مجید شاهحسینی، رئیس فرهنگستان هنر در افتتاحیه دومین کنگره بینالمللی فرهنگ و هنر در تمدن اسلامی گفت: شاهنامه فردوسی به عنوان شناسنامه هویت ایرانی شناخته شده است.
دیدارنیوز: رئیس فرهنگستان هنر گفت: اگر شناسنامه تاریخ ایران قبل از اسلام را به درستی بشناسیم؛ شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی به عنوان شناسنامه هویت ایرانی در میان جوامع شناخته شده است.
مجید شاهحسینی امروز ۲۲ آذرماه، در افتتاحیه دومین کنگره بینالمللی فرهنگ و هنر در تمدن اسلامی با محوریت مکتب هنر رضوی که در سازمان علمی و فرهنگی آستان قدس رضوی برگزار شد، اظهار کرد: واقعیت این است که ما ایرانیان سالها پیش از اسلام هنر داشتهایم و این هنر ایرانی ماقبل اسلام با تمدن یونان در رقابت بودند که این موضوع در تاریخ کاملا مشخص است.
وی افزود: اگر شناسنامه تاریخ ایران قبل از اسلام را به درستی بشناسیم، شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی به عنوان شناسنامه هویت ایرانی در میان جوامع شناخته شده است. در واقع حکیم فردوسی روح هنر ایرانی را که پیش از اسلام بوده سروده است.
رئیس فرهنگستان هنر تصریح کرد: زمانی که به شاهنامه نگاه میکنیم، طراز ایرانی بودن در این کتاب مشخص است که دارای چه صفاتی است. رستم مرد آرمانی در کتاب شاهنامه است که از آن به عنوان انسانی یکتاپرست، متواضع، یاور مظلوم، دیوبند و ... یاد میکنند. رستم مردی است که برای حکومت و سلطنت طمعی ندارد و هر نبرد را با مناجات با خدا آغاز میکند.
هنر از جنس معرفت است
حسن بلخاری، عضو شورای عالی فرهنگی آستان قدس رضوی در ادامه مراسم، بیان کرد: ما در دومین دوره از کنگره بینالمللی فرهنگ و هنر در تمدن اسلامی با عنوان جدیدی روبهرو هستیم که آن «مکتب هنر رضوی» نام دارد. هرگاه در عرصه معرفت عنوان جدیدی را بیان کردید، موظف هستید ادبیات آن را نیز تعریف کنید که اگر این امر تحقق پیدا نکند، سنگ بنای آن نااستوار خواهد بود.
وی با بیان اینکه «مکتب هنر رضوی» به چه معناست، افزود: آیا قرار بر این است که در مقابل هنر اسلامی باب جدیدی گشوده شود و بحث فرقهای به میان آید؟ باید در پاسخ گفت که اصلا اینگونه نیست. هنر شیعی برخلاف نظر برخی از مغرضان، نقطه مقابل هیچ فرقهای نیست.
عضو فرهنگستان هنر ایران تصریح کرد: هنر، جلوهای از هنرهای اسلامی است که البته به تعبیر سنتگرایان در عرصه اندیشه شهودگران و ولایتگران تجلی تابناک نیافته است. نکته دیگر پارادوکسی است که میان مکتب و هنر وجود دارد.
وی ادامه داد: در ادبیات مکتب هنر، جنس مکتب معرفت است و جنس هنر نزد عامه احساس و نزد خاصه ذوق است. اما به هر حال هم حس را مقابل عقل دانستهاند و هم ذوق؛ بنابراین اصطلاح مکتب که جنس آن معرفت است با هنر که جنس آن به تعبیر عامه حس و به تعبیر خاصه ذوق است، همخوانی ندارد و باید تکلیف خود را با آن مشخص کنیم.
بلخاری با بیان اینکه کارکرد هنر در حیات بشر چگونه است، عنوان کرد: آیا امکان وحدت میان معرفت و ذوق وجود دارد؟ باید گفت بله. در معارف بشری جای هنر بیرون از حیات بشر است، زیرا هویتی ضد معرفت دارد. ارسطو اثبات کرد که هنر از جنس معرفت است. هنر کلام مصور است. هنر حقیقت ادبی است که به صورت تصویر نیز بیان میشود.