دیدارنیوز - «حسن صادقی» با بیان اینکه تجربه به ما نشان میدهد که لنگ زدن چرخ سیاستگذاری، کنترل فرمان و اداره امور را از دستمان خارج میکند و ما را زمینگیر میکند، گفت: نیک دیدیم که در زمان ریاست جمهوری احمدینژاد که به دخالت او در حوزههای مدیریتی ازجمله سازمان تامین اجتماعی و شرکت سرمایهگذاری آن انجامید، چه بر سر سازمانِ کارگران و کارفرمایان آمد. آن زمان دولت متصور بود اگر در سیاستگذاری دخالت کند و مثلا بیاید شورای عالی تامین اجتماعی را منحل کند و هیات امنا را جایگزین کند، میتواند شقالقمر کند.
وی افزود: آنها سازمان را پیش از اینکه متعلق به بیمهشدگان بدانند متعلق به دور و وریها میدیدند. از این رو هر سیاستی را که برای اداره سازمان تامین اجتماعی تدوین میکردند، سیاست یک بام و دو هوا بود. در واقع میآمدند یکی به نعل میزدند و یک به میخ تا بگویند که ما هر برنامهای که پیاده میکنیم به نفع بیمهشدگان است. برای نمونه آمدند و شورای عالی تامین اجتماعی را منحل کردند و ساختار هیات امنایی را جایگزین کردند. گفتند میخواهیم تعداد نمایندگان کارگر و کارفرما و دولت را برابر کنیم و اینگونه صدای صاحبان واقعی سازمان را به گوش مدیران برسانیم اما در عمل اتفاق دیگر افتاد.
وی با بیان اینکه در حال حاضر ماحصل آنچه که در حوزه رفاه و تامین اجتماعی، سیاست داخلی و سیاست بینالملل در آن دوره کاشته شد را دور میکنیم، گفت: محصولی که برایمان به جا گذاشتند محصول کرم خوردهای است؛ در واقع باد کاشتند تا طوفان درو کنیم. در هر یک از این حوزهها هم از یک منظر تخریب شدیم. پس عملا نمیتوانیم از سیاستگذاری صحبت کنیم. آنچه آن زمان داشتیم سیاستگذاری نبود، تخریب بود.
تصمیمات فردی را جایگزین خرد جمعی کردند
رئیس اتحادیه پیشکسوتان جامعه کارگری تصریح کرد: لق شدن بنیان مدیریت، بیثبات شدن حوزههای مدیریتی چه در تامین اجتماعی چه در شستا، اداره کشور به صورت دیکتاتوری، جایگزین شدن خرد جمعی با تصمیمات فردی همه و همه از آثار این دوره بودند. باید پرسید که چرا آمدند و در سازمان تامین اجتماعی تصمیمات فردی را جایگزین خرد جمعی کردند و آن مصائب را به صندوقهای بازنشستگی تحمیل کردند؟ چرا با شستا آن کردند که نباید؟ چرا پاسخگو نیستند؟ چرا از دور نشستهاند و تز میدهند اگر ما باشیم برای مدیریت کشور چهها میکنیم؟ جوری صحبت میکنند که انگار تازه از آسمان آمدهاند و نمیدادند که اینجا کجاست!
صادقی با بیان اینکه با روی کار آمدن دولتهای یازدهم و دوازدهم قطار سازمان تامین اجتماعی که در آستانه برخورد با کوه و نابودی کامل بود ترمز کشید، گفت: مرحوم نوربخش سرکار آمد. کسی که خود از مدیران سازمان بود. نوربخش بنیانهای مدیریت را از نو سازمان داد و کارش شد: آواربرداری. طبیعتا در این شرایط نمیتوانست سیاهچالههایی را که در حوزه مدیریتی و سیاست گذاری ایجاد کرده بودند در اسرع وقت از سر راه بردارد. احمدینژاد و احمدینژادیها ثبات مدیریتی را در سازمان از بین برده بودند. به عبارتی آنها در اجرا جهل را جایگزین خرد کرده بودند. ابزار این کار هم مدیرانشان بودند که دیدیم به دادگاه آمدند و برایشان احکامی صادر شد.
رئیس اتحادیه پیشکسوتان جامعه کارگری افزود: از همین رو در دوره نوربخش در حوزه سیاستگذاری در شستا کاستیهایی وجود داشت. آقای نوربخش در حوزه شستا تصمیمگیرنده نبود یا اگر هم بود تمام کننده نبود. در واقع او در اداره شستا در متن قرار نداشت و در حاشیه بود. امیدواریم که آقای محسنی بندپی اقتدار خودش را در حوزههای سیاستگذاری در شستا جاری و ساری کند. به هر صورت من فکر میکنم اگر در آن مقطع آقای دکتر نوربخش تز مدیریتی خود را در شستا پیاده میکرد، شاهد تغییر سه مدیرعامل در شستا نبودیم. در حال حاضر آقای لطفی همان دیدگاه، همان دغدغهها و همان تعهدات مرحوم نوربخش را دارد.
ثبات مدیریتی بیش از هر زمانی ضروری است
وی با بیان اینکه ثبات مدیریتی در سازمان تامین اجتماعی در سازمان تامین اجتماعی و شرکت سرمایهگذاری آن بیش از هر زمانی ضروری مینماید، گفت: مدیرانی که در حال حاضر در این دو مجموعه به کار گمادره شدهاند با تجربه هستند. از این رو معتقدم که نباید مدیران با تجربه را به مسلخ بریم. در دوره احمدینژاد مدیران با تجربه قبلی را برکنار کردند و به آنها برچسب سیاسی بودن، بیدغدغه بودن و مرفه بیدرد بودن زدند تا در نهایت آنها را حیز انتفاع ساقط کنند.
رئیس اتحادیه پیشکسوتان جامعه کارگری میافزاید: در واقع مدیرانی که از اعتبار "ثبات مدیریتی" کسب دانش و تجربه کردهاند را نمیبایست زمینگیر و خانهنشین کرد. اگر آنها میتوانند که سیاستگذاری را در ریل درست که به ناکجاآباد منتهی نمیشود قرار دهند، چرا باید آنها را کنار بگذاریم. مگر احمدی نژاد از کنار گذاشتن معاصران، چه چیزی توشه راه خود کرد؟ آیا به خاطر این کار به نیکی از او یاد شد؟!
صادقی با بیان اینکه اگر مدیران را در زمین رقابتهایِ هولناک خودی و غیرخودی قرار دهیم، طومار سازمان، آنها و خودمان را پیچیدهایم، گفت: در حال نباید با تغییر مدیران عمر و فرصتها را از سازمان بگیریم و ظرف زمان را که حاصل تجربه است، تهی کنیم. با این اقدام خود چشمه بهرهوری را خشکاندهایم و اجازه ندادهایم که خاک به طلا تبدیل شود.
در حوزه شستا مدیر سلیم النفسی داریم
وی با بیان اینکه در حوزه شستا اکنون یک مدیر پاک دستِ سلیم النفس، با طبع کارگری داریم، گفت: مرتضی لطفی به صورت تجربی و کلاسیک در حوزه کارگری رشد کرده و به مرتبه اعلای کارآزمودگی رسیدهاست. بین یک مدیر که به صورت کلاسیک کسب تجربه کرده با مدیران اتوبوسی تفاوت وجود دارد. ما آثار حضور آقای لطفی را در شستا نیک میبینیم. او یک سرمایه است. چه کسی به جای او بیاید؟!
صادقی میافزاید: عملکرد آنهایی را که با حمایت سیاسی برای شستا آوردهاند را دیدیم. دیدیم چهها کردند و از خود چه بر جای گذاشتند. در نگرش ما به حوزههای حساس مدیریتی باید سه افق کلی را در نظر داشته باشیم: ۱. گذشته که متضمن آینده و ره توشه بهتر اداره کردن است. ۲. دیدن افق آینده که یکی از خصلتهای ممتاز انسان هوشمند و در مرتبه بالاتر انسان کامل است. ۳. عملکرد حال که به آینده معنا میدهد و ملاک قضاوت فردایی است که میآید.
رئیس اتحادیه پیشکسوتان جامعه کارگری با بیان اینکه با این وصف باید بقا و استمرار مدیریتی آقای لطفی را رقم بزنیم، گفت: ما بیثباتی مدیریتی را در گذشته در شرکت سرمایهگذاری تامین اجتماعی شاهد بودیم و آثار تلخ آن را دیدیم. دادگاههایی را که برگزار شد و پولهایی را که بردند را دیدیم. در حال دو ویژگی برجسته را در حوزه مدیریتی سازمان تامین اجتماعی میبینیم.
وی در مورد این ویژگیها میگوید: اول ویژگی این است که لطفی خود کارگر است و منافع کارگران را بر هر مسئله جناحی و گروهی ترجیح میدهد. ویژگی دوم این است که مرحوم نوربخش خود سازمانی بود و سازمان را بر خود و دیگری ترجیح میداد و مقابل کسانی که تامین اجتماعی و حوزه سرمایهگذاری آن را سفره میدیدند، ایستاد. لطفی هم همین ویژگیها را دارد.
صادقی با بیان اینکه در یک کلام آن گذشته و این حال چشماندازهای روشنی را پیش چشممان گذاشته است، افزود: امیدواریم با تغیر مدیریت در سازمان تامین اجتماعی شاهد افول این آینده و افق روشن نباشیم و با آمدن آقای بندپی، شاهد استمرار حضور آقای لطفی در شستا باشیم. قدر مدیران خود را تا زندهاند، بدانیم.