تیتر امروز

محمد حسن موحدی ساوجی:حکومتی که رضایت اکثریت را ندارد اسلامی نیست/خداوند به پیامبرش هم‌حق تحمیل حکومت را نداد
در دهمین برنامه دیدار اندیشه گفت‌وگو با یک استاد دانشگاه و حوزه مطرح شد:

محمد حسن موحدی ساوجی:حکومتی که رضایت اکثریت را ندارد اسلامی نیست/خداوند به پیامبرش هم‌حق تحمیل حکومت را نداد

دیدار اندیشه در دهمین برنامه خود میزبان محمد حسن موحدی ساوجی، استاد دانشگاه و حوزه بود، او معتقد است: از کافران نیز نمی‌توان حق حیات، حق آزادی اندیشه، حق تعیین سرنوشت، حق مالکیت و تحصیل را سلب...
المپیک پاریس؛ ناکامی هانیه رستمیان و شمشیربازان
این گزارش بروز رسانی می‌شود

المپیک پاریس؛ ناکامی هانیه رستمیان و شمشیربازان

بازی‌های المپیک پاریس ۲۰۲۴ از امروز (شنبه) رسما آغاز شده و نمایندگان پرامید ایران در چند رشته از جمله قایقرانی، شمشیربازی، ژیمناستیک و تنیس روی میز به میدان خواهند رفت و در تیراندازی هم هانیه...
مصائب یوز بودن!

برای علیرضا شهرداری و "پیروز"‌ی که باخت

چند سال قبل همزمان با روز جهانی یوز، بعد از هماهنگی با سازمان محیط زیست به سراغ "کوشکی" و "دلبر" رفتم که مدت‌ها بود در پارک پردیسان در اسارت زندگی می‌کردند و حالا ماجرای پیروز نشان داد که یوز بودن چه دردسرهایی دارد.

کد خبر: ۱۴۵۹۳۲
۱۲:۴۰ - ۰۹ اسفند ۱۴۰۱

برای علیرضا شهرداری و

 

دیدارنیوز_ نسرین نیکنام: سال ۹۲ یا ۹۳ همزمان با روز جهانی یوز تصمیم گرفتم بعد از هماهنگی با روابط عمومی وقت سازمان محیط زیست به سراغ "کوشکی" و "دلبر" بروم که مدت‌ها بود در پارک پردیسان زندگی می‌کردند البته زندگی در اسارت، آن زمان در روزنامه فرهیختگان مشغول بودم.

خیلی زود هماهنگی‌ها انجام شد و با سید وحید حسینی عکاس رفتیم پارک پردیسان؛ قرار بود بعد از رسیدن زنگ بزنم به هومن جوکار. مرد شریفی که برای دومین بار می‌دیدمش، البته آن دیدار آخرین دیدار ما بود، زیرا سالهاست که او نیز مانند کوشکی و دلبر در اسارت است؛ اسارتی که گویا نمی‌توان پایانی برایش متصور شد.

القصه بعد از اینکه به خواسته جوکار و برای حفظ جان و سلامتی کوشکی و دلبر، لباس و کفش مخصوص پوشیدیم و با توضیحاتی که او می‌داد کم کم به سایت نگهداری دو یوز نر و ماده نزدیک شدیم، در همان ابتدا چشممان به خانم دلبر افتاد که مشغول خوردن مرغ درسته‌ای بود که چند دقیقه قبل‌تر برایش گذاشته بودند. با دیدن ما مکثی کرد و با کمی تامل به ما نزدیک شد و اگر فنس بین ما نبود به راحتی می‌توانستم او را لمس کنم. این حالت رخ تو رخ، زمان کوتاهی طول کشید و بعد دلبر ترجیح داد که برای خوردن بقیه غذای خود به جای قبلی برگردد و کوشکی هم ترجیح داد از فاصله خیلی دورتر ما را نظاره کند. آنطور که جوکار برایمان توضیح داد زندگی در اسارت سبب شده که این دو یوز تمایلی برای نزدیکی و بچه دار شدن نداشته باشند و مهمترین دلیل هم استرس است و در نهایت هم این دو یوز ایرانی مدت‌ها بعد از پارک پردیسان راهی پارک توران شدند.

برای علیرضا شهرداری و

آن روز بعد از انتشار گزارش در روزنامه که از قضا تیتر و عکس یک روزنامه هم شد، به این فکر کردم که چقدر ما انسان‌ها بیرحمانه به حیات وحش با زدن جاده و عقیم کردن و اسیر کردن حیوانات صدمه وارد می‌کنیم غافل از اینکه این رفتار‌ها و تصمیم‌های خودخواهانه حق ادامه حیات را از آن‌ها می‌گیرد؛ مثل همین اتفاقی که برای "پیروز" افتاد و در همان ابتدا بعد از به دنیا آمدنش از مادر جدا شد نتوانست از شیر مادرش تغذیه شود و همین باعث شد در تمام طول ۱۰ ماه حیات خود با مشکلات مختلفی سر و کله بزند و در نهایت مشکل ساز شدن کلیه اش و موفق نشدن پزشکان در درمانش، "پیروز" را از ما گرفت؛ "پیروز"‌ی که پس از به دنیا آمدنش و انتخاب این نام به امید مردم ایران تبدیل شد، اما این امید خیلی طولانی نبود و حالا رفتن پیروز یعنی از دست دادن امید.

هر چند که در حال حاضر بخش عمده‌ای از مردم ناراحتی خود را از این اتفاق در فضا‌های مجازی مختلف به اشتراک گذاشتند و هر کس از ظن خود این اتفاق را تحلیل می‌کند، اما کسی که بیش از همه ناراحت و غمگین است، "علیرضا شهرداری" است؛ کسی که از همان روز نخست کنار پیروز زندگی کرد. او در همه این ۱۰ ماه، شبانه‌روز پای کار بود و از "پیروز" جدا نشد و مانند مادری که فرزند خود را‌ تر و خشک می‌کند از او مراقبت کرد و حتی در شب‌های سرد زمستان که همه به دنبال پناهگاه گرم بودند او در محوطه پارک پردیسان با دو پتو کنار پیروز می‌خوابید تا همه نگرانی و استرس تنها ماندن را از او دور کند، اما ...
از همین جا به علیرضا شهرداری می‌گویم که تو همه تلاش‌ات را برای حفظ جان پیروز و یوز ایرانی و ممانعت از انقراض‌اش انجام دادی. ترجیح دادی به جای اینکه زندگی خود را مانند مردم عادی بگذارنی خود را وقف پیروز کنی و این را بدان که هیچ وقت هیچ کس خدمات و تلاش تو را فراموش نمی‌کند و بی شک نام "علیرضا شهرداری" برای همیشه در اذهان عمومی باقی خواهد ماند.
قوی بمان علیرضا، «ایران» آبستن یک «پیروز» است.

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی : ۰
غیر قابل انتشار : ۰
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۳:۰۳ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۰
1
3
برادر عزیز و بی نظیرم
آقای علیرضا شهرداری .به خاطر تمام تلاشهای بی وقفه تان در طول این ۱۰ ماه از شما سپاسگزارم . خوب میدانم دشواریهای وحشتناکی بر سر راهتان بوده که با فداکاری انها را پشت سر گذاشتید تا کشورمان موهبت داشتن یک یوز زیبا را درک کند قدردان ثانیه به ثانیه تلاشتان هستیم . حیف پیروز زیبایمان . امیدوارم خداوند به قلب مهربانتان آرامش دهد
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۷:۰۴ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۰
0
1
دل ما هم پر از درد و چشمان مان پر از اشک است . دردت را از اعماق قلب احساس می کنیم بزرگ مرد مهربان و با وجدان . فقدان پیروز عزیز بر قلب مان سنگینی می کند . امید که تلاش ستودنی تان در نزد خدا محفوظ و خدای مهربان نظر لطفش را از شما و این نزاد زیبا و معصوم برنگیرد . قلب و روح ما با شماست . به امید پیروزی و فردای بهتر
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۱۲ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۱
0
1
دوست بسیار عزیزم ، جناب آقای دکتر علیرضا شهرداری گرامی ؛ برای انسانهای بزرگ و شریف نمی توان حد و مرزی جهت عرض قدردانی و سپاسگزاری قایل شد ، هرچه بیشتر تشکر کنید ، احساس می کنید کمتر حق مطلب را ادا نموده اید بنابراین اطمینان داریم که به هیچ عنوان نمی توان ذره ای از زحمات ، انسانیت و بزرگ منشی شما را جبران نمود. زین پس جنابعالی و پیروز عزیز بخش جدایی ناپذیر تاریخ و فرهنگ ما به حساب می آیید و چه افتخاری بالاتر از این که در قلب و ذهن مردم ایران حک شده اید . بدون شک دوره کوتاه زندگی پسر نیک و زیبای ایران به حضور گرم و پرمهر شما و همکاران محترمتان وابسته و متکی بود . بغایت سایه پرمهرتان بر گستره میهن مستدام باد برادر عزیزم .
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۲۶ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۳
0
0
دیدارنیوز این مدت سرنوشت پیروز را تعقیب کرد. این سرنوشت برای ما با اشک و آه همراه شد. برای علیرضا شهرداری هم که مایه حسرت شد. اما انسان هایی مانند او مایه افتخار هستند. در این روزهای مرگ امید باید دلخوش به چنین زنان و مردانی بود.
امیدورام روزی پیروزی ما از راه برسد و یاد پیروز را گرامی بداریم. توله یوزی که نماد امید بود و امروز نماد حسرت ماست....
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی