مطلب پیش رو سفرنامه مجتبی گهستونی، روزنامه نگار و فعال میراث فرهنگی استان خوزستان به چغازنبیل به همراه یک گروه از مجموعه داران عروسکی به نخستین اثر ثبت جهانی ایران در یونسکو است.
دیدارنیوزـ مجتبی گهستونی: با یک «ون کمپر» که از «نمین» استان «اردبیل» به خوزستان آمده و مهمان هنرمندی هم است به همراه یک سری مهمان خاص از نقاط مختلف ایران راهی سفر به سمت «چغازنبیل»، نخستین اثر ثبت جهانی ایران میشویم.
به ترتیب «بیگک و داماد»، «چولی قزک»، «دهتوک»، «چمچلوسی»، «لعبه»، «بیبی کگ»، «چمچه گلین»، «ماروچه»، «بی»، «بيی»، «بازبازک»، «لیلی یک و دومایک» و خیلیهای دیگر به همراه «مهرنوش رفیع» که مجموعهدار عروسک و پژوهشگر این حوزه است وارد ماشین میشوند تا راهی شهرستان «شوش» در شمال غربی خوزستان شویم. دوستان دیگری هم حضور دارند که ما را همراهی میکنند.
ما قرار است از اهواز راهی چغازنبیل شویم. پس برای طی ۱۲۰ کیلومتر مسافت باید وارد جاده اهواز شوش اندیمشک بشویم. با عبور از شهر «شاوور» و قبل از رسیدن به «هفتتپه» وارد جاده اختصاصی چغازنبیل میشویم.
من (مجتبی گهستونی) قرار است در شهر باستانی دوراونتاش که نیایشگاه چغازنبیل آنجا واقع شده درباره ارزشهای تاریخی و فرهنگی این پهنه باستانی برای مهمانانی که همراهم هستند حرف بزنم. قرار است تمام مسیر را «مهدی پدرامخو» از چغازنبیل و عروسکها عکس بگیرد.
«بابک گرمچی» گردشگر مهمان ما که محقق و آموزگار هنر است، زحمت رانندگی را می کشد و زیر لب آواز کودکانه «بوی عیدی» را میخواند، «ژرژ سرکیسیان» که با موسیقی آشنایی دارد با ساز «بلز» که مال یکی از عروسکهاست شروع به نواختن میکند.
در طول مسیر خانم مهرنوش رفیع درباره عروسکها برای ما توضیح میدهد و میگوید: «عروسک مدلی از شخصیت انسانی است که به صورت انساننما ساخته میشود و اغلب به عنوان اسباببازی کودکان شناخته میشود ولی به غیر از بازیچه بودن، از گذشته تا به حال کارکردهای مختلفی از جمله نمایشی و سرگرمی، آیینی، مذهبی و جادویی داشتهاند که در این بین جنبه آیینی و مذهبی بودنشان در زندگی بشر پر رنگتر بوده است.»
رو به عروسکها میکنم و در حالی که آنها در تماشای طبیعت پیرامون هستند و برخی هم به همدیگر خیره شدهاند از این مجموعهدار عروسک و پژوهشگر میپرسم که مثلا کدام عروسک جنبه آیینی و مذهبی بودنش قوی است که دستش را به سمت یکی از عروسکها دراز میکند و میگوید: «مثل عروسکهای بارانخواهی که در نقاط مختلف ایران برای طلب باران ساخته میشد. البته این را هم بگویم که بین عروسکهای آیینی و بازیچه بطور دقیق مرز مشخصی وجود ندارد. عروسکها گاهی به عنوان بازیچه و اسباببازی استفاده میشوند اما همزمان دارای ارزش معنوی ومذهبی آیینی هستند. مثالی که میتوانم از عروسکهای مجموعه شخصیام بزنم همان خانم لباس سبز «بیبی کگ» زرتشتی است که به نیت فرزندخواهی نذر زیارتگاههای زرتشتی میشود ولی همزمان کودکان نیز با حفظ احترام و نگهداری دقیق با آن بازی میکنند.»
از مهرنوش رفیع میپرسم که عروسک دستساز بومی چه ویژگیهایی از نظر ظاهری، پوشاک، صورت دارد که پاسخ میدهد: «عروسک بومی، زیر مجموعه هنر قومی است. هنر قومی نوعی هنر سنتی است که ریشه در شیوه زندگی مردم عادی یک ناحیه یا کشور دارد و شامل اشیایی است که به روال سنتی توسط صنعتگران فاقد آموزش رسمی ساخته میشود. عروسکهای بومی بدون در نظر گرفتن سود مالی و یا تولید انبوه صرفا برای سرگرم کردن کودکان ساخته میشود. ساخت این نوع عروسکها به منظور کسب درآمد نبوده و بستگی بسیاری به منطقه جغرافیایی، مواد و مصالح طبیعی و مصالح فرهنگی دارد به عنوان نمونه در مناطقی که درخت خرما زیاد است در ساخت عروسک از مصالحی مرتبط با درخت نخل استفاده میشود. لباس و ظاهر عروسکها نیز ارتباط مستقیمی با فرهنگ و پوشش بومی منطقه داشته و دقیقا الگوبرداری میشود. روش ساخت عروسکهای بومی اغلب از مادر به فرزند میرسید و اغلب این عروسکها را مادران و مادربزرگها برای فرزندان و نوههایشان میساختند.»
وقتی صحبتهای این پژوهشگر حوزه عروسک تمام میشود خودمان را در مسیر هفتتپه به چغازنبیل میبینیم. من یادآور میشوم که از اهواز میتوان با قطار به هفتتپه آمد و با یک توقف چند ثانیهای سوار یا پیاده شد. در حالی که مسیر ۲۵ کیلومتری از هفتتپه به چغازنبیل را طی میکنیم تاکید میکنم: «هفتتپه در زمانی که فرانسویها رئیس هیأت کاوشهای باستانشناسی در شوش بودند در اواخر قرن نوزدهم میلادی، شناسایی و مورد بازدید قرار گرفت. دهه ۱۳۴۰ شمسی بود که با شروع فعالیتهای کشت و صنعت هفتتپه، تیغه بولدوزر به بخشی از طاق یک آرامگاه ایلامی که از آجر ساخته شده بود، برخورد میکند. در همان زمان با اقدام بهموقع مسئولان وقت، تسطیح این بخش از اراضی متوقف و «دکتر عزتالله نگهبان» که خودِ ایشان هم متولد شهر «اهواز» است از طرف مرکز باستان شناسی ایران به منطقه اعزام میشود. با بازدید صورت گرفته، کاوشهای باستانشناسی هفتتپه در سال ۱۳۴۴ به سرپرستی ایشان و با همکاری دانشگاه تهران شروع که تا سال ۱۳۵۷ هجری شمسی ادامه داشت. پس از یک وقفه طولانی با ایجاد پایگاه میراث جهانی چغازنبیل و هفتتپه در سال ۱۳۷۹، مطالعات باستان شناسی هفتتپه در چهارچوب بررسی و کاوش گسترده در سطح شهر توسط دکتر «بهزاد مفیدی» از سال ۱۳۸۱ آغاز شد.»
در ادامه به مهمانان قول میدهم که اگر فرصت شد در موقع برگشت از موزه هفتتپه هم دیدن کنیم.
به روستای «خماط» که میرسیم ابوعلی و همسرش را مقابل اقامتگاه روستایی میبینیم و حال و احوال میکنیم. من برای مهمانان حاضر در ون کمپر، درباره «اقامتگاه روستایی ابوعلی» و «بومگردی چغازنبیل احمد» که حتی خوراکیهای محلی در آن برای گردشگران پخت میشود میگویم.
برای بچههای داخل کمپر از ویژگیهای طبیعی منطقه که شامل دشت، تپههای ماهوری، جنگل و رودخانه دز است و قبلا در سایت پایگاه جهانی چغازنبیل مطالعه کردهام میگویم و از اینکه ارزشهای جهانی چغازنبیل چیست، نکاتی را یادآور میشوم و اشاره میکنم: «چغازنبیل، از شهرهای دنیای باستان و سرزمین ایلام است که امروزه در خوزستان واقع شده و واجد ارزشهای جهانی است. چغازنبيل گواهی بیهمتا و استثنايی از سنت فرهنگی و آيينی و مرجعی برای شناخت اعتقادات تمدن عيلام به عنوان يکی از اقوام بومی منطقه و ايران که در حال حاضر از ميان رفته است محسوب میشود. طراحی خاص و متمايز بنای زيگورات، صحنها، معابد، حصارها، کاخها و ديگر بناهای شاخص به لحاظ طرح معماری، سازه و تکنولوژی ساخت در دوره عيلام در ايران و منطقه میانرودان همتا ندارد. ثبت چغازنبیل در فهرست جهانی با معیارهای مشخص به این معنا است که این شهر و بناهای آن ارزشی فراتر از یک منطقه یا ملت دارد و متعلق به همه تاریخ تمدن بشری است.»
به محوطه چغازنبیل میرسیم کادر پایگاه با کاورهایی که نشان پایگاه جهانی چغازنبیل روی آنها درج شده در محوطه نمایان هستند و مثل همیشه زحمت میکشند. لابهلای آنها مسئولین و برخی کارشناسان پایگاه هم دیده میشوند. مثل همیشه خوش برخورد و مهماننواز هستند و همکاری میکنند.
دست عروسکها را میگیریم و به سمت دروازهها و سپس صحن زیگورات چغازنبیل میرویم. در میانه مسیر خودم را به مانند پرندهای برای «بیگک و داماد»، «چولی قزک»، «دهتوک»، «چمچلوسی»، «لعبه»، «بیبی کگ»، «چمچه گلین»، «ماروچه»، «بی»، «بيی»، «بازبازک»، «لیلی یک و دومایک» تعبیر میکنم و از آن بالا بالاها توضیح میدهم که: «چغازنبیل شهری است که در نقطهای استراتژیک در دشت شوشان واقع شده است. شواهد نشان میدهد که شهر از پیش طراحی و مکان آن با توجه به عوارض طبیعی انتخاب شده است. چغازنبیل بر روی تاقدیس سردارآباد، به عنوان یک برجستگی طبیعی ساخته شده است. موقعیت طبیعی تاقدیس به گونهای است که رودخانه دز این برجستگی طبیعی را به دو بخش تقسیم میکند. شهر دوراونتاش در فاصله نزدیکی از رودخانه دز قرار دارد و امکان بهره برداری از آب رودخانه را فراهم میکند و درعین حال قرار گرفتن شهر بر روی این برجستگی طبیعی خطر سیلابها و طغیانهای رودخانه را نیز دفع میکند و پشتههای طبیعی طاقدیس، مانند دیواری مستحکم در مقابل طغیانهای رودخانه عمل میکند.»
در طول مسیر کنار سایه یک درخت کُنار (رملیک) میایستیم و برای عروسکها و سایر حاضرین توضیح میدهم که: «فاصله بین حصار میانی و حصار درونی را محله مقدس یا تمنوس مینامند. اين محدوده از آن جهت مقدس است كه در آن معابدی برای تعدادی از ايزدان ایلامی و فرهنگهای همجوار ساختهاند. در تمنوس تاکنون بنای ده معبد شناسایی شده است. در بنای این معابد آجرهای کتیبهدار بکار رفته که نام خدایانی که معابد به آنها اهدا شده، آمده است.»
از میان دوستان همراهم یکی میپرسد آیا در کنار همین معابد، مسیر آجر فرش قابل مشاهده است و اشیا هم دیده شده که ضمن نشان دادن باقی مانده آجرفرشها تاکید میکنم که: «مسیرهای دسترسی به صورت آجر فرش ساخته شده است. در معبد «الهه پینیکیر»، تعداد فراوانی پیکرک انسانی، پیکرک زنان در حال شیردادن به فرزندان خود، پیکرکهای حیوانات مختلف مانند لاک پشت، عقرب، میمون، گوسفند، مهره، حلقهها و میخهای مفرغی به دست آمده است. یکی از این پیکرکهای زنان تداعی کننده مجسمه مفرغی ملکه «ناپیراسو» مکشوفه از شوش است. مهمترین یافته در معابد «ایم» و «شلا» قطعاتی از مجسمه گلی یک گاو نر است، بر روی این مجسمه نام «ایم» الهه ایلامی آمده است. در معابد «شیموت» و «نین الی» نیز چندین پیکرک انسانی زنانه و پیکرک حیوانی مانند سگ و میمون به دست آمد. در معبد «نپراتپ» که چهار نیایشگاه دارد کف آنها آجر فرش قابل مشاهده است.»
در لابهلای سفر همه عروسکها به صورت دسته جمعی یا تکی با بخشهایی از بنا عکس یادگاری میگیرند. در هنگامی که به پایان سفر نزدیک میشویم خانم مهرنوش رفیع به معرفی چند عروسک خوش لباس و خوش قد و قامت که مشارکت بیشتری در این بازدید داشتند و پرسشهای اساسی مطرح کردند میپردازد تا ما را بیشتر با آنها آشنا کند.
همراه پژوهشگر ما که مجموعه عروسکها به ایشان تعلق دارد و مدتی هم به صورت مهمان پیش من هم بودهاند ابتدا به معرفی خانواده عروسکهای «بی» میپردازد و میگوید: «بی را در گذشته در جهیزیه دختران شوشتری و دزفولی قرار میدادند و بهعنوان سنگ صبور و چشم زخم برای نو عروسان کاربرد داشته. علاوه بر این کاربرد بهعنوان اسباب بازی نیز استفاده میشد.»
اما عروسک «ماروچه» مهمان ما از شمال ایران است. عروسکی از سیاه رودبار استان گلستان که درگذشته با چوب درخت سرخدار ساخته میشد. این درخت مختص جنگلهای هیرکانی است و بدلیل مصرف بیرویه از چوب این درخت، در خطر انقراض است و به همین دلیل این عروسکها را با دور ریز چوبهای دیگر میسازند.
مهرنوش رفیع سپس از عروسک همشهری خود یعنی «لیلی یک دومایک» می گوید و یادآور میشود که: «عروسک بومی بندر ماهشهر با پیشینه بیش از ۱۰۰ سال بهعنوان یک سرگرمی و اسباب بازی توسط مادرها برای دخترانشان ساخته میشدند. کودکان به واسطه بازی با این عروسک نمایشنامهای نانوشته بنام زندگی را تمرین میکردند. به این صورت که عروسک دختر بچهای، عاشق لیلی یک دختر بچه همبازیاش میشد و ازدواج میکردند و با ساختن عروسکهایی با سایز کوچکتر، خانواده عروسکی گستردهتر میشد و در نهایت وقتی خود دختر بچهها به سن ازدواج میرسیدند خانواده عروسکی خود را به خواهران یا دخترهای همسایه میدادند.
و دیگر مهمانی که از دور دست و به قولی سر ایران به خوزستان آمده، عروسک «چمچه گلین» آذری است. چمچه در زبان آذری به معنای قاشق است و چمچه گلین عروسکی است که با قاشق چوبی ساخته میشود و در مراسم آیینی بارانخواهی طی مراسمی که برای طلب باران برگذار میشد کاربرد داشته است.
اما یکی عروسکهای هم استانی ما که اسمش «لعبه» است در نقاطی از خوزستان ساخته میشوند. این عروسکها معرف پوشش محلی زنان عرب هستند که شامل پیراهن بلند تور روی پیراهن بنام «ثوب» و سرپوشی به نام «شیله» است. این عروسکها غالبا اسکلتشان از چوب نخل است. لعبههای مجموعه مهرنوش رفیع که همراه ما در سفر به چغازنبیل هستند در شادگان، آبادان و شهرک طالقانی بندر ماهشهر ساخته شدهاند.
در جمع عروسکهای بازدید کننده چغازنبیل لباسهای عروسک «دهتوک» را دوست دارم. دهتوک، عروسک بومی سیستان و بلوچستان است که ویژگی بارز آن همین سوزن دوزیهای بلوچی روی لباس او است.
یک خانواده کامل عروسکی هم با ون کمپر همراهمان هستند که به آنها «عروسکهای رقصان مفصلدار» میگویم. عروسکهایی متحرک که معرف رقص محلی دستمال بازی عشایر هستند. در این خانواده، عروسکهایی از نورآباد استان فارس، دشتستان استان بوشهر، هندیجان در خوزستان در مجموعه شخصی مهرنوش رفیع وجود دارد.
اما یک عروسک در جمع ما وجود دارد که آب و هوای روزهای خوب خوزستان مدیون دعاهای او است. «چمچلوسی»، عروسک بارانخواهی بهبهان است که جز عروسکهای آیینی محسوب میشود. این عروسک در گذشته از چوب رختشور که برای شستشوی لباس استفاده میشد ساخته میشود. یک عروسک بارانخواهی دیگر هم از خراسان مهمان ماست که «چولی قزک» نام دارد.
یک عروسک لُر به نام «بيی اندیمشک» و «بيی دلفان استان لرستان» در سفر به چغازنبیل همراه ما هستند که معرف پوشش قوم لک و لرهای فیلی میباشند. البته نمونهای از این عروسک هم در بروجرد احیا شده که نماد پوشش زنان لُر در استان لرستان است. این عروسکها عمدتا بازیچه و اسباببازی هستند.
از مهرنوش رفیع درباره عروسکی که همراهمان است و بیچهره است میپرسم و او «بیگ» را اینگونه معرفی میکند: «عروسک بیگ استان بوشهر جز عروسکهای بیچهره بوده و اسکلتشان چوبی یا تک چوب یا صلیبی است و به عنوان اسباب بازی استفاده میشدند. از عروسکهای بیچهره که در مجموعه من وجود دارد میتوانم به «بویگ» بندر دیر، «بیگ» بندر دیلم و «بیگ» کنگان و آبپخش اشاره کنم.»
اما آخرین عروسکی که به جمع ما معرفی میشود عروسک «بیبی کگ» است که همچون مادر به همه عروسکهای کم سن و سالتر نگاه میکند. بیبی کگ، مربوط به زتشتیان است و زنانی که بچهدار نمیشدند به نیت فرزند آوری این عروسکها را میساختند و در زیارتگاهها قرار میدادند.
با عروسکها به بلندای یکی از تپهها در جوار حصار سوم شهر دوراونتاش (چغازنبیل) میرویم تا بر فراز این تپه، نظارهگر جنگل و بخش نعل اسبی رودخانه دز باشیم.
کار ما در چغازنبیل تمام شده اما پیرامون آن یعنی رودخانه دز و محیط آن نیز همچنان از نگاه عروسکها و گروهمان دیدنی و تماشایی است. شاید بد نباشد این سفرنامه را تمام نکنم و در اولین فرصت به نوشتن ادامه دهم. سفر ما هنوز به پایان نرسیده...