روحالامین سعیدی استاد دانشگاه امام صادق (ع) در دومین قسمت گفتوگوی خود با دیدارنیوز تاکید کرد: اگر حاکمیت به خواستههای مردم اهمیت دهد، آینده خوبی پیشروی ایران است.
دیدارنیوزـ نسرین نیکنام: در قسمت اول گفتوگوی دیدار با دکتر روحالامین سعیدی استاد دانشگاه امام صادق (ع) و تحلیلگر مسایل سیاسی و بین الملل، این استاد دانشگاه اظهار کرد: اصلاح طلبان و جناح طرفدار میر حسین موسوی خود را در موضوع تقلب در آرا محق میدانستند و ادعا میکردند که حق با آنها است، اما از همان ماههای ابتدایی طرح این ادعا تا امروز که سالها از آن اتفاق گذشته مدرکی بر این ادعا نشان ندادند و نتوانستند آن را ثابت کنند و که منجر به شعله ور شدن آتش شد.
او در قسمت دوم به عدم تعامل و همکاریهای اقتصادی و سیاسی میان ایران و کشورهای همسایه میپردازد و میگوید: ما به همسایه هایمان وابسته نیستم و تعاملی با هم نداریم اگر عراق را به خودمان وابسته میکردیم؛ کشورها از شمال، شرق، غرب و جنوب ما را به این راحتی دور نمیزدند و ما به تحریم تمکین نمیکردیم.
قسمت دوم این گفت و گو را اینجا، کانال یوتیوب و آپارات ببیند.
این استاد دانشگاه در توضیح بیشتر میگوید: اگر حداقل ایران با عراق در تعاملهای اقتصادی جدی بود، عراق به جای حمایت از غرب از ایران حمایت و اعلام میکرد" من دستم زیر ساطور ایران است و نمیتوانم کاری جز حمایت انجام دهم"، اما در حال حاضر چه کاری میتوانیم انجام دهیم وقتی وابستگی متقابل نداریم و محیط همسایگی را جدی نگرفتیم.
سعیدی معتقد است: در حالیکه ما برای عراق در زمان حضور داعش هر کاری لازم بود انجام دادیم به تعبیر دیگر اگر ایران و قاسم سلیمانی در برابر داعش نایستاده بودند حالا ما با سه عراق کُرد، شیعه و سنی مواجه بودیم و در نهایت تمامیت ارضی عراق و سوریه از بین رفته بود.
این تحلیلگر مسایل سیاسی و بین المللی با بیان اینکه عمده مشکلات کشور در دهه ۹۰ شکل گرفت و ما نتوانستیم از کارتهایی که در اختیار داشتیم خوب استفاده کنیم، میگوید: در آن زمان فشارها روی ایران از سوی کشورهای غربی خیلی زیاد بود و ما نتوانستیم کاری انجام دهیم، البته همه تقصیرها گردن حسن روحانی و دولتش نیست، دولت قبل و حتی جناحهای سیاسی هم مقصر بودند.
به اعتقاد سعیدی همین ضعف و عدم توانایی از سوی ایران، این پیغام را به دنیا مخابره کرد که این شیوه برخورد با ایران (تحریمها) جواب میدهد، پس باید برجام باید باقی بماند و این روند همچنان ادامه پیدا کرد.
او در ادامه این گفتوگو به حوادث سال ۱۴۰۱ هم اشاره میکند و میگوید: در مدتی که حوادث سال پیش ادامه داشت این ذهنیت به وجود آمد که جمهوری اسلامی در حال فروپاشی است، اما مشکل اینجاست که غربیها همچنان بعد از چهار دهه تحلیل واقعبینانهای نسبت به ایران ندارند و به این باور رسیدند که کار جمهوری اسلامی تمام است.
عکسها از آرش راهبر
این تحلیلگر مسایل سیاسی و بین المللی نقش رسانهها را در حوادث ۱۴۰۱ مهم میداند و میافزاید: در آن زمان که کشور در بحران عجیبی گرفتار بود، یک روز خبر میآمد که افراد و مسئولان مهم کشور در حال ترک کشور و رفتن به ونزوئلا هستند یا بزودی سپاه تسلیم میشود و جمهوری اسلامی به پایان خود میرسد.
او ادامه میدهد: از طرف دیگر یک اپوزسیونی در خارج از کشور شکل گرفت و در همان روزهای اول مکرون با یکی از اعضای آن که مسیح علینژاد است دیدار میکند در حالیکه این فرد نه وجه سیاسی داشت نه رهبری حزب مخالفی را به عهده داشت و این دیدار نشان داد که آقای مکرون هیچ دیدگاهی نسبت به ایران ندارد.
سعیدی این را هم اضافه میکند که مسیح علینژاد در این مسیر تنها نبود بسیاری از چهرههای دیگر مانند سلطنت طلب ها، دمکرات ها، ترنس ها، بازیگران و فوتبالیستهای ایرانی هم وارد این اپوزسیون شدند و تلاش میکردند که اتفاقها را رهبری کنند، اما نتوانستند حتی برای چند روز هم کنار هم باقی بمانند و این ائتلاف به جایی نرسید.
او تاکید میکند: در طول دوران مدرن تاکنون، انقلابهای بزرگ به تعداد انگشتان دو دست هم نمیرسد انقلابهای فرانسه، انگلستان، روسیه، چین، ایران و نیکاراگوئه؛ این یعنی اینکه به همین راحتی نمیتوان انقلاب کرد، چیزی که اپوزسیون خارجی به آن فکر هم نکرد.
به گفته سعیدی، کشورهای غربی چند روز اول امیدوار شدند و فروپاشی جمهوری اسلامی را متحمل میدانستند، اما کم کم و عقب نشستند و نتیجه گرفتند که باید دوباره با جمهوری اسلامی دیدار کنند، حرف بزنند و آزاد شدن ۶ میلیارد دلار یعنی اینکه خبری از نابودی و فروپاشی جمهوری اسلامی نیست.
او معتقد است که جمهوری اسلامی بدیل ندارد و اپوزیسیون هم جایگزینی برای جمهوری اسلامی نداشت، از از شاهزاده پهلوی گرفته تا علی کریمی و مسیح علینژاد نتوانستند یک نظام سیاسی معرفی کنند.
سعیدی با اشاره به اینکه اتفاقهای ۱۴۰۱ قرار بود با برنامه ریزی و تخمین وضعیت جمهوری اسلامی حدود مهرماه از سوی دشمن انجام شود، میگوید: ماجرای مهسا امینی که اتفاق تلخی هم بود -و در نهاین ثابت هم نشد که او به چه دلیل فوت کرده است- زمان این تخمین زدن را جلو انداخت، اما میزان حضور مردم در سال ۱۴۰۱ کمتر از سال ۸۸ بود هر چند که برخوردها با خشونت زیادی انجام شد، اما مشخص بود که میزان مشارکت بدنه جامعه کمتر از ۸۸ است.
او ادامه میدهد: سال ۸۸ دعوا سیاسی بود و همه به دنبال این بودند که ببیند خاتمی و میر حسین چه میگویند، اما برای دهه هشتادی دیگر خاتمی و میرحسین مهم نبودند؛ این نشان میدهد که این نسل تفاوت زیادی با کسانی که در سال ۸۸ به خیابان آمدند دارند و تفکر و مطالباتشان با نسلهای قبل تفاوت فاحشی دارد.