
اقدام اخیر دولت ایران در تشدید غنی سازی اورانیوم باید آمریکا و شرکایش را مجبور کند تحریمها را علیه ایران بازگردانده، بازدارندگی نظامی را علیه آن تقویت کرده و برای سناریوهای بالقوه در مواقع بحران، برنامه ریزی کنند.
دیدارنیوز ـ سرویس بینالملل: این مطلب را با ترجمه اختصاصی دیدار بخوانید با این توضیح که لزوما مطالب درج شده در این مقاله مورد تایید دیدار نیست و تنها جهت اطلاع خوانندگان منتشر شده است.
منبع: موسسه واشنگتن در امور خاور نزدیک
نویسنده: مایکل سینگ، عضو ارشد موسسه
مترجم: حمید رضا بابایی
به تازگی بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی دریافتهاند که ایران غنیسازی اورانیوم را تا حدی افزایش داده است که گفته میشود تا سطح تسلیحات اتمی فاصله چندانی ندارد. آشکار شدن این مساله مانند بسیاری دیگر از یافتههای مرتبط، نشان میدهد که آمریکا و اروپا باید سیاستی جدید در قبال ایران اتخاذ کنند. دو اقدام بسیار مهم که باید در این روند سریعا اتخاد شوند، عبارتند از: آمریکا و شرکایش باید از هر برنامه باقی مانده که احتمالا به احیاء برجام منجر میشود، چشم پوشی کنند. به عبارت دیگر باید مکانیسم بازگرداندن تحریمها علیه ایران را که با عنوان ساز و کار "اسنپ بک" شناخته میشود، فعال کنند. دولتهای یاد شده باید از طریق تهدیدهای نظامی قابل اتکا، تلاشهای خود را برای بازدارندگی ایران تشدید کنند.
علاوه بر آن آمریکا باید از طریق هماهنگی نزدیک با شرکای بین المللی خود در فکر نحوه مقابله با ایران در شرایطی باشد که احتمال وقوع آن بسیار زیاد است، نظیر عبور ایران از مرحله غیرقابل بازگشت برای دستیابی به تسلیحات اتمی و یا خروج تهران از پیمان منع تولید و تکثیر این تسلیحات.
به نظر میرسد واشنگتن تمایلی به اقدام نظامی در خاورمیانه ندارد، اسرائیل هم از توانایی لازم برای چنین اقدامی برخوردار نیست و اذهان اکثر کشورهای جهان هم درگیر جنگ اوکراین است. در این شرایط تهران احتمالا حس میکند فرصت اندکی دارد تا تسلیحات اتمی تولید کند، و این شرایط ضرورت مقابله با این مساله را بیش از پیش افزایش خواهد داد.
دولت بایدن با این امید تشکیل شد که بار دیگر به برجام بپیوندد، توافقی هستهای که دولت ترامپ در سال ۲۰۱۸ از آن خارج شد. این امید بی مورد بوده است، به این دلیل ساده که طرفهای اولیه برجام نسبت به هر زمان دیگر بهایی برای این توافق قائل نیستند.
برجام برای ایران سه هدف در پی داشت:
۱. کاهش فشارهای ناشی از تحریمهای اقتصادی
۲. اعطای مشروعیت بین المللی برای برنامههای اتمی خود و دریافت مجوز بین المللی برای ادامه این برنامهها
۳. دریافت تضمین از این که از حملات نظامی در امان خواهد بود
هیچ یک از این موارد امروز جایگاه و اهمیت قبلی را ندارند. مقامات ایرانی اکنون به اندازه سال ۲۰۱۵ برای کاهش تاثیر تحریمها اهمیت قائل نیستند. آن هم به دلیل گسترش همکاریهای اقتصادی ایران با چین و روسیه، و این که انتظار دارند رئیس جمهور بعدی آمریکا تحریمهایی را که رفع شده اند، مجدداد اعمال خواهد کرد. بسیاری نیز بر این عقیده اند که حسن روحانی رئیس جمهور سابق ایران، برجام را به بهایی بیش از آنچه که ارزش داشت، فروخته است.
البته مشروعیت برنامه اتمی غیرنظامی ایران به میزانی گسترده پذیرفته شده است. در سطح منطقهای و بین المللی نیز واکنشی به پیشرفتهای مداوم هستهای ایران نشان داده نمیشود و این امر احتمالا مقامات دولت ایران را به این نتیجه رسانده که حرکت به سمت برنامه تسلیحات اتمی، آن طور که پیشتر نگران بودند، خطر واکنش نظامی در پی ندارد؛ لذا تهران احتمالا به این نتیجه رسیده است که منافع پیوستن مجدد به برجام، نسبت به هزینههای آن که قطعا در مقایسه با سال ۲۰۱۵ بسیار بالاتر است، ارزش کمتری دارد.
این در حالی است که آمریکا و سه کشور اروپایی (انگلیس، فرانسه و آلمان) همچنان برجام را موثرترین و کم هزینهترین راه برای محدود کردن برنامه هستهای ایران میدانند.
از نظر آنها گزینههای احتمالی دیگر بدتر هستند: توافقی جدید شاید بهتر از برجام باشد، اما مذاکرات مربوط به آن زمان بر خواهد بود، به ویژه آن که دولت کنونی ایران تجربه دیپلماتیک بین المللی چندانی ندارد؛ حملات نظامی بسیار پرهزینه خواهد بود و چندین سال دیگر برای ایران زمان خواهد خرید...
این دولتها با وجود اعتقاد به ارزش برجام، اشتیاق چندانی برای احیاء آن ندارند. از نظر برخی مقامات، این حس از آنجا ناشی میشود که آنها دریافته اند منافع مرتبط با عدم تکثیر تسلیحات اتمی، با گذشت زمان، کاهش یافته است. زیرا خبری از عوامل محدود کننده نیست و دانش هستهای ایران با شدت زیاد گسترش یافته است.
از نظر برخی دیگر، فرمول قدیمی "کاهش شدید تحریمها به ازای محدودیتهای هسته ای"، اکنون از منظر سیاسی پذیرفته نیست، آن هم به دلیل واکنش ایران به آشوبگران در داخل کشور و همچنین انتقال پهپادهای ایرانی (و احتمالا موشک) به روسیه.
نتیجه آن شده که سیاست هستهای غرب در قبال ایران حتی با وجود پیشرفتهای شدید، به حال تعلیق درآمده است. آمریکا و سه کشور اروپایی نگران هستند که اتخاذ اقدامات چشمگیر در جهت غیرمناسب، میتواند واکنش شدید تهران را درپی داشته باشد. ایران هم به این راضی شده است که همچنان تصور کند مذاکرات هستهای ادامه خواهد یافت، زیرا انگیزه چندانی ندارد تا از مذاکرات کناره گیری کند تا غرب مجبور شود سیاستی جدید اتخاذ کند.
اما دولت ایران، یک سره در حال گسترش فعالیتهای هستهای خود است.
ایران ظاهرا علاقهای ندارد تا مذاکرات صورت گرفته در دو سال اخیر را به سرانجام برساند، لذا به نظر میرسد گامهایی که تهران اتخاذ کرده بیشتر شبیه آمادگی برای تولید تسلیحات اتمی در موارد ضروری است تا تلاش برای دست یافتن به اهرم دیپلماتیکِ چانه زنی. در میان اقداماتی که ایران انجام داده، میتوان به این موارد اشاره کرد:
- افزایش ذخایر اورانیوم غنی شده
- عملیاتی کردن تعداد بیشتری سانتریفوژ
- افرایش کارآمدی سانتریفوژها
- افزایش سایتهای استقرار سانتریفوژها
- تجربه ارتقاء میزان غنی سازی در یک مرحله، به جای آن که چند مرحلهای باشد
- انتقال اورانیوم با غنای بالا به یک سایت در اصفهان که قادر است گاز هگزافلوراید اورانیوم را به فلز تبدیل کند (اقدامی مهم در تولید تسلیحات اتمی)
- ممانعت از بازرسان تسلیحاتی
چنین اقداماتی تاکیدی است بر این مساله که تهران قصد دارد تسلیحات اتمی تولید کند...
تهران هر نیتی که داشته باشد، با اقدام اخیر خود ناخواسته به آمریکا و شرکایش لطفی کرده است: پایان دادن به این ذهنیت متوهمانه که مساله هستهای را میتوان کنار گذاشت. گسترش ممتد فعالیتهای هستهای در غیاب محدودیتهای برجامی به معنای این است که خطر تداوم بن بست هستهای روز به روز بیشتر میشود.
در برخی محافل، نتیجه این شرایط آن شده است که کارشناسان خواستار رویکرد دیپلماتیک دیگری شده اند.
یک نظریه که تحلیلگران به آن اشاره میکنند، توافق موسوم به "کمتر به ازای کمتر" است که میتواند شکلهای متفاوت داشته باشد. مهمترین گزینه مطرح، خودداری از تشدید اوضاع است، یعنی ایران به ازای توقف تحریمهای آمریکا و اتحادیه اروپا، گسترش فعالیتهای هستهای خود را متوقف کند.
اما تهران دلایل چندانی ندارد که چنین توافقی را بپذیرد. زیرا هزینه تحریمهای بیشتر، نسبت به تحریمهای واشنگتن پس از خروج از برجام در سال ۲۰۱۸ کمتر خواهد بود.
ایران در پنج سال گذشته از عهده اقدامات سخت گیرانه برآمده و بدون هزینه چندان، پیشرفتهای چشمگیر هستهای نیز داشته است. در این شرایط تهران حس میکند دست بالا را در اختیار دارد.
ایران حتی اگر مایل باشد توافقی کوچکتر را در نظر بگیرد، قطعا خواستار رفع تحریمها خواهد شد که بیشترین تاثیرات را بر درآمدهای آن خواهد داشت؛ و مشخصا یعنی رفع موانع فروش نفت و بازگرداندن درآمدهای نفتی آن، که این امر به معنای تضعیف اهرم فشار غرب در هرگونه مذاکرات آتی با ایران است. به عبارت دیگر ایرن شاید آماده باشد "کمتر" اعطا کند، اما قطعا به جای آن "بیشتر" دریافت خواهد کرد.
در همین حال سیاست گذاران آمریکایی و اروپایی با دو خطر مواجه خواهند شد: نخست، این که درخواستهای آنها که اکنون کاهش یافته، سقف جدید برنامه هستهای ایران خواهد بود، یعنی احتمال هرگونه محدودیت سختگیرانه بیشتر علیه ایران، از بین خواهد رفت. دوم این که بهای سیاسی پیوستن مجدد به برجام، ناگزیر به معنای تایید توافقی کم اهمیتتر خواهد بود.
برجام نتوانست نظر اکثریت اعضای کنگره آمریکا را در سال ۲۰۱۵ به دست آورد و امروز هر توافق دیگری در همین چارچوب، احتمالا اوضاع بدتری خواهد داشت.
خلاصه آن که توافقی کوچک تر، شاید موقتا مانع از بحران شود، اما از نظر اقتصادی دولت ایران را تقویت خواهد کرد و دورنمایی بحرانی از روند تکثیر تسلیحات اتمی در خاورمیانه ارائه میکند.
اگر طرح اصلی، تضیف دولت ایران و یا تغییر استراتژی آن باشد، این رویکرد شاید معنادار باشد. اما هیچ خبری از چنین طرحی نیست، و حتی اگر هم این گونه باشد، سیاست گذاران به جای روی آوردن به تاکتیکهای دیپلماتیک تاخیرآمیز، بهتر است بر این طرح تمرکز کنند.
گامهای بعدی چه باید باشد؟ نخستین اولویت برای واشنگتن و شرکایش، باید جلوگیری از تولید تسلیحات اتمی در ایران باشد. دولت ایران نباید احساس کند اگر تصمیم گرفت تسلیحات اتمی تولید کند، از تبعات آن مصون خواهد بود. برای این منظور، آمریکا و سه کشور اروپایی، باید گامهای زیر را اتخاذ کنند:
- اِعمال ساز و کار اسنَپ بَک و بازگرداندن تحریمهای بین المللی علیه ایران
- تشدید تهدیدات نظامی
- طراحی سناریوهای مختلف با شرکا