پذیرش تنوع می‌دید. این ایران‌گرایی بستری برای توسعه ایران است چراکه انسان‌گراست و حقوق و آزادی شهروندان را محور اصلی توسعه می‌داند.

*روزنامه‌نگار

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی