تیتر امروز

زیباکلام: بین مسئولان و واقعیات، دیوار وجود دارد!/ بخارایی: می‌خواهی به آمریکا احترام بگذاری؟! پس به تبع آن، باید به اسرائیل هم احترام بگذاری!
بررسی عواقب جنگ ایران با اسرائیل در بستر ریاست جمهوری ترامپ در نشست اندیشکده سیمرغ باریخ

زیباکلام: بین مسئولان و واقعیات، دیوار وجود دارد!/ بخارایی: می‌خواهی به آمریکا احترام بگذاری؟! پس به تبع آن، باید به اسرائیل هم احترام بگذاری!

روز یکشنبه ۲۰ آبان ماه، نشست اندیشکده سیمرغ باریخ با موضوع عواقب جنگ جمهوری اسلامی با اسرائیل در بستر ریاست جمهوری ترامپ، برگزار شد و نام‌های آشنا از جمله صادق زیباکلام، احمد بخارایی و مهدی مطهرنیا...
مریم جلالی: ضرغامی فرمانده بود و صالحی امیری استاد است/دیگر جای صنایع دستی در برنامه توسعه خالی نیست/صنایع دستی به رونق گردشگری و ارتقاء میراث فرهنگی کمک کرد
گفت و گوی دیدار در برنامه جامعه پلاس با معاون صنایع دستی و هنرهای سنتی

مریم جلالی: ضرغامی فرمانده بود و صالحی امیری استاد است/دیگر جای صنایع دستی در برنامه توسعه خالی نیست/صنایع دستی به رونق گردشگری و ارتقاء میراث فرهنگی کمک کرد

جامعه پلاس چند روز مانده به سی و هفتمین نمایشگاه ملی صنایع دستی، میزبان مریم جلالی معاون صنایع دستی بود؛ از او هم درباره عملکردش در وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی صحبت کردیم هم درباره...
از «جنبش مهسا» تا «ایستگاه وفاق» با علی شکوری‌راد
گفتگوی دیدارنیوز در برنامه «ایرانشهر» با دبیرکل پیشین حزب اتحاد ملت

از «جنبش مهسا» تا «ایستگاه وفاق» با علی شکوری‌راد

«ایرانشهر» در نخستین برنامه از سلسه‌گفتگوهای خود با موضوع «منافع ملی ایران» به سراغ علی شکوری‌راد، دبیرکل سابق حزب اتحاد ملت رفته و به بررسی ابعاد مفهوم «وفاق» در عرصه سیاسی امروز کشور پرداخته...
فتگو با قاتلی که ۲ فرزندش را کشت

فرزندکشی، عاقبت شوم سوء ظن!

مرد ۳۲ ساله‌ای که با شکایت همسرش دستگیر شده بود، ناگهان راز قتل دو فرزند ۷ و ۴ ساله اش را فاش کرد و در حضور قاضی دکتر صادق صفری (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) محل دفن اجساد را در بیابان‌های طبرسی شمالی ۷۶ نشان داد.

کد خبر: ۱۲۸۲۸۴
۰۹:۴۵ - ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۱

فرزندکشی عاقبت شوم سوء ظن

دیدارنیوز ـ عصر یک شنبه گذشته، ماجرای تکان دهنده‌ای در مشهد رخ داد که بسیاری از مخاطبان روزنامه را در شوک فرو برد.

مرد ۳۲ ساله‌ای که با شکایت همسرش دستگیر شده بود، ناگهان راز قتل دو فرزند ۷ و ۴ ساله اش را فاش کرد و در حضور قاضی دکتر صادق صفری (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) محل دفن اجساد را در بیابان‌های طبرسی شمالی ۷۶ نشان داد.

دقایقی بعد با دستور مقام قضایی، امدادگران آتش نشانی در حالی جست وجو‌ها را برای یافتن بقایای اجساد قربانیان این جنایت هولناک آغاز کردند که گروه تخصصی کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی نیز برای ادامه تحقیقات در محل حضور داشتند.

گزارش حاکی است، پس از مدتی جست وجو، همدست متهم به قتل نیز که «علی – ر» نام دارد، به محل مذکور هدایت شد و بالاخره بقایای اجساد قربانیان این حادثه وحشتناک، از زیر خاک‌های سرد بیرون آمد.

متهم این پرونده جنایی در پاسخ به سوالات فنی سروان منفرد (افسر پرونده) که با نظارت و در حضور قاضی صفری صورت گرفت، انگیزه این جنایت را اختلافات خانوادگی ذکر کرد.

او در گفت وگویی کوتاه به سوالات خبرنگار درباره سرگذشت خود و چگونگی آشنایی با همسرش نیز پاسخ داد که نتیجه این گفتگو به مخاطبان تقدیم می‌شود.

نامت چیست؟

جابر- الف

اهل کجایی؟

لنگرود

سواد داری؟

بله! تا کلاس سوم راهنمایی تحصیل کردم.

چرا ادامه تحصیل ندادی؟

به درس و مدرسه علاقه زیادی نداشتم از سوی دیگر هم می‌خواستم سرکار بروم و برای خودم درآمد کسب کنم.

چه شغلی برای خودت انتخاب کردی؟

از همان زمان به کارگری ساختمان روی آوردم، ولی بیشتر در زمینه گچ کاری فعالیت می‌کردم.

الان چند ساله هستی؟

متولد ۱۳۶۸ هستم.

پدرت چه کاره است؟

در اداره پست کار می‌کرد. البته کشاورزی هم داشتیم، ولی من می‌خواستم مستقل زندگی کنم.

مادرت خانه دار است؟

بله!

خدمت سربازی را در کجا گذرانده ای؟

دوران آموزشی را در شهرستان شیروان از توابع خراسان شمالی بودم و بعد هم به لاهیجان منتقل شدم و تا پایان خدمت سربازی آن جا بودم.

چه سالی ازدواج کردی؟

سال ۹۱ بود.

با همسرت چگونه آشنا شدی؟

او را در مسیر مدرسه دیدم! به دنبالش رفتم تا این که بالاخره شماره تلفن او را گرفتم و حدود دو ماه با یکدیگر در ارتباط بودیم تا این که به خواستگاری اش رفتم و با هم ازدواج کردیم.

در واقع با یک آشنایی خیابانی، عاشق شدی؟

بله! اما نمی‌دانستم که این آشنایی به چنین سرانجامی می‌رسد!

چند سال بعد از ازدواج اختلافات شما با همسرت آغاز شد؟

از همان اوایل زندگی!

چرا؟

همه زندگی مرا یک «پیامک» نابود کرد. یک شب وقتی قصد رفتن به سرویس بهداشتی را داشتم و همسرم در پذیرایی منزل نشسته بود، احساس کردم یک «پیامک» به گوشی تلفن همسرم ارسال شد. سوء ظن همه وجودم را گرفت، خیلی زود بازگشتم و از همسرم خواستم گوشی تلفنش را به من بدهد، ولی او مقاومت کرد. به همین دلیل گوشی را به زور از او گرفتم و پیامکی با این مضمون دیدم که «می توانی صحبت کنی؟» این پیامک روح و روانم را به هم ریخت و سوء ظن مانند خوره به جانم افتاد.

همسرت چه می‌گفت؟

او انکار می‌کرد که عامل ارسال پیامک را می‌شناسد.

شاید یک فرد ناشناس به اشتباه آن را ارسال کرده بود؟

دیگر نمی‌دانم! اما همان پیامک مرا نابود کرد.

بعد از این ماجرا اختلافات شما آغاز شد؟

بله! من از ساعت ۶ صبح تا ۸ شب سرکار بودم، ولی روابط عاطفی ما با آن که دخترم به دنیا آمده بود، خیلی سرد بود.

چگونه با این شرایط به زندگی مشترک ادامه می‌دادی؟

همیشه باهم قهر بودیم. او بیشتر اوقات را در خانه مادرش بود. حتی گاهی شب‌ها نیز به خانه خودمان نمی‌رفتیم! البته همسرم مدام می‌گفت: بی خیال شو! اما باز هم این روابط سرد ادامه می‌یافت.

چرا طلاق ندادی؟

به او گفتم بیا طلاق بگیریم و آبرومندانه از یکدیگر جدا شویم تا دیگران درباره ما حرفی نزنند، ولی نتوانستیم به توافق برسیم. این درحالی بود که سال ۹۵ پسرم نیز به دنیا آمده بود.

چرا به مشهد آمدی؟

با آن وضعیت نمی‌توانستم در لنگرود زندگی کنم. از طرف دیگر فقط مشهد را می‌شناختم، چون هنگام خدمت سربازی در شیروان مرخصی می‌گرفتم و به مشهد می‌آمدم. به همین دلیل در سال ۹۵، همسر و فرزندانم را رها کردم و به مشهد آمدم تا در این جا کار کنم!

همسرت غیابی طلاق گرفت؟

بله! او سال ۹۷ پس از دو سال بالاخره به صورت غیابی طلاق گرفت و از من خواست فرزندانم را تحویل بگیرم.

چرا از بزرگ تر‌ها نخواستی برای ادامه زندگی مشترک شما میانجی گری کنند؟

من با خانواده ام زیاد ارتباطی نداشتم از طرف دیگر هم آن‌ها مرا مقصر می‌دانستند و از همسرم حمایت می‌کردند چرا که او با گریه و زاری دل خانواده ام را به دست آورده بود.

در مشهد خانه اجاره کردی؟

نه! با آن که از تابستان سال ۹۸ فرزندانم را به مشهد آوردم، ولی در خیابان‌ها و اماکن تفریحی و زیارتی سرگردان بودم.

پسر ۴ ساله و دختر ۷ ساله را چگونه نگهداری می‌کردی؟

گاهی با خودم به سرکار بنایی و گچ کاری می‌بردم و برخی شب‌ها را روی چمن‌ها و زیر پل‌ها می‌خوابیدیم!

فکر نمی‌کردی دخترت باید به مدرسه برود؟

چاره‌ای نداشتم! کاری از دستم ساخته نبود.

ولی از سال ۹۸ اوج کرونا بود و کسب و کار‌ها رونق نداشت، چگونه زندگی می‌کردی؟

با همان درآمد اندکی که گاهی سرکار می‌رفتم هزینه‌ها را تامین می‌کردم.

گدایی هم کردی؟

نه!

با «علی – ر» کجا آشنا شدی؟


او از من بزرگ‌تر است و در لنگرود هم محله‌ای بودیم. از آن زمان با هم دوست هستیم.

او را چگونه در مشهد پیدا کردی؟

یک روز که سرکار ساختمانی رفته بودم، او هم اتفاقی در همان ساختمان کار می‌کرد! این گونه دوباره با هم ارتباط برقرار کردیم.

او در مشهد خانه داشت؟

بله! در حاشیه صدمتری زندگی می‌کرد و گاهی مرا با خودش سرکار می‌برد.

او هم از همسرش طلاق گرفته است؟

بله! او هم پارسال زنش را طلاق داد، ولی بدون آبروریزی از هم جدا شدند.

چه شد که تصمیم به قتل فرزندانت گرفتی؟

نمی‌خواستم آن‌ها را بکشم اتفاقی این حادثه رخ داد. مدت زیادی نبود که آن‌ها نزد من زندگی می‌کردند. پسرم وقتی من به مشهد آمدم ۵ ماهه بود و تقریبا مرا نمی‌شناخت. دخترم نیز به خواست مادرش مرا اذیت می‌کرد و رفتار‌های بی ادبانه داشت. شهریور سال ۹۸ بود که برای ترساندن دخترم طناب را دور گردنش انداختم، اما دیدم چشمانش بسته شد.

چرا با «علی – ر» تماس گرفتی؟

چون او دوستم بود. وقتی به خانه آمد کمک کرد تا جسد را دفن کنیم.

پسر ۴ ساله ات را چرا کشتی؟

او هم آن قدر روی اعصابم راه رفت که خسته شدم و با لگد به شکمش زدم که بعد هم با کمک «علی – ر» جسد او را نیز در کنار خواهرش دفن کردیم.

پشیمانی؟

بله!

وقتی فرزندانت را کشتی، چه احساسی داشتی؟

گریه کردم!

هیچ وقت کابوس ندیده ای؟

چرا! یک شب آن‌ها را در خواب دیدم که پسرم به من گفت: بابا گریه نکن!

معتاد هستی؟

نه! فقط قلیان می‌کشم دیگر اهل هیچ نوع مواد مخدری نیستم!

ریشه این جنایت را در چه چیزی می‌دانی؟


سوء ظن! بعد از آن که در خیابان عاشق همسرم شدم! پیامک آن فرد ناشناس، مرا به این جا رساند.

اگر زمان به گذشته بازگردد چه می‌کنی؟

عاقلانه تصمیم می‌گیرم.

وقتی بقایای اجساد فرزندانت از زیر خاک بیرون آمد چه حالی داشتی؟

فقط گریه می‌کردم.

منبع: خراسان

برچسب ها: حوادث
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی